کد | jr-44411 |
---|---|
عنوان اول | کودکان ناشنوا، جامعهشناسی و روانشناسی |
عنوان دوم | موقعیت اجتماعی و روانی ناشنوایان کودکان |
نویسنده | اس. ریچارد سیلورمن |
مترجم | زهرا واعظی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1038 |
شماره صفحه (تا) | 1040 |
زبان | فارسی |
متن |
کودکان ناشنوا، جامعهشناسی و روانشناسی، موقعیت اجتماعی و روانی ناشنوایان کودکان. نتایج حاصل از آزمایش تمامی کودکان مدرسهای, در پارهای از تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که 2 تا 21 درصد کودکان, مبتلا به نقص شنوایی هستند. تغییر پذیری این تخمینها احتمالاً به دلیل اختلاف در تعریف ضعف و آسیب شنوایی, فنون, تجهیزات و شرایط آزمایش, موقعیت اقتصادی و اجتماعی و آب و هوای محل انجام این تحقیقات است. مناسبترین برآورد این است که محدوده شنوایی پنج درصد از کودکان سن مدرسه, خارج از حد طبیعی است و اینکه یک تا دو مورد از هر ده نفر سختشنوای این گروه، نیازمند کمکهای آموزشی تکمیلی هستند. بقیه احتمالاً به مراقبتهای پزشکی پاسخ میدهند و یا محرومیت حسی آنان در اندازهای نیست که به مرحله معلولیت رسیده باشند. کودکان مبتلا به ضعف شنوایی معمولاً تا حدودی و یا کاملاً در مدرسههای عادی تحصیل میکنند. بهترین منبع راهنمای موجود درباره آمار کودکان ناشنوا تقریباً بیست و پنج هزار نفری هستند که در مدرسههای ویژه ناشنوایی ثبتنام کردهاند. از این تعداد، پانزده هزار نفر در مدارس شبانهروزی دولتی در کشورهای مختلف مشغول تحصیل هستند. این مدرسهها از کودکان واجد شرایط و بدون دریافت وجه، ثبتنام میکنند. مدرسهها و کلاسهای روزانه دولتی, حدود هفت هزار نفر و مدرسههای دولتی و شبانهروزی خصوصی و فرقهای سه هزار نفر باقی مانده را ثبتنام میکنند. شمار کودکان در هر کلاس ویژه, طیفی از پنج تا ده نفر و برخی کودکان هم جذب کلاسهای دانشآموزان عادی شدهاند. تحصیلات عالی منحصر به ناشنوایان, فقط در دانشگاه گالودت در واشنگتن دی. سی. امکانپذیر است. برخی ناشنوایان در دانشگاههای عادی حضور مییابند. همچنین روز به روز بر تحصیل کودکان پیش دبستانی برای بهرهگیری از مزایای دوره یادگیری پیش از موعد تأکید بیشتری میشود. امروزه تمامی کودکان ناشنوا فرصت و امکان گفتار و لبخوانی دارند، اما بعضی از مدارس, از الفبای دستی برای آموزش و بهتر کردن ارتباط کودکان بزرگتر استفاده میکنند و یا منحصراً آن را در افرادی به کار میبرند که ظاهراً با فنون شفاهی, قادر به یادگیری نیستند. زبان اشاره شیوه مفیدی برای ارتباط میان ناشنوایان است؛ اما از آنجا که احتمالاً طبق باورهای موجود، فراگیری دستور صحیح زبان انگلیسی را به تعویق میاندازد, رسماً در کلاسهای درس از آن استفاده نمیشود. با وجود این، اختلاف عقاید مهمی در این زمینه وجود دارد که چه نوع شیوه ارتباطی برای آموزش و پرورش کودکان ناشنوا مناسبتر است. اینکه فقدان حس شنوایی تا چه اندازه فرد را یک معلول اجتماعی، اقتصادی و روانی معرفی میکند, به عوامل مختلفی بستگی دارد. مهمترین آنها عبارتاند از: درجه ناشنوایی (که با دسیبل اندازهگیری میشود) و زمان شروع آن. به طور کلی، هرگاه ناشنوایی از هفتاد دسیبل تجاوز نکند, راه عمده دریافت کلام دیگران با شنوایی همراه با مشاهده (لبخوانی) است. در شرایط امروزی، این امر با پیشرفت ابزار کمکشنوایی امکانپذیر است. توانایی شنیدن کلام حتی به طور ناقص، فرد برخوردار از شنوایی کمتر از هفتاد دسیبل را قادر میسازد تا فراگیری زبان و گفتار را به شیوه نسبتاً عادی بیاموزد. تحصیلات چنین فردی با کمکهای متمم مناسب و شایسته میتواند به صورت متعارف انجام شود. چنین کسی را عمدتاً سخت شنوا یا مبتلا به ضعف شنوایی مینامند. چنانچه محرومیت از حس شنوایی به هفتاد دسیبل برسد, راه عمده ارتباط کلامی احتمالاً بصری است و با اشارههای شنوایی تکمیل میشود. کودکان مبتلا به این قبیل فقدان عمیق حس شنوایی را, ناشنوا مینامند. این گروه به روال آموزشی خاص و فشرده و غالباً مدارس و کلاسهای ویژه نیاز دارند. امکان دریافت الگوهای عادی گفتار و زبان در کودکانی که پیش از سه سالگی ناشنوا هستند, بسیار بعید مینماید. فنون شناسایی سریع ناشنوایی که به آموزش فوری و اضطراری آنان منتهی میشود, احتمالاً میتواند سن محرومیت از الگوهای مزبور را تغییر دهد. کودکانی که به طور عمیق ناشنوا هستند, افزون بر مشکلات ارتباطی, به نوعی انزوای نافذ از جهان اطراف خود دچار هستند. صداهای موجود در طبیعت، خنده، موسیقی و صداهایی از این قبیل, از آنها دریغ میشود و همین امر در آنها نگرشی را به وجود میآورد که بیانگر مشکل مهمی فراتر از صِرف ارتباط مبهم زبانی است. سنجش هوش و استعداد تحصیلی کودکان ناشنوا به دلیل آنکه بیشتر آزمونها مستلزم ارتباط کلامی هستند، با مشکل مواجه است. با این حال، اکنون از آزمونهای غیرکلامی استفاده میشود. در تدریس گفتار و فهم کلام دیگران به کودکان مواجه با نقص جدی شنوایی، بایستی تمای مجراهای احساسی را به خدمت گرفت. وقتی کودک یاد میگیرد حرکت لبها و حالتهای چهره افراد اطراف خود را هدفمند مشاهده کند و سپس میکوشد برای بیان افکار خود آنها را هر چند ناقص تقلید کند، از سیستم بصری برای پیشرفت مهارتهای لبخوانی استفاده میکند. این در واقع همان فنی است که در نوزادان ناشنوا به کار میرود. سایر کاربردهای حس دیداری عبارتاند از: سیستمهای آواشناختی، متمایزکنندههای رنگ که چگونگی تولید عناصر کلام را نشان میدهند، الگوها و نمودارهایی که موقعیت و حرکت اندامهای تولید صورت را به نمایش میگذارند و تبدیل کنندههای آوایی که نمایش بصری الگوهای کلامی هستند و میتوانند اطلاعات مربوط به ویژگیهای فیزیکی کلام را پیش چشم آوررند. پیدایش سمعکهای جدید قابل پوشش و گروهی, به بهرهبری بهتر از سیستم شنوایی کمک میکند. در بسیاری از کودکان، ته شنوایی باقیمانده مناسب برای درک گفتار بسیار محدود است، اما حتی همان درک محدود، الگوهای تکیه کلامی میتواند کمک موثری به درک بهتر کیفیت صدا و وزن در گفتار کودکان باشد. عموماً از حس بساوایی یا ارتعاش برای تحریک نوک انگشتان یا دست کودک در تماس با صورت یا سر معلم هنگام صحبت کردن استفاده میشود. برخی فنون به کودک کمک میکند تا با بهرهگیری از صفحههای صوتی, نظیر پیانو و اُرگ، تکیه کلام را حس کنند. از حس جنبشی, در درک احساس ماهیچهها, تولید آوا و حرکتهای صوتی و همچنین در تمرین اندامهای زبانی و لب استفاده میشود. کودک افزون بر مهارتهای صحبت کردن (اشاره کردن یا هجی کردن با انگشت) فهم کلام از طریق لبخوانی (یا در ترکیب با سایر شیوهها) باید پیامی برای ارسال داشته باشد. این را زبان میگویند. پیوند گوش با صدا , برای مهارت سخن گفتن و شنیدن اساسی است. این پیوند مبنای اتصال مفهوم به واژگان و ترکیب واژگان هنگام گفتن، شنیدن، نوشتن و خواندن محسوب میشود. فقدان قوه شنوایی یا گوش دادن دایمی به زبان، فاجعهای برای پیش آوردن طبیعی و پیچیده، تداعی تجربیات به شمار میآید. با این حال زبان باید برای کودکان ناشنوا شکل گیرد؛ هر چند این شکلگیری مجراهای حسی در اختیار نداشته باشد. مربی باید با مشکلات شکلگیری دامنه لغات، مشکلات چند مفهومی که در کودکان شنوا با تجربه شنیدن مکرر روشن میشود (برای نمونه، معانی مختلف فعل run)؛ مشکلات مفاهیم مجردی که تشریح آنها دشوار است, مانند امید داشتن و خواستن؛ و مشکل اغماض روابط نحوی مانند زمان و ترتیب کلمات، خود را وفق دهد. مربیان و معلمان ناشنوا راهکارهای خلاقیتآمیزی را نه برای رفع، بلکه برای کاهش مشکلاتی که کودکان ناشنوا با آن مواجه هستند، طراحی کردهاند. فراگیری تواناییهای زبانی, ناشنوایان را قادر میسازد تا موضوعات متعارف و متداولی را که در مدرسههای عادی تدریس میشود، بیاموزند. اگر چه انسان مسیر طولانی و پررنج و مشقتی را از عصر پیش از میلاد مسیح تاکنون، برای ایجاد درک روشن و متفکرانه نسبت به مشکلات ناشنوایان پشت سر گذاشته است، اما هنوز هم بخش عظیمی از اجتماع, به ناشنوایان به دید افرادی عجیب، وابسته و گاهی مضحک و تمسخرآمیز مینگرند. از آنجا که معلولیت آنان همانند نابینایان و افراد فلج مشهود نیست، ولی این گروه غالباً دچار خجالتزدگی و حقارت هستند؛ زیرا دیگران به مشکلات خاص آنها واقف نیستند. پاسخ آنان به چنین سوء تفاهمهایی، تداوم دستیابی به موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی است که تحصیلات مناسب و بنیادی آنها, به منزله افرادی موثر و دارای عزّت نفس، برایشان فراهم ساخته است. مأخذ: AMERICANA, New York, First Published, Vol. 3, P. 528. اس. ریچارد سیلورمن ترجمه زهرا واعظی |
تاریخ ثبت در بانک | 27 دی 1399 |