کد | jr-44370 |
---|---|
عنوان اول | کانادا |
عنوان دوم | آموزش و پرورش در، وضعیت آموزش و پرورش ناشنوایان در این کشور |
نویسنده | برایان آر. کلارک |
مترجم | محبوبه مرشدیان |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 994 |
شماره صفحه (تا) | 1000 |
زبان | فارسی |
متن |
کانادا، آموزش و پرورش در، وضعیت آموزش و پرورش ناشنوایان در این کشور. آموزش در کانادا تحت تأثیر چندین عامل عمده قرار داشته است: جغرافیا، استعمارگری، مذهب، زبان و ساختار و عملکرد دولت. همین عوامل بر آموزش مبتلایان به اختلال شنوایی نیز تأثیرگذار بودهاند و صدور حکمی کلی را دشوار میکنند. کانادا ده ایالت و دو سرزمین تحت قیمومیت دارد و به دلیل اینکه آموزش در حوزه اختیارات ایالتی است نه فدرال, هر ایالت قوانین و سیستم آموزشی ویژه خود را دارد. اگر چه حکومتهای ایالتی مدارس اندکی را مستقیماً کنترل میکنند (از جمله مدارس ایالتی مخصوص ناشنوایان)، هیئت مدیره مدارس محلی اداره بیشتر آنها را بر عهده دارند. مالیات بر دارایی محلی و کمکهای بلاعوض فدرال, بخش عمده بودجه آموزشی را تأمین میکنند. در برخی از ایالتها، آموزش عمومی, نه تنها نمایانگر زبان، بلکه نشاندهنده وابستگیهای مذهبی خانوادهها نیز هست. برای نمونه، پنج گروه مذهبی عمده در نیوفوندلند مدارسی مخصوص به خود را اداره میکنند. در آلبرتا، اونتاریو، ساسکاچوان ، سرزمینهای تحت قیومیت و مستعمره جوامع موجود, مدارسی عمومی دایر کردهاند که پذیرای همگان است، اما قانون, مدارس اقلیتهای مذهبی را مجاز به دایر ساختن مدرسهای جداگانه برای خود میکند و اگر چه در ایالتهای بریتیش کلمبیا ، مانیتوبا ، نیوبرنزویک ، نوااسکوشا و یا جزیره پرنس ادوارد این چنین قوانینی اجرا نمیگردد، این ایالتها از مدارس کاتولیک انگلیسی و یا فرانسویزبان و همچنین مدارس خصوصی، حمایت عمومی میکنند. دوره اولیه: نخستین مدرسه ویژه ناشنوایان در کانادا در 1831 آغاز به کار کرد. موسس آن, رونالد مک دونالد از مدارس ناشنوایان در امریکا بازدید کرده بود و یک سال را نیز در آسایشگاه ناشنوایان امریکا در هارتفورد گذرانده و در آنجا از آموزشهای توماس گالودت و لورنت کلرک بهره جسته بود. سپس مک دونالد مدرسهای در چمپلین ، در کبک تأسیس کرد که نزدیک به پنج سال فعالیت داشت. نخستین مدرسهای که هنوز وجود دارد، در 1848 و به دست اسقف مونترال در مایل اند ، کبک تأسیس گردید. موسسه کاتولیکی کرولالان که تحت توجهات جامعه کشیشان سن ویاتور و همچنین عمدتاً به وسیله کمکهای خصوصی فعالیت میکرد، بیشتر پذیرای پسران کاتولیک فرانسویزبان بود. نخست هجی با انگشت و اشاره کردن به کار میرفت، اما اندکی پس از کنفرانس میلان در 1880، آموزش شفاهی نیز ارائه گردید. مدارس فرانسویزبان آن زمان در کبک, از این برنامه درسی الگوبرداری کردند و این برنامه تأکید خاصی نیز بر آموزش شغلی داشت. خواهران روحانی مرکز خیریه مشیت الاهی ، در 1851 دیگر مدرسه کاتولیک را این بار برای دختران فرانسویزبان و در لانگ پوئینت ، کبک تأسیس کردند. نخست، روش تدریس در این مدرسه, دستی بود، اما پس از دیدار کشیشان ساکن در مدرسه از مدارس اروپایی ناشنوایان، به روش گفتاری تغییر یافت. ویلیام گری ، ناشنوای دانشآموخته از مدرسه بریدوود در ادینبورگ، برای شمار کمی از کودکان ناشنوا در هالیفاکس، نوا اسکوشا کلاسی را دایر ساخت. علاقه بسیار مردم به کار او, سرانجام در 1856 به انتصاب جیمز اسکات هوتن ، مدرس مدرسه کرولالان ادینبورگ , به سمت مدیریت مدرسه هالیفاکس انجامید. بودجه لازم را در مقاطع زمانی مختلف از سایر ایالتهای مری تایم جمعآوری میکردند، اما این مدرسه سالها موسسهای خصوصی بود که هیئت مدیرهای آن را اداره میکردند. درباره مدرسهای که در 1866 در جزیره پرنس ادوارد تأسیس شد، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ جز اینکه مدت کوتاهی دایر بود و در نیوبرنزویک نیز یک موسسه کرولالان بین سالهای 1869 و 1890 و با مدیریت فردی ناشنوا به نام ابل میکوشید پابرجا بماند، اما موفق نشد. نخستین مدرسه خصوصی کودکان ناشنوا در اونتاریو در 1870 تأسیس شد. دوازده سال پیش از آن، جی. بی. مکگان یک مهاجر ایرلندی که پیشتر کارمند موسسه ناشنوایان نیویورک بود، در تورنتو کلاسی را برای کودکان ناشنوا دایر کرد و در آن تدریس نیز میکرد. مکگان که از نظر سیاسی مصلحتاندیش، سرسخت و خللناپذیر بود، حمایت چند شهروند برجسته تورنتو را به دست آورد. این امر به افتتاح موسسه آموزش و تدریس به کرولالان اونتاریو در بلویل , واقع در خلیج کوئینت انجامید. دو ماه پس از افتتاح مدرسه اونتاریو، توماسوید ، موسسه کرولالان پروتستان را تأسیس کرد. وی پیش از آن, در مدرسه ناشنوایان یورکشایر تحصیل کرده بود. در این مدرسه، روشهای دستی مورد استفاده بود، اما برخلاف هوتن در هالیفاکس که سیستم دو دستی بریتانیایی را به کار میبرد، وید، الفبای یک دستی را ارائه کرد. در 1877 مدرسه به مکانی جدید منتقل شد و به افتخار یکی از بانیان خیر و سخاوتمند آن، به موسسه پروتستان مکْکی برای کرولالان تغییر نام داد. این مدرسه, کودکان نابینا را نیز میپذیرفت و دانشآموزان ناشنوای نیوفوندلند، نیوبرنزویک و آلبرتا را نیز ثبتنام میکرد. افزون بر این, تا 1980 پذیرای کودکان فلج نیز بود. در این سال دانشآموزان ناشنوا به ساختمانی جدید در مکانی مجزا نقل مکان کردند. در 1875 و با درخواست والدین ناشنوا، داماد مکگان کلاس کوچکی را در مانیتوبا دایر کرد. این کلاس نه تنها از حمایت عموم برخوردار شد، بلکه دولت نیز بدان توجه کرد. در 1888، مانیتوبا نخستین ایالتی بود که قانون آموزش رایگان برای ناشنوایان را وضع کرد و دو سال بعد آموزش را برای همه کودکان ناشنوا اجباری ساخت. مدرسه مانیتوبا پذیرای کودکان از ایالتهای آلبرتا، بریتیش کلمبیا، ساسکاچوان و مستعمرات شمال- غرب بود. دومین مدرسه در 1882 و در نیوبرنزویک دایر شد، اما به دلیل کمبود بودجه و سایر مشکلات دوام نیاورد. پنجمین مدرسه در کبک و در سنمری بیوس تأسیس گردید، اما حضوری کوتاه مدت در اوایل دهه 1880 داشت و مستندات اندکی از آن برجای مانده است. قرن بیستم: در اواخر قرن نوزدهم، جمعیت غرب کانادا به تدریج افزایش یافت و ایالتهای آلبرتا، بریتیش کلمبیا و ساسکاچوان قدرت یافتند. در 1881، مدرسه ناشنوایان در ونکوور تنها یک سال دایر بود و هیئت مدرسه ونکوور از 1901 کلاسهایی را دایر و اداره میکرد. در 1915 بود که مدرسه ناشنوایان بریتیش کلمبیا با مدیریت سی. اچ. لورنس از مدرسه هالیفاکس آغاز به کار کرد. هفت سال بعد این مدرسه همراه مدرسه نابینایان به مرکز صنعتی پسران که در آن زمان خالی از سکنه بود، نقل مکان کرد. پیش از دایر شدن کلاسها در ونکوور و موسسه بریتیش کلمبیا، کودکان ناشنوا مسیر 2500 کیلومتری را به مانیتوبا طی میکردند. کودکان ساکن در ایالتهای آلبرتا و ساسکاچوان نیز باید مسیری مشابه را طی میکردند. در 1914 که مانیتوبا شهریههای خود را افزایش داد، حکومت ایالتی در ساسکاچوان مدرسه جدید خود را با مدیریت توماس رادول از موسسه بلویل اونتاریو افتتاح کرد. با این همه، با وارد شدن وی به جنگ جهانی اول، مدرسه تعطیل شد و کودکان به مانیتوبا بازگشتند. تا اینکه در 1931، دولت ایالتی ساسکاچوان، در واکنش به فشار وارد آمده از سوی ناشنوایان و والدین کودکان ناشنوا, مدرسهای جدید را با مدیریت ای. جی. پیترسون دایر کرد. وی در امریکا آموزش دیده بود. تا 1956، دانشآموزان ناشنوای آلبرتا در مدرسه ساسکاچوان پذیرفته میشدند. در این سال پس از اعمال نفوذ بلند مدت و شدید انجمن ناشنوایان کالگری و ادمونتون ، مدرسه ایالتی جدیدی در ادمونتون آغاز به کار کرد. پس از جنگ جهانی دوم، مدرسه مانیتوبا به دانشکده تربیت معلم تبدیل شد، اما در 1951 مدرسه دوباره در مکان نخستین خود در توکسیدو تأسیس گردید. دلیل عمده این امر, فعالیت درازمدت گروههای فشار ناشنوایان و نهادهای متشکل از والدین آنان بود. در اونتاریو نیز، مدرسه بلویل, همانند سایر مدارس در طول جنگ جهانی دوم به اشغال نیروهای مسلح درآمد و شاگردان آن در سرتاسر کانادا پراکنده شدند. پس از پایان جنگ، وزارت آموزش صلاح را بر آن دید که یک سیستم مدرسه روزانه جایگزین مدرسه بلویل شود؛ اما موج عظیم اعتراضات به این تصمیم, به ویژه از سوی بزرگسالان ناشنوا، به معوق گذاشتن شتابزده این قبیل طرحها انجامید. با افزایش شمار کودکان ناشنوا، دومین مدرسه در 1963 در میلتون و سومین مدرسه در 1972 در لندن دایر شد. در ایالتهای واقع در ساحل اقیانوس اطلس ، نیوفوندلند و مقامات دولتی آن, کودکان ناشنوای این ایالت را در 1958 از مدرسه پر ازدحام هالیفاکس فراخواندند و ترتیبی دادند که آنان به مدرسه مککی در مونترال بروند. سه سال بعد و با اقدام مشترک دو ایالت نوا اسکوشا و نیوبرنزویک، مدرسه بین ایالتی در آمرست گشایش یافت و قانونی تصویب شد تا موافقتنامه تقسیم هزینهها، شرکت جمعی در هیئت مدیره و تعطیلی مدرسه ناشنوایان هالیفاکس را پوشش دهد. تا زمان افتتاح مدرسه نیوفوندلند در مکان ساختمانهایی که پیش از این متعلق به نیروی هوایی در توربی واقع در سنجونز بود ، شماری از دانشآموزان نیوفوندلند مدت کوتاهی به مدرسه بین ایالتی میرفتند. کودکان ناشنوای جزیره پرنس ادوارد در برنامهای روزانه پذیرفته شدند که ضمیمه مدرسهای عادی در شارلوتتاون بود. در این دوره، شکلگیری و گسترش سیستمهای آموزشی ایالتی, تغییر چشمگیری یافت. همچنین در واگذار کردن مسئولیت آموزش معلولان به عموم مردم و در نظریات و روشهای آموزش به کودکان ناشنوا تغییرات عمدهای بروز کرد. با این همه، این سیستم هنوز وضعیتی بیثبات داشت که در تفاوت میان مدارس ایالتی جلوه میکرد. برخی مدارس, آموزگاران و کادر مدیریتی ناشنوا را استخدام میکردند و بعضی دیگر, خیر. برخی مدارس (برای نمونه، ساسکاچوان) به شدت شفاهیگرا میشدند و دیگر مدرسهها به ویژه در پایههای بالاتر, عمدتاً بر ارتباط دستی بسنده میکردند. نسبت دانشآموزان روزانه و شبانهروزی متغیر بود؛ شماری از مدارس در تعطیلات آخر هفته دانشآموزان شبانهروزی را به خانه میفرستادند و برخی دیگر, خیر. در همین زمان بود که مدارس به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند و گروهی از متخصصان تازه وارد شروع به دستاندازی به دنیای دورافتاده و منزوی آموزش به ناشنوایان کردند. به نظر آنان بایستی بر استفاده از اندکشنوایی باقیمانده بیشتر تأکید میشد. برخی از این تازهواردان اشاره و هجی با انگشت را غیرطبیعی و زیانبار میدانستند. ام. ای. وینزر نظریهای جالب توجه را بیان کرد: «شفاهیگرایی ». این اصلاحاتی آموزشی بود که آموزگاران زن آن را آغاز کرده، به ثمر نشاندند و در پایان آن را بر سایر روشها چیره ساختند. بیشتر این زنان در موسسات گفتاری آموزش دیده بودند. همچنین برخی والدین مایل نبودند کودک خود را به مدرسه ناشنوایان دور از خانه بفرستند و دیگر والدین نیز خواستار بهکارگیری برنامهای متفاوت برای کودک کمشنوای خود بودند. در حالی که مدارس و مدیران ایالتی در تلاش بودند با فشارهای وارده برای بهکارگیری روشی شنیداری ـ شفاهی کنار آمده و آنان را تحمل کنند، بزرگسالان ناشنوا و سازمانهای فعال, برای ناشنوایان مدارس را به دلیل ناتوانی در ایجاد مهارتهای دستی مناسب در دانشآموزان خود شدیداً به انتقاد گرفتند. این شرایط زمینهای را فراهم کرد برای پیدایش برنامههای جایگزین، تأسیس مدارس شفاهی و در نهایت، ارائه روش ارتباط کلی که در 1968 در مدارس ایالتی کانادا پدیدار شد. مدارس جایگزین مدارس شبانهروزی: اونتاریو, نخستین ایالتی بود که برای دایر کردن کلاسهای روزانه, اقداماتی نظاممند انجام داد. تورنتو در 1924 به این اقدام مبادرت کرد و سپس اوتاوا در 1928 و همیلتون در 1944 این کار را به انجام رساند و در نهایت, هیئت مدرسه کلانشهر تورنتو در 1964، بزرگترین مدرسه روزانه تورنتو را برای دانشآموزان ناشنوا بنا نهاد. در دهه 1960، هیئت مدیره مدارس در سراسر کانادا در واکنش به فشارهای وارد آمده از سوی متخصصان و به ویژه والدین، مسئولیت محلی بیشتری را در قبال ارائه خدمات به ناشنوایان و کمشنوایان برعهده گرفتند و این سه گونه برنامه آموزشی به تدریج شکل گرفت: 1. بر مبنای گنجاندن جزئی و یا تدریجی کودکان کمشنوا در کلاسهای عادی، به طور کلی کلاسهایی ویژه برای آنان دایر شد. نخست این کلاسها, عمدتاً در مقطع ابتدایی فعال بودند، اما این برنامه به مقطع متوسطه نیز گسترش یافت؛ 2. کلاسهای ویژه کودکان ناشنوا به عنوان کلاسهای مجزا فعالیت میکردند، اما تا حدی اختلاط اجتماعی و آموزشی را امکانپذیر میساختند. اساساً آنها را به عنوان جایگزین برای دستهبندی دانشآموزان در مدارس ویژه تدارک دیدند؛ به ویژه برای کودکان کوچکتر و یا کودکان ساکن در مناطق دوردست. روش تدریس در این کلاسها یا شفاهی بود یا ارتباط کلی؛ 3. سرویسهای سیار و یا امکانات منبع برای آموزش خصوصی و جبرانی و ارائه مشاوره به کودکان کمشنوای حاضر در مدارس عادی تدارک دیده شد، که عموماً به طور فردی به آنان ارائه خدمات میکردند. شماری از نخستین کلاسهای ویژه کودکان ناشنوا که در مدارس عادی دایر میشدند، تحت سازماندهی و کنترل مدارس ایالتی ناشنوایان قرار داشتهاند. برای نمونه, از 1953 مدرسه ایالتی در ونکوور کلاسهایی را خارج از محیط مدرسه تشکیل میدهد. در آمرست از 1969 مدرسه ایالتی این کار را در چندین نقطه انجام داده است. مدارس ناشنوایان برای ادغام و آمیزش کودکان ناشنوا با افراد جامعه، طرحهای کارآمد دیگری را نیز ابداع کردهاند. مرکز فناوری حرفهای آتلانتیک به دانشآموزان کمشنوای بزرگتر از مدرسه ایالتی که انتظار میرفت در همان نقطه زندگی کنند، طیف گستردهای از برنامهها را ارائه میدهد. برای تأمین هزینههای زندگی و فردی به آنان مستمری تعلق میگیرد. در آلبرتا دانشآموزان بالای هجده سال در یک برنامه تأمین درآمد مستقل شرکت میجویند و خارج از محوطه مدرسه و یا دانشکده زندگی میکنند. در مانیتوبا، پس از شانزده ساله شدن، دانشآموزان نظری و فنی ـ حرفهای به طور نیمهوقت هر کدام در یک دبیرستان جداگانه به تحصیل میپردازند. دیگر تغییر در میلتون اونتاریو مشهود است. در آنجا مدرسه متوسط عادی و بزرگی دقیقاً در محوطه مدرسه ناشنوایان بنا شده است. این امر امکان اختلاط و آمیزش بسیاری را به ویژه در زمینههای فنی فراهم میآورد. دبلیو. کوری اظهار داشته است قسمت عمده نخستین انگیزهها برای ابداع برنامههای جایگزین, از فشار مستقیم بر حوزههای مدارس محلی و یا خود مدارس ایالتی سرچشمه گرفتهاند، نه از سیاستی که مدیران اتخاذ کردهاند. با این همه، از دهه 1970، سیاستهای ایالتی عموماً از دستهبندی مختلط حمایت کردهاند, نه از دستهبندی تفکیکشده دانشآموزان و این امر به گسترش برنامههای متعدد و کوچک محلی انجامیده است؛ با این همه، ارزیابی جامعی از ماهیت و یا کیفیت این اختلاط دانشآموزان صورت نگرفته است و صرفنظر از یک مطالعه موثر در تورنتو، آن چنان که باید و شاید به مطالعه دقیق برنامههای جایگزین در کانادا پرداخته نشده است. مدارس شفاهی : مدارس شفاهی آن چنان که در سایر کشورها گسترش یافتند، در کانادا رونق پیدا نکردند. این مسئله دلایل متفاوتی دارد. در گذشته، مدارس ایالتی در واکنش به فشارهای وارده از سوی گروههای ذینفع، گاهی روشهای خود را به طور جزئی و یا حتی کاملاً شفاهی اعلام کردهاند. افزون بر این، برنامههای جایگزین همانند آنها که هیئتهای مدیره مدارس محلی ارائه میدادند، این نگرانی را از مدارس ایالتی دور کرد و امکان پیدایش محیطهایی شفاهی ـ شنیداری را فراهم آورد. با این همه، گروهی از والدین انگلیسیزبان در مونترال, برنامه شفاهی محدودی را در 1950 آغاز کردند که خدمات راهنمایی والدین، برنامه پیشدبستانی و ابتدایی و خدمات سیار ارائه میداد. دو سال بعد اتفاقی مشابه در ونکوور روی داد و این مرکز شفاهی نیز خدماتی مشابه ارائه میداد. شهر کالگری نیز دو برنامه را ایجاد کرده است: برنامه شفاهی ابتدایی در مدرسهای عادی و برنامه ارتباط کلی در دیگر مدرسه ابتدایی. شمار کمی از دانشآموزان این برنامهها را به مدرسه ایالتی در ادمونتون فرستادند. از سوی دیگر، در مدرسه ایالتی لندن، اونتاریو، کودکان ناشنوا را به سه گروه همسطح تفکیک کردند, که یکی از آنها شفاهی ـ شنیداری بود. آموزش عالی: مدارس ایالتی تا مقطع دانشگاه, برنامههایی آموزشی را یا در محوطه مدارس و یا در خارج از آن برای دانشآموزان فنی ـ حرفهای و نظری تدارک میبیند. در برخی از دانشگاههای کانادا، به ویژه دانشگاه بریتیش کلمبیا شماری از دانشجویان به کمک رابطان و سایر خدمات, به تحصیل در مقاطع کارشناسی و یا کارشناسی ارشد میپردازند. بیشتر دانشآموزان ناشنوای کانادا, باید به دانشگاههای امریکا بروند؛ به ویژه به دانشگاه گالودت و یا موسسه فنی ـ حرفهای سنپل . افراد چند معلولیتی: به طور معمول، مدارس ایالتی برنامههای خاص برای افراد دارای چندین معلولیت دارند. در برخی موارد، این مدارس به مراکز چارهجویی ایالت تبدیل میشوند؛ به گونهای که در محدوده جغرافیایی گستردهتری از تخصص آنان استفاده میگردد. در برانت فورد اونتاریو، برنامهای آموزشی برای ناشنوا ـ نابینایان فراهم آمده است. سایر برنامههای آموزشی در اداره آموزش ویژه ایالتهای ساحلی اقیانوس اطلس در آمرست و مدرسه ساسکاچوان در ساسکاتون دایر است. مدرسه بلویل در اونتاریو، برنامه آموزشی نسبتاً گستردهای برای کودکان زبانپریش تدارک دیده است. فقدان اطلاعات دقیق در کانادا و سایر مناطق، انجام مطالعهای نظاممند را درباره ماهیت و میزان دقیق معلولیتهای دیگر در ناشنوایان، ایجاب میکند. مأخذ: GEDPD, Vol. 1, P. 173-177. برایان آر. کلارک ترجمه محبوبه مرشدیان |
تاریخ ثبت در بانک | 10 دی 1399 |