کد | jr-44438 |
---|---|
عنوان اول | گلدستاین، ماکس آرون |
عنوان دوم | متخصص گوش، نویسنده رهبر جامعه ناشنوایان امریکا |
نویسنده | هلن اس. لین |
مترجم | راضیه افتخاری |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1082 |
شماره صفحه (تا) | 1084 |
زبان | فارسی |
متن |
گلدستاین، ماکس آرون ، متخصص گوش، نویسنده رهبر جامعه ناشنوایان امریکا. در نوزدهم آوریل 1870 در سنلوئیز به دنیا آمد. او یکی از پنج فرزند یک تاجر عمدهفروش بود که پس از نبرد داخلی امریکا از شمال آلمان به شهر سنلوئیز از ایالت میزوری، مهاجرت کرده بود. دوران آموزش ابتدایی را در مدرسهای در همان شهر به پایان رساند و از دبیرستان سنترال، دانشآموخته شد. در 1892 از دانشکده پزشکی میزوری که واحد پزشکی دانشگاه واشنگتن در سنلوئیز به شمار میرفت, دانشآموخته گردید. پس از گذراندن دوره انترنی در بیمارستان سنلوئیز سیتی، در لندن و در پلیکلینیک وین زیر نظر آدام پولیتزر ، پدر رشته گوششناسی مدرن، به ادامه تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی پرداخت. وی شاید بیش از هر امریکایی توانست علم گوشدرمانی و شنواییسنجی را به کمک ناشنوایان فراخواند. در کنفرانسی که جامعه پزشکی وین، آن را برگزار کرده بود, ویکتور اوربانشیچ به ارائه روشهای خویش درباره ارتقای سطح آموزش کودکانی که از بدو تولد ناشنوا بودهاند پرداخت. این روش، با تحریک آنچه وی حس شنوایی پنهان مینامید، انجام میگرفت. این روش توجه گلدستاین را به خود جلب کرد و باعث شرکت وی در جلسات درس اوربانشیچ در موسسه ناشنوایان دوبلینگ گردید. با مشاهده علاقه گلدستاین، اوربانشیچ به تشویق وی پرداخت تا این روش را که در امریکا روش آکوستیک نامیده میشد معرفی کند. گلدستاین در 1894 به سنلوئیز بازگشت تا مطبی برای خود دایر کند و در 1895 با لئونور وینر ازدواج کرد. او که از کاربرد آموختههای خویش مضطرب بود، آموزش یک کلاس شانزده نفره از دختران را در موسسه ناشنوایان سنجوزف به عهده گرفت و راه استفاده از روش تحریک آکوستیک را به معلمان آموخت. وی به طور منظم دو روز در هفته را، به نظارت و اجرای این برنامه در حضور متخصصان گوش، حلق و بینی و حنجره میپرداخت. گلدستاین چهارده سال از اوقات خویش را صرف طبابت و آموزش کرد. وی به عنوان استاد گوشدرمانی در دانشکده پزشکی بیمارستان بیومانت به تدریس مشغول بود. این دانشکده در 1903 به دانشگاه پزشکی سنلوئیز تبدیل شد. در 1896 لارینگوسکوپ را که یک نشریه بینالمللی درباره بیماریهای گوش، بینی و حنجره بود, منتشر ساخت که هنوز هم در سنلوئیز منتشر میشود. گلدستاین در کنفرانس جامعه گوششناسی امریکا هلن کلر را ملاقات کرد و به او کمک کرد تا تُن صدایش را افزایش دهد. وی، همچنین روش رقص دو استپ را در سالن رقص کاپلی پلازا در شهر بوستن به وی آموخت. این امر باعث ادامه دوستی این دو گردید و هلن کلر در بیست و پنجمین سالگرد تأسیس موسسه مرکزی ناشنوایان (1939) به عنوان سخنران حضور یافت. این موسسه را گلدستاین بنیانگذاری کرد. گلدستاین برای نشان دادن روش آکوستیک, به ویژه کاربری آن برای کودکان پیشدبستانی, به برنامهای نیاز داشت تا مستقیماً به امیدهای وی به این روش پاسخ دهد. از این رو موسسه مرکزی ناشنوایان در 1914 از مطب پزشکی خود به عنوان مدرسه استفاده کرد. مسئول پذیرش مطب, نقش نخستین معلمی را داشت که وظیفه آموزش چهار دانشآموز کلاس را به عهده داشت و گلدستاین هر چقدر که میتوانست به نظارت آنان میپرداخت. پس از مدتی کوتاه، وی دریافت که نمیتواند در این مدرسه کوچک کودکان بسیاری را آموزش دهد؛ بنابراین، به معلمانی زبده و کارآمد نیاز داشت تا بتوانند روشهای او را در سراسر کشور تروج دهند. چهار معلم در 1915 در این برنامه، دورههای لازم را گذراندند. در 1916 گلدستاین، موفق شد سرشناسان سنلوئیز را به عضویت هیئت اُمنای مدرسه خویش درآورد. وسایل مشارکت آماده شد و درخواست ایجاد یک منشور به تصویب رسید. گلدستاین، مُهر معروف مدرسه را که سمبل فلسفه همکاری میان علم پزشکی و آموزش است طراحی کرد. طرح این مهر شامل دو کتاب است که به وسیله یک پیاله و ماری که به دور آن حلقه زده است, به یکدیگر متصل است. گلدستاین، گفتار و لبخوانی ناشنوایان را در جلساتی در منازل افراد، همچنین سالن نمایش عمومی در شهرهای سنلوئیز، شیکاگو، نیویورک و فیلادلفیا به نمایش گذاشت. ساختمان اولین مدرسه ناشنوایان در 1917 تکمیل شد و امروزه نیز از آن استفاده میشود. گلدستاین در 1917 به عنوان فردی برجسته در فهرست نیروهای ذخیره افسران پزشک قرار گرفت و وظیفه ارتقای خدمات آموزشی ملی برای آموزش لبخوانی و گفتار صحیح سربازانی را که در اثر ترکش دچار ضربه مغزی شده بودند به عهده گرفت. او جامعه طرفداران رو به گسترش گفتار شفاهی را که دارای اجلاس سالانه معلمان و متخصصان گوش بود, در 1918 سازماندهی کرد و به عنوان سردبیر نشریه شفاهیگرایی و شنیدارگرایی که یک نشریه رسمی بود, ایفای نقش کرد. در 1940 این نشریه به گردهمایی ملی ناشنوایی و آسیبشناسی تغییر نام داد و در 1952 با موسسه ناشنوایان الکساندر گراهام بل ادغام شد. برای هدایت اصوات گفتار و موسیقی به گوش ناشنوایان جهت تحریک باقیمانده شنوایی آنان، سیمپلکس تیوب را طراحی کرد. این وسیله شامل یک قیف کوچک است که به وسیله یک لوله جراحی به یک لوله دیگر که به شکل Y است, متصل میگردد و دو سر این لوله نیز در گوش ناشنوا قرار میگیرد. الکتروفون نخستین وسیله الکترونیکی است که در 1925 گلدستاین آن را وارد کلاس درس کرد. این وسیله باعث تشدید و تقویت صدا میشود که در 1935 پس از طراحی آکوواکس به وجود آمد. این وسیله به درخواست گلدستاین و به دست یک استاد فیزیک و یک مهندس الکترونیک در دانشگاه واشنگتن طراحی گردید. در کلیه کلاسهای مدرسه از این وسیله که باعث تحریک قوه شنیداری میگردد, استفاده میشد. در 1925 شرکت وسترن الکترویک, یک وام برای ساخت وسیلهای جدید به نام شنواسنج در اختیار موسسه مرکزی ناشنوایان قرار داد. گلدستاین استفاده از این وسیله را با دامنه فرکانسی بین 16 تا 32 هزار ارتعاش مضاعف در ثانیه (که اکنون هرتز نامیده میشود) برای اندازهگیری میزان شنوایی به نمایش گذاشت و پیشبینی کرد این وسیله جایگزین دیاپازون خواهد شد. وی برای نشان دادن ارزش تأثیر لامسه در توسعه و درک کلام از یک مگافون و دیافراگم کاغذی استفاده کرد که به صورت کشیده و سفت روی یک سطح گسترده قرار داده شده بود. این وسیله یک دختر بچه ده ساله را قادر میساخت به پرسشهایی که با استفاده از ارتعاشات دیافراگم به وسیله سرانگشتان دست احساس میشود, پاسخ دهد. در 1929 یک ساختمان جدید به ساختمان قبلی موسسه مرکزی ناشنوایان پیوست. این ساختمان دارای سه واحد بود. مدرسه در قسمت مرکزی واقع شده بود. واحد علمی در قسمت جنوبی و واحد مسکونی در قسمت شمالی ساختمان قرار داشت. گلدستاین که میخواست ناشنوایان را تشویق به انجام کارهای هنری کند, اقدام به واردات کاشیهایی از اروپا کرد که منقش به یک فواره بود و مُهر موسسه نیز، در پس زمینه آن به چشم میخورد. این کاشیها در دیوارهای اتاق پذیرایی و پاسیو به کار برده شد. با درک اهمیت مدرک دانشگاهی برای معلمان ناشنوایان، وی اقدام به جذب هیئت علمی دانشکده کرد که در نتیجه باعث ایجاد یک دوره دو ساله آموزش تخصصی در امریکا شد. در فوریه 1931 رئیس دانشگاه واشنگتن وابستگی دانشکده تربیت معلم موسسه مرکزی ناشنوایان به دانشگاه واشنگتن و ایجاد یک دوره آموزش معلمان در یک دانشگاه معتبر را اعلام کرد. دانشجویان میتوانند پس از گذراندن یک دوره دو ساله در یکی از دانشکدههای وابسته به دانشگاه واشنگتن، مدرک کارشناسی علوم را در زمینه آموزش دریافت کنند. در 1947 موافقت گردید مدرک دکتری نیز در این برنامه گنجانده شود. ماکس اف. میر ، رئیس واحد روانشناسی دانشگاه میزوری, به عنوان عضو هیئت تحقیقاتی، به گلدستاین ملحق شد. چارلز ای. هریسون, مهندس الکترونیک، استودیوی تکنیشن ریکوردینگ را در موسسه مرکزی مستقر ساخت و صدای کودکانی را که در این مدرسه ثبتنام میکردند, ضبط مینمود. گلدستاین، رافائل لورنت دونو ، دستیار معروف رامون کاخال ، در موسسه کاخال در شهر مادرید، را به امریکا دعوت کرد تا ریاست تحقیقات را به عهده گیرد. گلدستاین مطالب بسیاری در زمینه شنواییسنجی و آموزش ویژه منتشر ساخت، اما کتاب وی با عنوان مشکلات ناشنوایان تا 1933 منتشر نشد. این کتاب شامل تاریخچه ناشنوایی و نواقص گفتار، آناتومی و فیزیولوژی گفتار, مکانیسم شنوایی، آزمایشهای شنوایی، روشهای آموزش، توصیههایی به والدین، وسایل کمکشنوایی قدیمی، طبابت قلابی و فصل پایانی درباره تحقیقات شخصی وی است. کتاب دوم گلدستاین، روش آکوستیک برای آموزش ناشنوایان و سختشنوایان نام دارد و درباره روشهای اورابانشیچ در زمینه آموزش کودکان با استفاده از وسایل الکترونی است. در 1933 به پاس خدمات ارزنده برای ناشنوایان و چهل سال تلاش و مطالعه برای توانبخشی آنان، موفق به کسب مدال طلای ویژه جامعه حلق، بینی و حنجره امریکا گردید. گلدستاین، دومین کسی بود که این مدال را به علت دستاوردها و موفقیتهای خویش در زمینه حل مشکلات ناشنوایان، کسب کرد. دانشگاه واشنگتن برای ابتکارات گلدستاین در آموزش ناشنوایان، درجه دکتری افتخاری حقوق را به وی اعطا نمود. گلدستاین، کلکسیونهای تمبر، سکه، آثار سرخپوستان، آثار هنری برجسته، وسایل کمکشنوایی قدیمی و کتابهای تخصصی کمیاب قرن پانزدهم را نیز جمع کرده بود. وی همچنین دارای یک کلکسیون هفتصد جلدی, شامل کتابهای نادر است که در آرشیو کتابخانه پزشکی دانشگاه واشنگتن در اختیار دانشجویان قرار دارد. مجموعه وسایل کمک شنوایی نیز در تالار ساختمان تحقیقات و درمانگاه موسسه مرکزی، به نمایش گذاشته شده است. در دسامبر 1940 به علت سکته قلبی قسمت چپ بدن وی فلج شد و از کار افتاد، اما توانست به مدرسه بازگردد و در 1941 در مراسم جشن دانشآموختگی دانشجویان شرکت کند. هنگامی که برای تعطیلات به میشیگان سفر کرده بود، دچار دومین حمله قلبی گردید و در 27 جولای 1941 در فرانکفورت درگذشت. در مراسم تدفین وی، کشیش درباره وی چنین گفت: ماکس گلدستاین فردی خیالپرداز و در عین حال، اهل عمل بود. اکنون این فرد خیالپرداز درگذشته است، اما رویاهای او همچنان زنده است. این مرد پرانرژی و اهل عمل از میان ما رفته, اما آثار زندگیاش ادامه خواهد یافت. این پیشگویی درست بود. اهدافی که گلدستاین از طریق تحقیقات و آموزشهای خویش، قصد دستیابی به آن را داشت، دانشمندان، معلمان، پزشکان، والدین و ناشنوایانی را که امروزه موسسات ناشنوایان را تاسیس میکنند, به تلاش وا میدارد. مأخذ: GEDPD, Vol. 1, P. 469-471. هلن اس. لین ترجمه راضیه افتخاری |
تاریخ ثبت در بانک | 8 بهمن 1399 |