کد | jr-44358 |
---|---|
عنوان اول | کاتلین، جورج |
عنوان دوم | نویسنده و نقاش ناشنوای امریکایی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 967 |
شماره صفحه (تا) | 969 |
زبان | فارسی |
متن |
کاتلین، جورج ، نویسنده و نقاش ناشنوای امریکایی. در بیست و ششم ژوئیه 1796 در ویلکزبار از ایالت پنسیلوانیا به دنیا آمد. پدرش پوتنام کاتلین در طی جنگهای انقلابی در میان نیروهای مستعمراتی خدمت میکرد. او پنجمین فرزند از چهارده فرزند خانواده بود. کاتلین در خانوادهای با فرهنگ و در میان دوستان فراوانی که بیشتر آنها شکارچی، سرباز جنگ و کاوشگر بودند، بزرگ شد. او با داستانهایش به فرهنگ بومی امریکا دلبستگی مادامالعمر پیدا کرد. کاتلین در سالهای 1817 و 1818 در دانشگاه لیچ فیلد در ایالت کانتیکت، حقوق خواند و در پنسیلوانیا نیز به تحصیل در این رشته ادامه داد. اما میل به نقاشی، او را در 1823 به فیلادلفیا کشاند. در آنجا او به هنرمندانی چون توماس سولی ، جان ناگل ، چارلز ویلسون پیل و رمبرانت پیل پیوست. کاتلین در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا درس خواند و در نقاشی مینیاتور بر روی بوم نقاشی، هنرمند موفقی بود. از میان سوژههای پرترههایش میتوان به: خانم مدیسون کلاه به سر، دوویت کلینتون، فرماندار نیویورک و کمیسر عالی، اِری کانال اشاره کرد. کاتلین در 1828 با کاولا بی. گرگوری که به رغم ترس و وحشت از خانواده ثروتمندش همواره از کار او حمایت بیدریغ میکرد، ازدواج کرد. سال بعد، کاتلین یک دوره نه ساله و پرماجرای زندگی با امریکاییهای بومی، تاجران، صیادان و شکارچیان در غرب و در کنار آن نقاشی را آغاز کرد. در 1830 او فرماندار کلارک، رئیس امور سرخپوستان را در جلساتی که با نمایندگان قبایل وینباگو، منوموینی شاونی، ساک و فاکس برگزار و درباره بعضی معاهدات بحث میشد، همراهی میکرد. در همین زمان بود که او مجموعه نقاشیهای پرترهای مشهورش را آغاز کرد. این پرترهها شامل شاهین سیاه و جنگجویانش در حالی که در 1832 هنوز زندانی جنگی بودند، میشد. کاتلین در هنگام دیدار و نقاشی از ده قبیله در طی یک مسافرت دو هزار مایلی با قایق، سنگ چپق قرمز را که موسسه اسمیتسونیان به افتخار او آن را «کاتلینت » نامید، کشف کرد. او به فورت لارامی مسافرت و از مردم قبایل پاونی ، اوماها و اوتو نقاشی کرد و به همراه یک لشکر بزرگ سوارهنظام به کمانچز و قبایل دیگر رفت. در امتداد رود میسی سی پی، کاتلین از اعضای قبایل سیوکسی و اوجیبوی نقاشی کرد. در 1837، همراه قبایل سمینول و یوچی در ساحل فلوریدا بود. پس از آن به سوی چارلستون رفت تا از اعضای قبیله اوسئولا و بقیه اعضای قبیله سمینول نقاشی کند. اعضای حداقل 38 قبیله در برابر کاتلین نشستند و او بیش از ششصد پرتره نقاشی کرد. بیشتر این پرترهها اکنون در موزه ملی امریکا (موسسه سمیستونیان) موجود است. کاتلین کنجکاوی بسیاری از امریکاییهای بومی را هنگامی که او با آنها دیدار میکرد و یا زمانی که آنها در کنارش بودند، برانگیخت. جدیت او وقتی بر روی بوم نقاشی کار میکرد و مهارتش در بازآفرینی وقایع، موجب تحسین میشد. توانایی او در ثبت حالت و حرکت چشمهای مدلهایش زبانزد عام و خاص بود. قبیله مندنها او را به لقب تههوپهنیواشای یا طبیب مفتخر کرد. در فورت پیر قبیله سیوکس، نامهای مشابهی به او داد. کاتلین با نقاشی پرتره و فروش کتابهایش، هزینه زندگی خود را تأمین میکرد. همسر کاتلین او را در نمایشگاه آثارش در 1834 و به مدت سه سال پس از آن، همراهی کرد و در کارهای پژوهشی برای نوشتن کتابهایش به او یاری رساند. در 1838 کاتلین آخرین لحظههای زندگی اُسئولا، جنگجوی قبیله سمینولها را در حالی که در بستر مرگ به همسران و فرزندانش علامت میداد، ثبت کرد. در این سال، برای خرید «مجموعه پرترهها و عتیقههای سرخپوستان کاتلین» قطعنامهای در کنگره امریکا مطرح شد؛ ولی به تصویب نرسید. با وجود این، او در این سالها با مردان مهمی همچون هنری ، دنیل وبستر و ویلیام اچ. سوارد دوست شده بود. او در 1839 با تابلوهایی که از سرخپوستان بود، به انگلیس رفت و در تالار مصری شهر پیکادیلی اتاقهایی اجاره کرد و نقاشیهایش را به نمایش گذاشت. او در تمام روز با بازدیدکنندگان ملاقات میکرد تا به پرسشهایشان پاسخ دهد. تجربیات و مشاهدات کاتلین در سالهایی که در جنوب غربی بریتانیا بود، در اولین کتابش با عنوان نامهها و یادداشتهایی در موضوع خلقیات، اموال و آداب و رسوم سرخپوستان امریکای شمالی آمده است. این کتاب در 1841 منتشر و در سالهای بعد بارها ویرایش دوباره شد. کاتلین هدف خود از کارهایش را، معرفی مردم بومی امریکا به فرهنگ غالب با دقیقترین راه مشاهده شده عنوان میکرد. او میخواست نقاشیهایش، روحیات، روابط خویشاوندی و زندگی روزمره را نشان دهد، نه صرفاً موضوعات رنگارنگ و تشریفاتی. کاتلین امیدوار بود که یادداشتهایش نیز مانند نقاشیهایش سودمند افتد. در اواخر دهه 1840 همسر محبوب و پسرش، هر دو درگذشتند و خویشاوندان سببی او، سه دختر نوجوانش را از سرپرستی او درآوردند. تا 1841 او خودش تقریباً به طور کامل ناشنوا شد. در 1852 کاتلین در لندن ورشکست شد و هیچ گاه بر آن فایق نیامد. دوستان و آشنایان کاتلین در لندن که پیش از آن از مصاحبت با او و ظرافت طبعش لذت میبردند، به دلیل ناشنوا شدنش، به تدریج از او رانده شدند. او که پس از تحمل یک دهه بدبختی، بیمار، منزوی و افسرده شده بود. به طرز مرموزی از خانهاش در پاریس ناپدید شد. زندگینامهنویسان معتقدند که او به نوعی دچار اختلال روانی شده بود. کاتلین به صحرا پناه برد. در بین سالهای 1852 و 1857، هنرمند ناشنوا به همراه یک برده که از هاوانا فرار کرده بود، به امریکای جنوبی و مرکزی رفت. اما مردم بومی که کاتلین امیدوار بود بتواند درباره آنها مطالعه کند، اغلب در برابر درخواست او برای نشستن و اجازه نقاشی دادن مقاومت میکردند. با وجود این، او توانست نقاشیهایی از اعضای بیش از سی قبیله بکشد. در این میان، دوستش ون هامبولت او را تشویق کرد تا به دنبال یافتن پاسخ تعدادی پرسش مربوط به منشأ گلف استریم برود که در آن زمان، زمینشناس بزرگ، پیرتر از آن بود که بتواند درباره آن تحقیق کند. کاتلین در این موضوع، کتابی با عنوان صخرههای فرونشسته و جابه جا شده امریکا و تأثیرشان بر جریانهای زمین، جوی و اقیانوسی منتشر کرد. این کتاب که متن آن پیچیده بود، با شکست کامل و انتقادات تحقیرآمیز دانشمندان روبهرو شد. آنها به طور منطقی میپرسیدند که چرا باید یک هنرمند در موضوعات مربوط به زمینشناس کتاب بنویسد. کاتلین کتاب دو جلدی هشت سال مسافرت و اقامت در اروپا و کتاب کوچک نفس زندگی درباره امریکاییهای بومی و خواب را نیز نوشت. کتابهای زندگی در میان سرخپوستان و آخرین گردشها در میان سرخپوستان کوههای راکی و سلسله جبال آند (1867) با استقبال قابل توجهی مواجه شدند. انتخاب محلی در منطقه یلواستون برای احداث پارک نیز به کاتلین سپرده شد. در 1871، پس از 32 سال دوری از وطن به امریکا بازگشت. پس از یک مجادله طولانی، رویای کاتلین درباره نمایش مجموعه آثارش در موزه ملی، تحقق یافت. ژوزف هنری در موسسه اسمیتسونیان از او خواست که آثارش را به نمایش بگذارد، با این امید که بتواند دولت را وادار کند تا کل این مجموعه را که بیش از 1200 نقاشی و طراحی بود، خریداری کند. نگارخانه سرخپوستی جرج کاتلین در موزه ملی امریکا شامل اولین مجموعه نقاشیهای او و اقلام دیگری که خانم ژوزف هریسون کوچک به موسسه اسمیتسونیان داده بود، میشد. شوهر کاتلین، پول خرید مجموعهای از نقاشیهای او را که در ازای بدهکاریاش در لندن مصادره شده بود، به او قرض داده بود. سرانجام همه تابلوها به نمایش گذاشته شد. متأسفانه، موضوع پاداش کاتلین هنوز در کنگره مورد بحث بود و زمان برای او که پیر و بیمار بود، میگذشت. کاتلین سرانجام در 23 دسامبر 1872، در شهر جرسی از ایالت نیوجرسی درگذشت و به دخترانش پیوست. مک کراکن در 1959، او را پیشگام و پیشکسوت هنرمندان مستندکار توصیف کرد. گزارشهای جزء به جزء او از امریکاییهای بومی، مانند یادداشتهایش برای قومنگارانی که این موضوعات را پیگیری میکردند، اطلاعات ارزشمندی در اختیار میگذاشت. مأخذ: DPAS, P. 70-73. ترجمه حجتالله نیکویی |
تاریخ ثبت در بانک | 10 دی 1399 |