کد | jr-44439 |
---|---|
عنوان اول | گلسکو، الن |
عنوان دوم | نویسنده ناشنوای امریکایی |
مترجم | آلاء السادات خلیق تهرانی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1085 |
شماره صفحه (تا) | 1086 |
زبان | فارسی |
متن |
گلسکو، الن ، نویسنده ناشنوای امریکایی. در 22 آوریل 1873 در ریچموند ایالت ویرجینیا متولد شد. خود او در کتاب درون یک زن تاریخ تولدش را 1874 دانسته است. در دوران کودکیاش ضعیف و همیشه بیمار بود. یک بار به علت بیماریهای دیفتری و مخملک تا مرز جان سپردن رسید. او در سالهای اول زندگی به مطالعه کتاب و هجی کردن لغت به لغت کلمات مشغول بود. با لیزی جونز دوستی برقرار کرد و همیشه از اینکه چرا اوقات بیشتری را صرف کتاب خواندن با لیزی نکرده، اظهار تأسف میکرد. کمرویی شدید و سردردهای همیشگی، وی را از دیگر بچهها در سالهای کودکی دور کرده بود. او عاشق طبیعت بود و معمولاً به بیرون از خانه و به باغها و جنگلهای دور افتاده میرفت و تمرین نویسندگی میکرد. در نوجوانی آثار نویسندگانی چون آدام اسمیت ، مالدوس ، جان استوارت میل و هنری جورج را خواند. در هفده سالگی، بهترین آثار دانشمندان ویکتوریایی را مطالعه کرد. کتابهای بسیاری از کسانی چون، اسکوپنهاور ، قرض میگرفت و از همه آنها الگوبرداری برای تمرین نویسندگی میکرد. در هفده سالگی با مرگ مادر، ضربه روحی سختی را متحمل شد. اولین نوشتهاش با عنوان پیشینیان را در همین سال تمام کرد. پس از مدت کوتاه، ویرایش جدید آن کتاب را به انتشارات مک میلیان ارائه کرد، که آن را نپذیرفت. نمایندهای از انتشارات دانشگاه نیویورک ادعا کرده بود بعد از کتاب ویکتور هوگو که در دوران کودکی خوانده, هیچ کتابی نتوانسته به اندازه اثر گلسکو در او اثر گذارد. او که، چند بار به درمان ناشنوایی مادرزادیاش اقدام کرد. بیماری آنفلونزا ناشنواییاش را وخیمتر کرد. گلسکو صحبتهای دیگران را نمیشنید و احساس خفگی غمانگیز و دلهرهآوری میکرد، و این در نوشتههای او منعکس است. دومین رمانش را به نام مراحل شکلگیری یک سیاره کوچک ، در 1899 منتشر کرد. منتقدان نوشتههای او را اقتباسی از روش جورج مریدیث و شارلون برونته میدانستند. او در چند سال بعد، رمانهای متعدی مانند صدای مردم (1900م) درباره زندگی مردم در دوره بازسازی بعد از جنگهای داخلی امریکا؛ میدان جنگ (1902)؛ آسیابان کلیسای قدیمی (1911). درباره زندگی کشاورزان کوچک نوشت. ویرجینیا از مهمترین آثارش بود که سنت زنان جنوبی را به طور انتقادی بررسی میکرد و در 1913 منتشر کرد. در سالهای بعد، تفکر لیبرالی و واقعگرایی در آثار گلسگو به چشم میخورد و از دیدگاهها و رمانهای عاشقانه و غربتزده عامیانه مردم جنوب فاصله گرفته است. با هزینه برادرش در 1899 به سفر خارجی یک ساله و دیدن مصر، آسیای میانه، ایتالیا، سوئیس، نروژ و جزایر یونان رفت و پس از سفر روحیه شادی پیدا کرده بود. در کشور انگلستان، در مرغزارهای هاورث قدم میزد و در فضای تاریک و تفکربرانگیز آن فرو میرفت و آسانتر میتوانست عشق و شور اجتماعی که در آثار برونته مشاهده کرده بود، بیان کند. پس از بازگشت به امریکا، آخرین بخش از رمان صدای مردم را به پایان رساند و رمان قوانین دوره باستان را در 1908 میلادی به نگارش درآورد. رمان یک مرد ساده را در 1904 نوشت. بعدها اذعان کرد که تا اندازهای حکایت زندگی خودش بوده است. مرگ خواهراش, کری, شوک بزرگ روحی به او وارد کرد و حتی او را از ادامه کار نویسندگی و حتی خواندن کتاب نیز باز داشت و سبب بازگشت او به نیویورک شد. به رغم وجود مشکل ناشنوایی، افزایش محبوبیتش، سبب ایجاد رابطه وی با بسیاری از سرشناسان شد. او به سفر میرفت و با بسیاری از نویسندگان مشهور, نظیر جوزف کانراد ، جان گالس وورثی و والتر پیج ملاقات کرد. حضور در بین مردم, با وجود نقص شنوایی, برای وی مشکل بود. در حقیقت گلسکو، فقط در شش مهمانی ادبی در طول زندگیاش شرکت کرد. وی مهمانیهای خاص متشکل از تعداد کمی از دوستانش را ترجیح میداد؛ زیرا آنها میتوانستند با شرایط ارتباطی وی به خوبی کنار بیایند و درک کنند. با وجود این، او در جایی که کارش مورد نقد و بررسی قرار میگرفت، جسارت به خرج میداد. بسیاری عقیده داشتند بهترین کار گلسکو بارون گراند است که طی جنگ جهانی اول در ذهش شکل گرفت و در 1925 چاپ شد. در مدت یک دهه از جنگ، وی چند اثر کمدی به چاپ رساند؛ از جمله کتاب کمدینهای رمانتیک که منتقدان آن را به عنوان یک کار بینقص در نوع خود میشناسند. آنها در برابر حماقت خم شدند در 1929 و زندگی پناه یافته و رگه آهن را در 1930 به چاپ رساند. گلسکو این پنج رمان را بهترین آثار خود میداند و ولی او پیشنهاد سی هزار دلاری شرکت گود هاوسکپینگ را برای ساخت مجموعه تلویزیونی زندگی پناه یافته رد کرد. بعدها گلسکو کتاب اقدام مطمئن را درباره نقد کارهای خودش در 1943 منتشر کرد. او از منتقدان خواست تا با مرور پرونده ادبیاش نظریات انتقادی را ارائه کنند. یک سکته قلبی در 1939، انتشار رمان در این زندگی ما را به تأخیر انداخت، ولی پس از چند ماه آن را کامل و در 1941 منتشر کرد. او افزون بر شمار بسیاری رمان، داستانهایی مانند مرد آزاد و اشعار دیگر ، را در 1901 چاپ کرد. همچنین دوازده داستان کوتاه و گزارشهای متنوعی را در هفتهنامههای ستردی ریویو لیترچر ، وسترن هیومنیتیز ریویو و نیویورکتایمز به چاپ رسانید. اولین عشق او رمان بود؛ چرا که وی اعتقاد داشت رمان راه بهتری برای رسیدن به مقصد واقعگرایانه است. گلسکلو در دوم نوامبر 1945 از دنیا رفت. پس از نُه سال، همکارانش کتاب درون یک زن را درباره او منتشر کردند. مأخذ: DPAS, P. 143-146. ترجمه آلاء السادات خلیق تهرانی |
تاریخ ثبت در بانک | 8 بهمن 1399 |