کد | jr-44323 |
---|---|
عنوان اول | فلسفه، ناشنوایی در |
عنوان دوم | بررسیهای فلسفی ناشنوایی |
نویسنده | روزبه قهرمان |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 892 |
شماره صفحه (تا) | 893 |
زبان | فارسی |
متن |
فلسفه، ناشنوایی در، بررسیهای فلسفی ناشنوایی. حکیمان و فیلسوفان پیشین در مبحث علمالنفس, قوای مدرکه آدمی را به دوگونه تقسیم کردهاند: حواس ظاهری و حواس باطنی. حواس ظاهری شامل بینایی (بصره), شنوایی (سامعه), بساوایی (لامسه), بویایی (شامه) و چشایی (ذائقه) است. فیلسوفانی چون ابنسینا، به بررسی حس شنوایی پرداختهاند. ابنسینا در کتاب الشفا به تفصیل, صوت و جنبههای آن را تحلیل کرده است و درباره اینکه چگونه آدمی صدا را میشنود و به اصطلاح ماهیت شنوایی چیست و چگونه است, دیدگاهها را مطرح کرده است. حتی کسانی چون مولانا جلالالدین رومی که فیلسوفی عارف است, در لابهلای اشعار خود, دیدگاههای فلسفی درباره ناشنوایان عرضه کرده است. تقویت: به عقیده فیلسوفان, تمامی حواس آدمی در یکدیگر تأثیر و تداخل دارند؛ چرا که تمام حواس با عقل در ارتباطاند؛ بنابراین هرگاه یکی از حواس نیرو گیرد, دیگر حواس را نیز تقویت میکند. مولانا در شعری این چنین سروده است: پنج حس, با همدگر پیوستهاند/ زآنکه این هر پنج, ز اصلی رستهاند/ قوت یک, قوت باقی شود/مابقی را هر یکی ساقی شود/ دیدن دیده, فزاید نطق را/ نطق در دیده, فزاید صدق را/ صدق, بیداری هر حس میشود/ حسها را ذوق, مونس میشود. طبق روال عادی, هر یک از حواس ما وظیفهای دارد که سایر حواس قادر نیستند وظیفهاش را انجام دهند؛ مثلاً تمام مبصرات و مشاهدات مخصوص قوه بینایی است و نیز تمام مسمعات و شنیدن مخصوص قوه شنوایی است. ولی اگر حسی مانند شنوایی مختل گردد, حواس دیگر به کمک آمده و وظایف ناشنوا را برعهده میگیرند و ادراک را تکمیل کنند. چنبره دید جهان, ادراک توست/ پرده پاکان, حس ناپاک توست/ جمله عالم گر بود نور و صور/ چشم را باشد از آن خوبی, خبر/ چشم بستی، گوش میآری به پیش/ تا نمایی زلف و رخساره بُتیش/ گوش گوید من به صورت نگروم/ صورت ار بانگی زند, من بشنوم/ عالم من, لیک اندر فن خویش/ فن من, جز حرف و صوتی نیست بیش. ادراک حضوری و حصولی: شنیدن و دیگر حواس ظاهری مربوط به علم حصولی است. یعنی این حواس، تصویری از اشیای محسوس به مغز و قوه عاقله ارسال میکنند و عاقل به شناخت آنها مبادرت میورزد. اما مقولات غیرمحسوس که جهان غیرمادی باشد, با حواس ادراک نمیشود. بلکه اینها در حیطه علم حضوری یا حضور شئ نزد عقل بدون وساطت حواس حتی سامعه است. فیلسوفان به تحلیل این نوع علم مبادرت ورزیده و عارفان اساساً دانش حقیقی را همین نوع دانسته و توصیههایی برای بدست آوردن آن دارند. مولانا در ابیاتی چنین میگوید: پس بدانی چون که رستی از بدن/ گوش و بینی چشم میداند شدن/ راست گفته است آن شه شیرین زبان/ چشم گردد مو به موی عارفان. و در حکایت موسی (ع) و شبان چنین میسراید: بعد از آن در سر موسی حق نهفت/ رازهایی کان نمیآید به گفت/ بر دل موسی سخنها ریختند/ دیدن و گفتن به هم آمیختند. به قول مولانا, هنگام رویارویی موسی (ع) با خداوند, چشم و گوش وی کارآیی نداشت و حضورات معانی را مییافت. فیلسوفان و عارفان حواس را ویژه انسانهای ابتدایی, و انسانهای متعالی را حضور نزد موجودات دانستهاند. راه حس راه خران است ای سوار/ای خران را تو مزاحم شرمدار/ پنج حس هست جز این پنج حس/ آن چو زر سرخ و این حسها چو مس/ صحت این حس بجویید از طبیب/ صحت آن حس بجویید از حبیب. براساس این تفکر, حس واقعی و شنوایی حقیقی, شنیدن حقایق با تعقل و قلب است. فرمایش امیرمومنان(ع) در اینباره اینگونه است: ان الله سبحانه جعل الذکر جلاءً للقلوب تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعائده؛ خدای سبحان, یاد خود را روشنیبخش دلها کرده تا از آن پس که ناشنوا بودند, بشنوند, و از آن پس که نابینا بودند بینا گردند و پس از آنکه ستیزهجو بودند, رام شوند. ناشنوایان که قادر به شنیدن نیستند, با تمرینات و سیر و سلوک قادر به شنیدن باطن آدمیان از روی حالات آنها خواهند شد. در این توانایی, بدون شک از امداد غیبی بهرهمندند؛ زیرا برای این ادراک هیچ آموزشی ندیدهاند. مآخذ: ابنسینا, روانشناسی شفا: الفن السادس من کتبالشفا, ترجمه اکبر دانا سرشت, تهران, امیرکبیر؛ امام علی (ع), نهجالبلاغه, خطبه 222، 1363؛ مولوی, مولانا جلالالدین محمد, مثنوی معنوی, به کوشش نیکلسون, تهران, انتشارات مولی, بیتا. روزبه قهرمان |
تاریخ ثبت در بانک | 7 دی 1399 |