کد jr-44409  
عنوان اول کودکان ناشنوا، آموزش  
عنوان دوم وضعیت امور و نهادها و دیگر ابعاد آموزشی کودکان ناشنوا  
مترجم صدیقه شجاعیان  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 1034  
شماره صفحه (تا) 1037  
زبان فارسی  
متن کودکان ناشنوا، آموزش ، وضعیت امور و نهادها و دیگر ابعاد آموزشی کودکان ناشنوا.
ناشنوایی قابلیتهای عقلانی و توانمندیهای یادگیری فرد را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. از آنجا که بیشتر کودکان ناشنوا دارای والدین شنوا هستند, قرار گرفتن هر‌چه سریع‌تر این گونه افراد در معرض ارتباط و گفت‌وشنود, بسیار مهم است. اما غالباً ناشنوایی یک کودک و باور والدین نسبت به نقص شنوایی فرزندشان، شاید تا دومین سال زندگی کودک پیش نیاید. حتی اگر والدین در آن مرحله تمایل به یاد‌گیری زبان اشاره امریکایی داشته باشند، بایستی زمان صرف کنند تا در این زمینه تبحری را کسب کنند.
از آنجا که کودکان ناشنوایی که دارای والدین شنوا هستند در معرض روند پیوسته و بی‌وقفه یادگیری زبان نیستند. بخش اعظمی از انگیزش فراگیری زبان را از دست می‌دهند. تعللهای زبانی را می‌توان با قرار دادن کودک در معرض روشهای ارتباطی قابل رویت متداوم (زبان اشاره، هجی انگشتی و گفتار نشانه‌دار ) و در صورت تمایل، تقویت آموزش گفتاری ‌ـ شنیداری، جبران کرد.
تنها درصد کمی از کودکان ناشنوا که والدینشان شنوا هستند, از مزیت یادگیری زبان اشاره امریکایی برخوردارند. بررسیها نشان می‌دهد درصد پیشرفت این کودکان در توسعه زبان, همانند کودکان شنوا در یادگیری زبان انگلیسی بوده و حتی از دیگر همگنان ناشنوایی که از طفولیت زبان اشاره امریکایی را نیاموخته‌اند, پیشی ‌گرفته‌اند.
نخستین معضل و نگرانی والدینی که فرزند ناشنوای آنها به سن مدرسه می‌رسد, این است که فرزند خود را برای کسب بهترین آموزش به کجا ببرند. در گذشته کودکان ناشنوا عمدتاً در مدارس مسکونی که حداکثر دسترس به جدیدترین فناوری در آموزش و پرورش ناشنوایان را فراهم می‌آورد, آموزش می‌دیدند؛ اما این روش کودک را از آن فضای ارتباط خانوادگی جدا می‌کرد. امروز این روند در جهت یکپارچه کردن کودکان ناشنوا, حداقل بخشی از روز, با دیگران در مدارس عمومی در حرکت است که این خود کودکان ناشنوا را قادر به نزدیک شدن و زندگی کردن با افراد عادی می‌کند. این تحول نشانگر محبوبیت نهضت یکپارچه کردن و همچنین لایحه 1975 در خصوص آموزش برای تمام کودکان معلول بوده که بر آموزش رایگان کودکان معلول, بدون هیچ گونه محدودیت محیطی و رهنمودهای ویژه برای حمایت از حقوق آنها تأکید دارد. بر اساس این لایحه, هر کودک باید یک آزمون غیرتبعیضی و یک امتحان جداگانه را که هر سه سال یک بار تجدید می‌شود بگذراند. در نتیجه, امروزه والدین در مقایسه با دهه 1960 از گزینه‌های آموزشی بیشتری بهره‌مندند. چهار گزینه عمده آموزشی عبارت‌اند از: مدارس مسکونی (مدارسی که ناشنوایان می‌توانند به صورت شبانه‌روزی در آنجا بمانند) مدارس ویژه روزانه ، کلاسهای ویژه روزانه، و یا کلاسهای عادی که خدمات ویژه ضمیمه آن است.
مدارس شبانه‌روزی: هر کدام از این مدارس دانش‌آموزان ناشنوا را به صورت تمام وقت می‌پذیرند. ضمن اینکه بیشتر برنامه‌های این مدارس به گونه‌ای تنظیم و طرح‌ریزی شده‌اند که دانش‌آموزان بتوانند تعطیلات آخر هفته را با خانواده خود بگذرانند. این مدارس خدمات آموزشی, تفریحی و برنامه‌های اجتماعی را که برای دانش‌آموزان ناشنوا طرح‌ریزی شده ارائه می‌دهد. دانش‌آموزانی که در نزدیکی مدارس زندگی می‌کنند, ممکن است به عنوان دانش‌آموزان روزانه در این مدارس شبانه‌روزی یا مسکونی شرکت کنند.
برنامه‌های مدارس روزانه: دانش‌آموزان ناشنوای این برنامه‌ها, به مدرسه‌ای که منحصراً برای جوانان ناشنوا در نظر گرفته شده می‌روند، اما بعدازظهرها به خانه بازمی‌گردند.
کلاسهای روزانه مستقل : بسیاری از مدرسه‌های عمومی مجاور کلاسهای ویژه‌ای برای دانش‌آموزان ناشنوا ارائه می‌دهند. در این برنامه، دانش‌آموزان ناشنوا می‌توانند در کلاسهای تربیت بدنی و هنری دانش‌آموزان شنوا شرکت کنند. غالباً این برنامه‌های ویژه در یک اتاق مرجع که دانش‌آموزان ناشنوا را برای کسب اطلاعات درباره کلاسهایی که همراه با دانش‌آموزان شنوا در آن حضور پیدا می‌کنند, یاری می‌کنند.
کلاسهای عادی: این گزینه این امکان را به دانش‌آموزان می‌دهد که تمام روز و یا بخشی از آن را در کلاسهای عادی همراه با دانش‌آموزان شنوا, شرکت کنند. غالباً کودک ناشنوا ممکن است از امکاناتی از قبیل رابط، معلم خصوصی و معلمان اتاق مرجع, برخوردار باشد. افزون بر این، برخی از مدرسه‌های محلی ممکن است در طرح برنامه‌های خود برای دانش‌آموزان ناشنوا, برخی و یا تمامی روشهای ذکر شده را به کار بگیرند.
ارتباط کلی: امروزه برنامه‌ها و طرحهای آموزشی و پرورشی‌ای برای دانش‌آموزان ناشنوا در نظر گرفته شده که ارتباط کلی نامیده می‌شود. این روش از حقوق کودک ناشنوا هنگام برخورد با اَشکال مختلف ارتباطی موثر، حمایت می‌کند.
این روش شامل گفتار، گفتارخوانی، اشارات، خواندن، نوشتن، هجی انگشتی، رمزهای دستی زبان انگلیسی و زبان اشاره امریکایی است. امروزه اغلب برنامه‌ها از رمزهای دستی انگلیسی همراه با انگلیسی شفاهی استفاده می‌کنند. اینکه چه مقدار ناتوانی شنوایی کودک در عملکرد او در مدرسه تأثیرگذار است, به خیلی چیزها بستگی دارد. درجه و نوع ضعف شنوایی، سن و سال فرد، ناتوانیهای دیگر، کیفیت مدرسه و حمایتی که کودک دریافت می‌کند.
معمولاً کودکان ناشنوا از یک تا سه سالگی آموزش خود را در یک برنامه بالینی که مشخصه حمایت بسیار والدین است، آغاز می‌کنند. از آنجا که 85 تا 90 درصد کودکان ناشنوا از والدین شنوا متولد می‌شوند، این برنامه‌ها اغلب بر مفهوم ناشنوا بودن، تأکید می‌کند و به والدین آموزش می‌دهد که چگونه از عهده این معضل برآیند. در سه سالگی، کودک می‌تواند در برنامه‌های پیش‌دبستانی همراه با دیگر کودکان ناشنوا شرکت کند و پیش از چهار سالگی بسیاری از آنها در کلاسهای ویژه آمادگی و کودکستان به صورت تمام وقت شرکت می‌کنند.
کودکان ناشنوا، برای یادگیری، بایستی روشی را برای ارتباط ابداع کنند. شنوایی یک کودک ممکن است با سمعک یاری گردد، اما با وجود این ممکن است شنوایی هنوز محدود و ضعیف باشد. برای گسترش یک وسیله ارتباطی دوجانبه بسیاری از کودکان ناشنوا و والدینشان زبان اشاره را فرامی‌گیرند.
روش دستی در مقابل روش شفاهی: افزون بر نوع مدرسه, والدین بایستی تصمیم مهم دیگری را که به لحاظ تاریخی بسیار بحث‌انگیز نیز می‌باشد در نظر بگیرند. در آموزش و پرورش ناشنوایان در دویست سال گذشته, هیچ موضوع دیگری وجود نداشته که به اندازه مسئله چگونگی ارتباط دانش‌آموز ناشنوا و معلم با این جدیت مورد بحث قرار گرفته باشد.
این معضل با سوء تعبیر زبان‌شناسان از زبان اشاره امریکایی در نیمه اول قرن بیستم، که معتقد بودند تنها زبان گفتاری، زبان واقعی است، دشوارتر شد. امروزه زبان‌شناسان این واقعیت را که زبان اشاره امریکایی واقعاً یک زبان است و دستور خاص خود را دارد, پذیرفته‌اند و معتقدند که این زبان دارای تمام پیچیدگیها و غنای زبانهای دیگر است.
روش دستی از سوی مربی آموزش و پرورش ناشنوایان، توماس هاپکینز گالودت که مخالف روش شفاهی انگلیسی بود و در عوض روش دستی فرانسوی را مطالعه کرد, به این کشور آورده شد. گالودت خود در موسسه پاریس که در به کار‌گیری این روش معروف است, آموزش دیده بود. روش دستی را در اولین مدرسه عمومی برای دانش‌آموزان ناشنوا در هارتفورد واقع در کانتیکت امریکا معرفی کرد و به زودی شیوه‌های دیگری که در اروپا رایج بود, به کار گرفته شد. در 1867 برنارد انگلزمن ، معلم دانش‌آموزان ناشنوای ونیزی، روش آلمانی را که همان روش شفاهی است, در مدرسه نیویورک سیتی که امروزه به عنوان مدرسه لگزینگتون شناخته شده است، معرفی کرد.
در 1878 زناس وستر ولت , روش روچستر را در یکی از مدارس ناشنوایان در روچستر نیویورک معرفی کرد. اساس کار این روش بر این است که دانش‌آموز ناشنوا ضمن آموزش گفتار و هجی انگشتی که به زبان انگلیسی است، به طور همزمان نوشتن به زبان انگلیسی را نیز می‌آموزند.
مدارس این کشور به تدریج متکی به روش شفاهی شدند, تا جایی که تقریباً تمام مدارس ناشنوایان در مقطع پیش‌دبستانی و ابتدایی صرفاً به صورت گفتاری آموزش می‌‌دیدند و استفاده از زبان اشاره ممنوع بود. مدارس با این باور که هر گونه ارتباط دستی مانع توسعه و پیشرفت یادگیری زبان انگلیسی و گفتار خواهد شد و کودک ناشنوا را از دنیای وسیع‌تر شنوایان جدا خواهد کرد, بر آموزش شفاهی مدارس تأکید می‌کردند.
اما زمانی که مهارتهای کودکان ناشنوا که به اندازه کودکان شنوا هوشمند بودند, ضعیف شد, این پرسش برای معلمان پیش آمد که تمام مدارسی که بر اساس روش شفاهی آموزش می‌دهند باعث ناتوانی گروه کثیری از ناشنوایان می‌شوند.
این تردید فزاینده، با بررسیهایی که نشان دهنده این بود که عملکرد کودکان ناشنوا که والدینشان نیز ناشنوا بودند, به دستاوردهای آکادمیکی, هماهنگهای اجتماعی, مهارتهای خواندن و نوشتن به زبان انگلیسی, بیش از کودکان ناشنوا با والدین شنوا بوده است, تشدید شد. این بررسیها ظاهرا نشان دهنده این بود که زبان اشاره امریکایی نه تنها مانع شیوایی و روانی زبان انگلیسی نبود، بلکه ظاهراً فراگیری را افزایش داد. امروز کمتر مدرسه‌ای از روش شفاهی استفاده می‌کند. طرفداران روش دستی, همچنین بر این باورند که بسیاری از کودکان برای آموزشهای شفاهی مستعد نیستند و زمانی که صرف صحبت کردن می‌شود, می‌تواند صرف توسعه توانمندیهای ذهنی کودک شود. افزون بر این، برخی از طرفداران آموزش دستی معتقدند ناشنوایان ترجیح می‌دهند که با دیگر ناشنوایان معاشرت کنند. بنابراین، نیازی به توانمند کردن فرد در کلام ندارند. از سوی دیگر برخی از طرفداران روش شفاهی هنوز معتقدند آموزش گفتار و لب‌خوانی کودک را در وفق دادن خود با دنیای سخن کمک می‌کند. با یادگیری گفتار, آنها اندیشه می‌کنند. بنابراین، کودک ناشنوا خود را محدود به جامعه ناشنوا و یا آنهایی که تمایل به استفاده از علایم و دفتر و مداد دارند، نمی‌سازد. افزون بر این، آنها خاطرنشان می‌کنند کسی که می‌تواند لب‌خوانی و صحبت کند, راحت‌تر می‌تواند کاری برای خودش به دست آورد. به طور کلی، طرفداران روش شفاهی معتقدند جوانانی که به صورت شفاهی آموزش دیده‌اند, موفق‌تر خواهند بود؛ زیرا معلمان بیشتری در این زمینه آموزش دیده‌اند.
تمام سازمانهای آموزش دهنده ناشنوایان معتقدند بایستی فرصت یادگیری گفتار به کودکان ناشنوا داده شود، اما همواره بحثهای داغی درباره آنچه که این فرصتها را برقرار کند, وجود دارد.
مأخذ:
EDHD, P. 72-75.
ترجمه صدیقه شجاعیان  
تاریخ ثبت در بانک 27 دی 1399