کد | jr-44405 |
---|---|
عنوان اول | کنگره بینالمللی آموزش ناشنوایان |
عنوان دوم | نشست بینالمللی فرهیختگان ناشنوا و متخصصان آموزش و پرورش برای بررسی و ارائه راهکار مشکلات آموزش و پرورش ناشنوایان |
نویسنده | ریچارد جی. بریل |
نویسنده | آلن سوسمن |
مترجم | سید طاهر احمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1025 |
شماره صفحه (تا) | 1028 |
زبان | فارسی |
متن |
کنگره بینالمللی آموزش ناشنوایان ، نشست بینالمللی فرهیختگان ناشنوا و متخصصان آموزش و پرورش برای بررسی و ارائه راهکار مشکلات آموزش و پرورش ناشنوایان. بیش از صد سال است که این کنگره به طور مرتب تشکیل جلسه میدهد. نخستین کنگره بینالمللی برای آموزش ناشنوایان به سال 1878 در پاریس و آخرین آن در منچستر انگلستان در تابستان 1985 برگزار شد. این کنگرهها به صورت سنتی دارای سازمانی مشخص با مدیر منتخب و کارمندان تابع نیست، بلکه به مدت صد سال کنگره زمانی تشکیل میشود که یک سازمان در کشوری خاص، از نمایندگان دیگر کشورها برای حضور در کنگره دعوت میکند. پیشنهادها و راهکارهایی برای تأسیس یک سازمان بینالمللی جهانی ارائه شد، ولی هیچ یک به حقیقت نپیوست تا زمانی که آییننامهای در یک نشست عمومی به سال 1975 در توکیو به تصویب رسید. در آن زمان کمیته کنگره بینالمللی به وجود آمد که متشکل از سه عضو برجسته سه کنگره پیشین بود. اعضای بعدی به دست همین سه نفر انتخاب شدند. کمیته مذکور مختار بود تا هر کشوری را که خود برمیگزیند به عنوان مهماندار کنگره بعدی برگزیند. البته در این انتخاب باید هفت معیار را در نظر میگرفتند. در قرن گذشته موضوع بحث نشستهای بینالمللی بیشتر درباره دانشآموزان ناشنوا بود. (به رغم اینکه جلسات اولیه درباره مربیان ناشنوایان و یا اصلاً ناشنوایان بود). در صد ساله اول هیچ گروهی این نشستهای بینالمللی را سرپرستی نمیکرد و هر زمان که یک گروه در یک کشور نمایندگانی از کشورهای دیگر را برای تشکیل جلسه دعوت میکرد, بدین ترتیب، آنها را برای جلسه فرا میخواند، اما سرانجام در 1975 در توکیو یک کمیته کنگره بینالمللی متشکل از رئیسان جلسه سه کنگره پیشین تأسیس شد. در این جلسات موضوعات بسیار مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفت، اما بحث و جدل بین روش شفاهی و روش دستی تقریباً صد سال طول کشید. ترجیح اولیه آنها روش شفاهی بود. دومین کنگره بینالمللی میلان (1880) تأثیر بسیاری در آموزش دانشآموزان ناشنوا در سراسر جهان داشت, چرا که شرکت کنندگان در این اجلاس به این نتیجه رسیدند که گفتار, بدون شک برتر از اشاره است. افزون بر آن, هیئت اعزامی کنگره میلان اعلام کردند که آنها روش شفاهی را به استفاده همزمان از اشاره و گفتار نیز ترجیح میدهند. یک نماینده از انگلیس و یک هیئت از نمایندگان به رهبری ادوارد ماینر گالودت تنها مخالفان روش شفاهی بودند. بحث و جدل شفاهی و دستی تا 1980 تقریباً در تمام کنگرهها ادامه یافت تا زمانی که نمایندگان کنگره هامبورگ به این نتیجه رسیدند این بحث احمقانه است و روشهای شفاهی و دستی هر دو میتوانند برای ناشنوایان سودمند باشند. کنگره میلان: در دومین کنگره بینالمللی که در 1880 در میلان برگزار شد، قطعنامههایی چند درباره روششناسی به تصویب رسید که تأثیر بسیاری بر آموزش ناشنوایان در سراسر جهان گذاشت. مهمترین اصل این قطعنامه بدین قرار است: این کنوانسیون با در نظر داشتن برتری بدون چون و چرای زبان گفتار در برابر زبان اشاره, برای بازگرداندن کرولالها به جامعه و تأمین تسهیلات بیشتر در آموزش زبان، اعلام میکند که روش هجاآموزی باید بر اشارات در آموزش کرولالها برتری داشته باشد. و نیز اظهار میداشت: به کارگیری همزمان اشاره و گفتار میتواند هم به گفتار و هم به یادگیری لبخوانی آسیب رسانده و برای درستی ادراک ایدهها (تفکرهای انتزاعی) زیانبخش باشد؛ پس کنوانسیون اشعار میدارد روش شفاهی باید مقدم باشد. تنها مخالفان با این اصل نماینده انگلیسی و نماینده امریکایی به رهبری ادوارد ماینر گالودِت بود. افزون بر این، قطعنامههای دیگری هم به نفع روش آموزش شفاهی صادر شده است که در طولانی مدت، چنان روشی را سودآور دانسته و سفارش کرده تا آموزش شفاهی در مدرسهها ارائه شود. پیشنهاددهندگان آموزش شفاهی، این اصول و قطعنامهها را بدان روی عنوان کردهاند تا توجیه اساسی برای دفاع از روش لبخوانی و برای مخالفت با روش الفبای دستی یا به کارگیری سیستم ترکیبی ارتباطی درباره آموزش شاگردان باشد. در نتیجه, بسیاری از کشورها روشهای خویش را دگرگون ساختهاند. نیز این قطعنامهها غالباً پایهای برای طرحریزی برنامههای آموزشی منحصراً لبخوانی در کشورهایی شده که مدرسهای برای شاگردان ناشنوا نداشتهاند. نخستین کنگرهها: برنامه اولین کنگرهها براساس پرسش و پاسخ میان اعضای شرکت کننده بود؛ اما در 1980 در هامبورگ با وجود شرکت چهارصد نماینده، یک نماینده جز مدت کوتاهی در یک جلسه نمیتوانست صحبت کند، آن هم با ارائه گزارشی مکتوب, و دیگر فرصت بیشتری برای ارائه دیدگاههای شخصی نداشت. زبان فرانسه نخستین زبانی بود که در شش کنگره نخستین از 1878 تا 1905 (به استثنای کنگره شیکاگو به سال 1893) با آن صحبت شد. زبان انگلیسی از 1907 رسمیت یافت؛ هر چند که در کشورهایی چون سوئد، ژاپن، آلمان غربی و هلند از زبانهای محلی نیز استفاده شد. در 1905 کنگره در شهر گرونینگن هلند برگزار شد و اعضا و نمایندگان خلاصهای از هجده مطالب قابل ارائه نماینده شرکتکننده را به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی پیش از ارائه مفصل آن دریافت داشتند. پس از هر سخنرانی, این امکان برای نمایندگان فراهم بود تا پرسشهای خویش را مطرح کنند و نیز سخنرانیها به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی ترجمه شود. شرکت ناشنوایان: هر چند این کنگره, ویژه آموزش ناشنوایان است، شرکت ناشنوایان تا سالهای اخیر به دلایلی به ندرت اتفاق میافتاد. کسانی که در کنگرههای نخستین شرکت میکردند, به ویژه کسانی که از گروه میزبان نبودند، عمدتاً رئیسان مدرسههای ناشنوایان بودند و در آن زمان هم معمولاً سرپرستی این مدرسهها به دست خود ناشنوایان داده نمیشد. دلیل دیگر آنکه در سالهای 1878-1925 به طور کلی معلم ناشنوایی در مدرسههای ناشنوایان در اروپا به کار گمارده نشد و درست در همین دوره بود که اولین مورد از هشت کنگره بینالمللی ناشنوایان در کشورهای اروپایی برگزار شد. در اولین کنگرهای که به سال 1900 در پاریس، برگزار شد، شرکت کنندگان به دو گروه تقسیم و سازماندهی شدند: ناشنوایان و شنوایان. هرچند این دو گروه همزمان در کنگره شرکت میجستند، میان این دو تقریباً هیچ رابطهای ایجاد نمیشد. گروه شنوایان که بیشتر آن را طرفداران شیوه شفاهی تشکیل میداد, تقریباً خواهان جدایی و تفکیک کامل این دو گروه بودند. در 1905 دو کنگره بینالمللی در لیژ, واقع در بلژیک برگزار شد. در کنگره رسمی، 250 شرکت کننده از شنوایان و 350 شرکتکننده از ناشنوایان حاضر شدند. اعضای شنوایان و ناشنوایان جز در جلسه افتتاحیه و اختتامیه یکدیگر را ملاقات نکردند. نشست دیگری یک ماه پس از آن در همان شهر برگزار شد که کنگره آزاد نام گرفت که در آن 181 نماینده از هشت کشور شرکت کردند که در آن میان بیشتر نمایندگان بلژیک و فرانسه ناشنوا بودند. بنابراین، برای نخستین بار دو گروه ناشنوایان و شنوایان توانستند در هیئتی واحد با هم دیدار داشته باشند. با نگاهی به بسیاری از مفادی که همین کنگره به تصویب رساند، در مییابیم اعضای تصویبکننده به احتمال بسیار نمایندگان مدرسههای عمومی دولتی بودهاند. نظام فکری که این گروه به تصویب رسانید و بر آن صحه گذاشت، درست برخلاف خواسته مدرسههای کاتولیک, که در فرانسه و بلژیک اکثریت مدرسهها را تشکیل میدادند, بود. در کنگرههای پیشین گروههای طرفدار کلیسای کاتولیک, این موارد به تصویب رسید: کنترل مدرسههای ناشنوایان از سوی وزارت آموزش عمومی؛ پایهریزی برنامه آموزشی اجباری و رایگان؛ هم ارز شدن وضع و موقعیت آموزگاران ناشنوایان با دیگر آموزگاران؛ راهاندازی کلاسهای معمولی یا مدارس معمولی برای تعمیم و آمادهسازی آموزگاران. هیچ مدرکی که حاکی از شرکت ناشنوایان در کنگره ادینبورگ به سال 1907 و لندن به سال 1925 باشد, نیست. تنها سه ناشنوا در کنگره منچستر به سال 1958 شرکت کردند. نهمین کنگره بینالمللی در ترنتون غربی نیوجرسی به سال 1933 در امریکا، از سوی چهار سازمان تخصصی ناشنوایان، از جمله کنوانسیون مربیان ناشنوایان امریکا مورد حمایت قرار گرفت. بسیاری از آموزگاران ناشنوا که از اعضای این سازمانها بودند, در این کنگره شرکت جستند. شمار اندکی از ناشنوایان در کنگره 1970 استکهلم شرکت کردند. با این حال ناشنوایان بیشتری که غالباً امریکایی و از دانشکده گالودت بودند, در کنگره 1975 توکیو شرکت جستند. دگرگونی بزرگی در کنگره 1980 هامبورگ به وجود آمد. در آن کنگره ناشنوایان مقالههای بسیاری در زمینههای گوناگون ارائه کردند و در سخنرانیهای مهم جلسات عمومی، نقشی راهبرانه را ایفا نمودند. در کنگره ترنتون غربی، در امریکا به سال 1933، برای نخستین بار سخنرانیها به صورت الفبای دستی ارائه میشد؛ چراکه شمار قابل توجهی از آموزگاران ناشنوا حضور داشتند. در 1963 هنگامی که دانشکده گالودت مهماندار کنگره بود، تفسیر با شیوه دستی در تمام جلسات انجام میپذیرفت. در 1970 در استکهلم، با توجه به حضور اندک ناشنوایان, تفسیر به ندرت صورت گرفت. این جریان در کنگره 1975 توکیو شدت بیشتری یافت و حتی در هامبورگ به سال 1980 تفسیرهای دستی هم به زبان انگلیسی امریکایی، آلمانی و سوئدی انجام شد. در نخستین کنگرهها، بیشتر شرکتکنندگان, رئیسان مدرسههای ناشنوایان و شمار کمی نیز پیشروان متخصصان بودند, اما در سالهای اخیر، به ویژه، بیشتر شرکتکنندگان از آموزگاران و دیگر متخصصان کار با ناشنوایان بودند. نیز از زمینههای مربوط چون پزشکی، صوتشناسی، گفتارشناسی، زبانشناسی و روانشناسی، متخصصان چندی در این کنگرهها شرکت کردهاند. چنین همکاریهایی قاعدتاً بر گستردگی برنامه افزوده است. عنوانها: کشمکش میان سبک الفبای دستی و شفاهی, تقریباً در تمام این کنگرهها تا به امروز مسئله اساسی بوده است. در کنگره 1980 هامبورگ، شرکتکنندگان بر آن شدند این کشمکش بیحاصل را با ادغام دو طرز فکر از میان بردارند؛ چرا که هر دو روش برای ناشنوایان اساسی و ضروری است. از آنجا که در بیشتر کنگرهها شمار مربیان ناشنوایان بیشتر بود، دیدگاه لبخوانی چیرگی بیشتری داشته است. در کنگره توکیو معلوم شد که کنگرههای بینالمللی نمیتواند در فلسفه راهکارها موثر باشد؛ چرا که شرکتکنندگان لزوماً دیدگاههای دولت خویش را منعکس نمیساختند. از این گذشته، بسیاری از کشورها نیز شرکت نکرده بودند، همچنین شمار آنان برای رسیدگی به برنامهها کافی و در حد نصاب نبود. به جز مسئله تقابل شفاهی و دستی، در تاریخ بیش از صد ساله این کنگره, موضوعاتی نظیر پزشکی فیزیولوژی تشخیص طبی، برنامههای آموزشی در حدود و مراحل مختلف, از جمله پیشدبستانی و تحصیلات پس از دوره متوسطه و گفتار و گفتارخوانی، پرورش شنوایی، روانشناسی، همگنسازی، توانبخشی دوباره شغلی، کودکان ناشنوای چند معلولیتی، تربیت معلم، آموزشهای مذهبی، برنامههای آموزشی در کشورهای مختلف, از جمله گفتوگوها و مباحث این کنگره بوده است. باید گفت مشکل بنیادین آموزش کودکان ناشنوا، همان بیتوجهی کشورها، مسائل فرهنگی، زبانی و نیز روش آموزش و پرورش است. این اشتراک مشکلات در بیشتر کشورها پاسخی برای این پرسش است که چرا آموزگاران ناشنوایان تصمیم گرفتهاند با یکدیگر دیدارهای بینالمللی داشته باشند. مآخذ: EDHD, P. 112; GEDPD, Vol. 2, P. 87-89. ریچارد جی. بریل ؛ آلن سوسمن ترجمه سید طاهر احمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 27 دی 1399 |