کد jr-44396  
عنوان اول کلرک، لورنت  
عنوان دوم آموزگار ناشنوا و فعال در عرصه آموزش و پرورش ناشنوایان  
نویسنده لوی ‌ ای. گولادی  
نویسنده هری جی. لانگ  
مترجم محبوبه مرشدیان  
مترجم راضیه افتخاری  
مترجم حجت‌الله نیکویی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 1016  
شماره صفحه (تا) 1020  
زبان فارسی  
متن کلرک، لورنت ، آموزگار ناشنوا و فعال در عرصه آموزش و پرورش ناشنوایان.
در 26 دسامبر 1785 در لابالمه له گروته ، دوفین فرانسه, واقع در 26 مایلی شرق لیونز ، در کنار رونه و در میان مناظر کوههای آلپ چشم به جهان گشود. پدرش جوزف فرانک کلرک کدخدا و قاضی دادگاه بخش بود. مادرش، الیزابت کندی ، دختر یک وکیل در کانتون سرمیو بود.
لوئیز لورنت مری کلرک یک ساله بود که درون بخاری دیواری افتاد و گونه راستش سوخت. نام مستعار او در میان ناشنوایان از زخم برجای مانده از سوختگی او برگرفته شده بود. والدین کلرک ناشنوایی و فقدان حس بویایی در او را به تب پس از این واقعه نسبت می‌دادند. خود کلرک می‌گفت از زمان تولد ناشنوا بوده است.
دوازده ساله بود که عمو و پدر‌خوانداش او را به موسسه ملی ـ سلطنتی ناشنوایان در پاریس برد. نخستین معلم و دوست مادام‌العمر او, ژان ماسیو، ناشنوای برجسته‌ای بود که پنج خواهر و برادر او نیز، ناشنوا متولد شده بودند. این دو برای تبلیغ درباره کارهای مدرسه در اغلب نمایشگاهها شرکت می‌کردند. درباره پاسخهای فوق‌العاده ناب و هوشمندانه آنان به پرسشهایی که از آنان پرسیده می‌شد، داستانهای بسیاری نقل شده است.
در مدت هشت سال, کلرک دوره‌های آموزشی مدرسه را به پایان رساند و شروع به تدریس کرد؛ در 1816 او بالاترین پایه را تدریس می‌کرد. سالهای اقامت او در فرانسه با دوران آشوب‌زده انقلاب فرانسه، کمون و ظهور و سقوط ناپلئون مصادف بود. ابه روش آمبروز سیکار ، رئیس مدرسه و کشیش متهم به سلطنت‌طلبی بود. او دست کم دو بار زندانی شد و به سختی توانست جان سالم به در برد. در مارس 1815 که ناپلئون از البا ، مکان تبعید خود فرار کرد و سربازان قدیمی خود را برای شروع صد روز خود تجدید قوا کرد، سیکار صلاح را بر آن دید که همراه کلرک و ماسیو به لندن بگریزند.
آنان با نمایش عمومی مهارتهای ارتباطی خود، چندین بار در هفته، زندگیشان را تأمین می‌کردند. آنها آن چنان احساسات حضار را برمی‌انگیختند که بسیاری از سرشناسان, از جمله اعضای پارلمان و دوشس منطقه ولینگتون در نمایشهای آنان حضور یافتند.
در نمایش دهم جولای 1815، کشیش توماس هاپکینز گالودت، که چند روز پیش از کانتیکت آمده بود، در میان حاضران بود. شهروندان هارتفورد او را فرستاده بودند تا آموزش به ناشنوایان را بیاموزد و سپس مدرسه‌ای را در هارتفورد تأسیس کند. سیکار از گالودت دعوت کرد به محض آرام شدن اوضاع سیاسی برای تحصیل به موسسه پاریس بیاید.
در پاریس از او استقبال شد و وی از همه کلاسهای مدرسه بازدید کرد. او از سیکار، ماسیو و دیگران درسهای بسیاری آموخت. با رو به کاهش نهادن بودجه گالودت، او دریافت که نمی‌تواند مأموریتش را به پایان برساند. بنابراین، از کلرک دعوت کرد با او به امریکا برود.
به رغم فشارهای بسیار برای ماندن او در کنار سیکار فرتوت و بیمار، کلرک موافقت کرد به مدت سه سال در امریکا به تدریس ناشنوایان و تعلیم سایر آموزگاران بپردازد. در سفر 52 روزه آنان در کشتی مری آگوستا ، گالودت به کلرک انگلیسی آموخت و کلرک نیز، روشهای برقراری ارتباط و آموزش را به او یاد داد.
آنان چند اشاره را تغییر دادند تا با رسوم و سنتهای نیوانگلند مطابقت کند. کلرک برای تمرین زبان انگلیسی خاطرات بسیار زیبایی را در این مدت به ثبت رساند. اندکی پس از رسیدن به کانتیکت، او خطابه‌هایی را به انگلیسی سلیس و بدون خطا نگاشت تا برای جمع‌آوری اعانه در حضور قانونگذاران و گروههای مدنی ایراد شود.
آنان چندین ماه از شهر‌های شرقی دیدن می‌کردند و با ایراد سخنرانی و نشان دادن روشهای خود به جمع‌آوری اعانه و بودجه برای افتتاح مدرسه می‌پرداختند. حتی شکاک‌ترین کسان نیز، با مشاهده کلرک به وضوح در می‌یافتند که به خوبی می‌توان ناشنوایان را آموزش داد.
او در پاسخ به این پرسش که تحصیلات برای او چه سودی داشته است، اظهار می‌داشت که به کمک آموزگارش او از جرگه حیوانات به جمع انسانها راه یافته است. بدین ترتیب مبلغ پنج هزار دلار جمع‌آوری شد و مجمع عمومی کانتیکت آن را تصویب کرد که نخستین اختصاص بودجه قانونی با این مبلغ در تاریخ امریکا بود.
در پانزدهم آوریل 1817 مدرسه در هارتفورد افتتاح شد. در این مدرسه هفت شاگرد در ساختمان اجاره‌ای شروع به تحصیل کردند. خیلی زود آشکار گردید که برای بقای مدرسه به حمایت مالی مداوم نیاز است. در ژانویه 1818 کلرک همراه هنری هودسون ، یکی از اعضای هیئت مدیره برای درخواست کمک به کنگره رفت.
رئیس مجلس نمایندگان، هِنری کلی ، کلرک را نزد خود نشاند و کلرک از طریق نوشتن به دو زبان فرانسه و انگلیسی با اعضای کنگره گفت‌وگو کرد. برحسب اتفاق، کلی و رئیس‌جمهوری, جیمز مونرو (که کلرک روز بعد به دیدار وی رفت) او را شناختند.
یکی از آنها او را در نمایش لندن دیده بود و دیگری او را در کافه‌ای دیده بود که در پاریس با ناشنوای دیگری، احتمالاً ماسیو, به زبان اشاره صحبت می‌کرده است.
در جلسات سال 1819 ـ 1820 کنگره ملی از تصویب لایحه‌ای حمایت و طرفداری کرد که از فروش املاک دولتی در آلاباما , شهری کوچک, مبلغی را به مدرسه اعطا می‌کرده که قسمتی از آن بیرمنگام کنونی است. بنابراین، بازدید کلرک, ثبات مالی مدرسه را با تقریباً سیصد هزار دلار به دست آمده از فروش زمین تضمین کرد. مونرو, لایحه را امضا کرد. این نسخه امروزه در موزه تاریخی مدرسه ناشنوایان امریکا موجود است.
از جمله مسئولان مدرسه که از آموزشهای کلرک برخوردار شدند، می‌توان افراد زیر را نام برد: آبراهام استنس‌بری (نیویورک) ، ای. ‌بی. ‌هوتن (پنسیلوانیا) ، اچ. ان. هوبل (اوهایو)، رونالدمک دونالد (کبک)، جوزف دنیس تایلر (ویرجینیا)، جان آدامسون جاکوبز (کنتاکی) و جی. ‌اس. براون (ایندیانا).
بسیاری از شاگردان ناشنوای کلرک در سایر ایالتها مدارس و یا کلاسهایی دایر کردند و یا با گسترش امریکا به سوی غرب، به آموزگارانی ارزشمند تبدیل گشتند. کلرک نفوذ بسیاری در میان دانش‌آموختگان داشت و همگان خواستار سخنرانی او بودند.
در سوم ماه مه 1818، کلرک با الیزا کروکر بوردمن ، یکی از نخستین شاگردانش که اهل وایتس بارو در نیویورک بود، ازدواج کرد. او در اوان کودکی شنوایی‌اش را از دست داده بود، اما تا اندازه‌ای قادر به تکلم بود. او زیبا، پرنشاط و باهوش بود و رفتاری متین و موقر داشت. همین ویژگیها انگیزه جدیدی شد تا او در امریکا بماند. پس از آن, کلرک فقط سه دیدار دیگر در سالهای 1820، 1835 و 1846 از فرانسه داشت.
خانواده کلرک شش فرزند داشت که همگی از شنوایی طبیعی برخوردار بودند و چهار تن از آنها به سلامت از دوران نوزادی گذشتند و زنده ماندند. فرانسیس جوزف کلرک که یک اسقف بود، در میان ناشنوایان معروف و شناخته شده بود.
دیگر فرزندان نیز، در مشاغل مختلف به شهرت رسیدند. گای ‌بی. هولت ، یکی از نوادگان پسری کلرک، تا زمان مرگش در 1965 رئیس هیئت ‌مدیره مدرسه ناشنوایان امریکا بود. نام کلرک و هولت را بر خوابگاههای دبیرستان این مدرسه نهاده‌اند.
کلرک از اوت 1821 به مدت هشت ماه مدیر موقت موسسه پنسیلوانیا در فیلادلفیا بود. او دوره‌هایی آموزشی را ترتیب داد و به هیئت علمی آن نیز، آموزش می‌داد. چارلز ویلسون پیل دو پرتره از خانواده کلرک به تصویر کشیده است: یکی از خود کلرک و دیگری از همسرش که دخترشان الیزابت را در آغوش گرفته بود. یکی از نوادگان کلرک این نقاشیهای ذی‌قیمت را به مدرسه ناشنوایان امریکا هدیه کرد.
در 1850 دانش‌آموختگان مدارس شرقی ناشنوایان برای پاسداشت اقدامات گالودت و کلرک و به افتخار آنان گردهمایی‌ای را تشکیل دادند. گالودت تنها سیزده سال تدریس کرد، اما همچنان در هیئت مدیره مدرسه عضویت داشت. کلرک نیز، در آن زمان 34 ساله بود که در امریکا اقامت داشت. چندین جام و سینی نقره در این مراسم بدانها تقدیم شد که سوابق خدمت آنان نیز، به طرز هنرمندانه‌ای روی آنها حکاکی شده بود.
کلرک همواره از گالودت و همچنین از مشیت الاهی بابت اعطای این مواهب به مدرسه سپاسگزار بود. او همچنین موفقیت مدرسه را مدیون شهروندان هارتفورد، کنگره، مدیران و قانونگذاران و دوستان مختلف، می‌دانست. گالودت هم معتقد بود بدون وجود کلرک این مدرسه هیچ‌گاه به موفقیت دست نمی‌یافت.
در 1851 پس از مرگ گالودت، کلرک ریاست انجمنی را بر عهده گرفت که قصد داشت بنای یادبودی را در مدرسه بسازد. این امر در 1854 به شکل‌گیری انجمن گالودت ویژه ناشنوایان نیوانگلند، نخستین انجمن از انجمنهای شهروندان ناشنوا در امریکا انجامید.
در 1858 کلرک در 73 سالگی، پس از نیم قرن تدریس در دو کشور، با دریافت مستمری بازنشسته شد. سالهای پایانی عمر او در کمال آرامش سپری شد. کتابخانه و سالنهای مطالعه هارتفورد، مکانهای مورد علاقه او بود و دوست داشت از روند پیشرفت مدارس دوستان ناشنوایش آگاه گردد.
در 1864 کلرک که 79 سال داشت, در مراسم دانشکده ملی کر‌و‌لالان ، که اکنون دانشگاه گالودت نام دارد, سخنرانی کرد؛ کوچک‌ترین پسر گالودت, ادوارد ماینر در واشنگتن دی. سی. این دانشکده را تأسیس کرد. اگرچه او هرگز در دانشکده تحصیل نکرده بود، اما از دانشکده ترینیتی هارتفورد مدرک کارشناسی ارشد در علوم انسانی دریافت کرد. همچنین دانشکده دارت‌موث و دانشکده لیونز نیز، لوحهای سپاسی به وی اعطا کردند. یکی از شاگردان فرانسوی سابق او، وی را دارای اخلاقی پسندیده، با نزاکت و فرهیخته و دوستی دلنشین و به طور خلاصه, اشراف‌زاده‌ای واقعی توصیف کرده است. کلرک که مادرزاد معلم به دنیا آمده بود، در فرانسه و امریکا الگویی بسیار عالی برای شاگردان ناشنوای خود بود. در نظر عموم نیز، او نمونه‌ای درخور توجه در زمینه حمایت از آموزش ناشنوایان به شمار می‌آمد.
اگرچه کلرک قادر به سخن گفتن نبود، اما دارای نفوذ سیاسی عمیق و طبع نوشتاری فوق‌العاده به هر دو زبان فرانسه و انگلیسی بود. او با داشتن این مهارتها قادر بود مردم امریکا را به آموزش کودکان ناشنوای خویش ترغیب کند و آنان را متقاعد سازد که استفاده از زبان اشاره، بهترین راه برقراری ارتباط ناشنوایان است.
برتر از همه، کلرک سعی کرد آن چنان بر شاگردان خود تأثیر بگذارد که روی پای خود بایستند، با رویکردی واقع‌بینانه مسائل خود را حل کنند و هیچ‌گاه به وضعیت خود افسوس نخورند. ناشنوایان امریکا، کلرک و توماس هاپکینز گالودِت را حامی و ولی نعمتان خود می‌دانستند.
تقریباً یک سال پس از اینکه خانواده و دوستان کلرک, پنجاهمین سالگرد ازدواج او را جشن گرفتند، در ژوئیه 1869، در حالی که 84 سال از عمرش را پشت سر گذاشته بود درگذشت. او را در کنار همسرش، در گورستان اسپرینگ گروو هارتفورد به خاک سپردند.
در هفته‌هایی که در بستر بیماری بود، دست دوستانی را که به دیدن او می‌آمدند، می‌گرفت و با اصرار از آنها می‌خواست با او گفت‌وگو کنند. کوچک‌ترین دختر کلرک دو هفته پیش از پدر درگذشت و بدین ترتیب در زمان مرگش، تنها دو فرزند برایش باقی ماند.
افزون بر چارلز ویلسون پیل که پرتره‌هایی را از کلرک به تصویر کشید، دوست ناشنوای او جان ‌کارلین نیز، دو پرتره دیگر از او را تصویر کرد. یکی از آنها در مدرسه کنتاکی در دن‌ویل موجود است و دیگری به هیئت مبلغان اسقفی ناشنوایان فیلادلفیا ، تعلق دارد.
دانشکده گالودت نیز، یک طرح ذغالی از کلرک در اختیار دارد. مدرسه ناشنوایان امریکا یک پرتره رنگ روغن از پیری کلرک دارد که از روی عکس او به تصویر درآمده است.
در 1874 دوستان ناشنوای کلرک از بنای یادبود و با عظمت او در مدرسه هارتفورد پرده‌برداری کردند. مجسمه‌ای برنزی از نیم‌تنه کلرک در این بنای یادبود، روی ستونی صیقلی و از جنس گرانیت سیاه قرار گرفته است. در پایان این ستون, نام کلرک به الفبای دستی که کلرک با خود از فرانسه آورده بود, به وسیله حکاکی دستهایی برنزی روی آن هجی شده است.
کتیبه روی ستون نیز، او را پیشوای ناشنوایان عصر جدید نامیده است که سرزمین مادری خود را ترک گفت تا با آموزه‌های خود آنان را تعالی بخشد و با الگو قرار دادن خویش آنان را تشویق نماید.
تقریباً در همه ماههای آوریل و دسامبر در مدارس کودکان ناشنوا برنامه‌هایی اجرا می‌شود که در آنها به افتخار و به یاد کلرک و گالودت اشعار و نمایشهایی ارائه می‌گردد. بر ساختمان بلند خوابگاهی در دانشکده گالودت نیز، نام وی نقش بسته است. اما بهترین یادمان او را می‌توان در قلبهای ناشنوایان امریکا یافت که از 1817 زندگیشان تحت تأثیر وجود کلرک بوده است.
مآخذ:
DPAS, P. 78-80; EDHD, P. 48; GEDPD, Vol. 1, P. 190-193.
لوی ‌ای. گولادی ؛ هری جی. لانگ
ترجمه محبوبه مرشدیان؛ راضیه افتخاری؛ حجت‌الله نیکویی  
تاریخ ثبت در بانک 27 دی 1399