کد jr-44316  
عنوان اول فقدان شنوایی  
عنوان دوم ناتوانی در شنیدن یا خوب نشنیدن و علل آن  
نویسنده کرول سی. مک‌رندل  
نویسنده جروم دی. شین  
مترجم سید طاهر احمدی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 877  
شماره صفحه (تا) 881  
زبان فارسی  
متن فقدان شنوایی ، ناتوانی در شنیدن یا خوب نشنیدن و علل آن.
برای فقدان شنوایی تعریفهای گوناگونی گفته شده است. یک تعریف موثق، آن را کاهش حس شنوایی بر حسب سنجش دسی‌بل، که واحد نشانگر میزان شدت صوتی است، معرفی کرده است. برای مقاصد بالینی، نقطه صفر یا نقطه مرجع دسی‌بل، حد آستانه پاسخهای متعادل جوان بالغ طبیعی و سالم به طنین فرکانسهای متفاوت است که برای ارزیابی شنوایی به کار گرفته می‌شود.
آستانه شنوایی یک بیمار در نموداری که شنوایی‌نگار نام دارد، کشیده شده و مشخص می‌گردد. هنگامی که مکانیسم شنوایی یک فرد بالغ به چنین طنینهای کمتر از 25 دسیبل حساس باشد، شنوایی او در محدوده طبیعی لازم برای برقراری ارتباط در نظر گرفته می‌شود. اما اگر منبع صوت برای آنکه فرد آنها را بشنود، با شدت بیشتری از حد مذکور باید به ناچار به صدا در آیند, گفته می‌شود که فرد دارای آسیب شنیداری است.
برخی متخصصان ترجیح می‌دهند به جای اطلاق «فقدان شنوایی» بگویند که آستانه شنوایی فرد بالاست؛ چرا که مثلاً بسختی می‌توان از آسیب شنوایی یا از دست دادن شنوایی درباره کودکی که از ابتدا با حد شنوایی کمتر از حد معمول به دنیا آمده سخن گفت. او در حقیقت شنوایی خود را از دست نداده است؛ زیرا هرگز از اول دارای آن اندازه شنوایی طبیعی نبوده است.
فقدان شنوایی، از سوی برخی نیز به معنای ناتوانی در فهم گفتار یا در استنتاج معنا از علایم صوتی است, آن هم در اثر درست عمل نکردن مکانیسم شنوایی برای دریافت اصوات. با این حال، بیشتر متخصصان, آسیب یا از دست دادن شنوایی را به معنای حساسیت شنیداری کمتر از حد طبیعی نمایش داده شده در نمودار شنوایی‌نگار می‌دانند.
هر چند فرد, صدا را از راه گوش و یا از طریق مکانیسم شنوایی محیطی دریافت می‌کند، عملاً مفهوم و معنای اصوات را به کمک مغز یا سیستم مکانیسم شنوایی مرکزی می‌فهمد. با وجود این, با وارد آمدن خسارت به ساختمان گوش و یا آسیبهایی در کارکرد مکانیسم شنوایی محیطی و کمکی, کل شنوایی فرد می‌تواند دچار نقص و آسیب شود. پس، از دست دادن حس شنوایی، در اثر اخلال غریزی یا اکتسابی در کارکرد یک یا چند بخش مکانیسم شنوایی محیطی پدید می‌آید.
انواع: سیستم شنوایی محیطی، شامل همه اندامهای سازنده عضو شنوایی، یعنی از لاله گوش تا انتهای پایانه عصبی از مغز می‌شود. این سیستم به صورت قراردادی به سه بخش گوش بیرونی، میانی و درونی تقسیم و دسته‌بندی شده است. آسیب‌رسی به هر یک از بخشهای این سیستم، خواه به طور جداگانه و خواه در مجموع، می‌تواند موجبی برای آسیب به توان شنوایی فرد باشد.
اگر وضعیتی چون چسبیدن و بسته شدن جرم گوش در گوش خارجی (یا بیرونی) و یا ورود مایعی به گوش میانی پیش بیاید، و نگذارد صدا به گوش درونی برسد و میزان حساسیت شنوایی فرد را کاهش دهد، می‌گویند فرد دچار کاهش یا ناشنوایی انتقالی شده, اما از سوی دیگر, اگر چیزی سبب آسیب به سلولهای گیرنده حسی اندام حلزونی‌شکل بخش درونی گوش گردد، هم حساسیت شنیداری و هم فرآیند مهم پیامهای صوتی در معرض آسیب قرار می‌گیرند و در آن وضعیت, ناشنوایی حسی پدید می‌آید. برای نمونه، اگر عصب شنوایی در مغز را توموری تحت فشار قرار دهد، ماهیت را عصبی می‌دانند؛ افزون بر این, چندی از اتفاقات آسیب‌رسان، شفافیت دریافت صدا را کم می‌کنند. از آنجا که اکثراً هر دو آسیب عصبی و حسّی با هم پدید می‌آیند و ممکن است از یکدیگر قابل تشخیص نباشند، اصطلاح ناشنوایی حسی ـ عصبی به کار گرفته می‌شود. هنگامی که وضعی پیش آید که هر دو مکانیسم شنیداری حسی ـ عصبی انتقالی دچار اختلال شود، می‌گویند فرد دچار ناشنوایی مختلط گشته است.
درجه: آسیب شنوایی می‌تواند از یک آسیب خفیف، یا حداقل تأثیر منفی در توانایی شخص برای ارتباط, تا آسیبی جدی و شدید که هرگونه ادراک گفتاری را ناممکن سازد تغییر کند. این آسیب می‌تواند پیش از تولد و به دلایل وراثتی و یا عوامل ژنتیکی و یا از بیماریهای مادرزادی (به دلیل محیط نامناسب رحم) به وقوع بپیوندند. این بیماریها به وسیله عوامل چندی, می‌تواند در همان لحظه تولد و یا هر زمان پس از تولد حادث گردد. وقتی کودکی در زمان تولد دارای نقیصه شنوایی شدید باشد، به همان اندازه‌ای که از راه شنیداری نتواند زبان را فرا گیرد، می‌گویند کودک ناشنواست. ناشنوایی در هر زمان از زندگی می‌تواند حادث گردد؛ یعنی وقتی که آنقدر آسیب شنیداری شدید باشد که از راه شنیدن به تنهایی نشود گفتار را ادراک کرد. هنگامی که آسیب و نقص شنوایی پیش از فراگیری زبان حادث شود، آن را آسیب پیش‌زبانی ، و هنگامی که پس از این دوره رخ دهد پس‌زبانی می‌نامند.
سنجش: میزان آسیب شنوایی ممکن است برای تشخیص نوع اختلال ایجاد شده در مکانیسم شنیداری, به عنوان و بخشی از اطلاعات مقتضی در تعیین چگونگی مداوا (مداوای دارویی و یا جراحی) مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. نیز برای تصمیم‌‌گیری در گذاشتن راهی انحرافی برای برقراری ارتباط شنیداری و به عنوان بخشی از اطلاعات لازم در تعیین نوع اقدامات پرورش دهنده توان‌بخشی برای ارزیابی آسیب شنوایی اهمیت دارد.
در رویکرد اول، معاینات به صورت اساسی و کلی ارزیابی می‌شود که فرد تا چه اندازه توانایی شنوایی خویش را از دست داده است. این نخستین گام, شامل ارزیابی نوع و میزان اختلال شنیداری می‌گردد. در گام دوم، مشخص می‌گردد که چه اندازه از توان شنوایی فرد باقی مانده و نیز معلوم می‌گردد چگونه از این شنوایی باقی‌مانده، می‌توان استفاده کرد تا روز به روز وضعیت برقراری ارتباط بهبود یابد.
وقوع و دامنه ضایعه شنوایی: آسیب شنوایی شامل هر نوع کاهش درجه و میزان حساسیت نسبت به اصوات می‌شود. از آنجا که از دید تئوری, شنوایی انسانی در محدوده بیست تا بیست هزار هرتز گسترده شده، ضایعه و نقصان در هر یک از این درجات فرکانسی چشمگیر است. با این حال بسیاری از پژوهشها، بر مبنای توانایی شنیدن در دامنه یا محدوده پانصد تا دو هزار هرتز متمرکز شده است؛ زیرا این دامنه فرکانسی گفتار است و ضایعه شنوایی این محدوده، سبب نقصان در برقراری ارتباطات شنیداری می‌شود.
دو عامل دیگر نیز باید مشخص گردد تا اطلاعات و نتایج حاصل معنا‌دار شوند که عبارت‌اند از: درجه آسیب و سن فرد آسیب‌دیده.
به طور کلی، افزایش آستانه‌های فراتر از 25 دسی‌بل از لحاظ پزشکی قابل توجه و هشداردهنده است. با این حال برخی تحقیقات نشان می‌دهد که افراد, خود را تا زمانی که شنوایی آنها تا حد سی دسی‌بل پایین نیاید، دارای نقص شنیداری نمی‌پندارند. وقتی تخمین دامنه ضایعه شنوایی بر اساس گفته‌های خود بیمار باشد، چنین تفکری در ذهن پدید می‌آید.
بسیاری از تحقیقات، دامنه وسیع درجات ضایعه شنوایی را بر اساس صفات کلی چون خفیف، میانه، شدید و عمیق از هم تفکیک می‌کنند. این نمایه‌ها یا صفات, همواره بدون پیوستگیهای شنوایی‌سنجی و عملی بیان می‌شود؛ بنابراین تفسیر دقیق آنها دشوار است. سنجش اطلاعات و داده‌های به دست آمده، نیاز و خواست دقت علم را اقناع نمی‌کند. هنگامی که کسی ضایعه شنوایی‌اش به قدری شنیده باشد که ارتباط گفتاری ‌او حتی با کمک شدید‌کننده صوت ناممکن گردد, ناشنوا تشخیص داده می‌شود.
بیشتر سردرگمیها درباره تعیین میزان ضایعه شنیداری, در نخستین گزارشهای آماری که سن فرد در هنگام بروز و یا آگاهی از ضایعه داشته, که مستقیم و یا غیر‌مستقیم گزارش شده است، پیش می‌آید. بنابراین، دفتر آمار امریکا که گزارشهای بازرسی‌اش از 1830 تا 1930 تنها ضایعه شنوایی کسانی را ضبط کرده که لال بوده‌اند، تنها آمار ناشنوایانی را که پیش از آموختن زبان دچار ضایعه شده‌اند ثبت کرده ‌است.
شرکت‌کنندگان در همایش مدیران مدارس ناشنوایان امریکا ، دانش‌آموزانی را کر دانستند که گفتارشان قابل فهم نبود؛ و سخت‌شنوایان نیز کسانی قلمداد شدند که گفتارشان قابل فهم بود. اما در اقدامات اخیر, سن ابتلای شخصی به صورتی جداگانه و به عنوان صنعتی مضاف بر دیگر صنعتها به کار می‌رود. برای نمونه، ناشنوایی پیش از آموختن زبان بدین معناست که ضایعه شنوایی پیش از سه سالگی حادث شده است؛ یعنی پیش از آنکه رشد و تکامل اساس زبان گفتاری به ثمر رسد. در حالی که ناشنوایی فاقد واژه تعریف‌گر هنگامی به کار می‌رود که زمان وقوع ناشنوایی مورد توجه نباشد.
این اقدامات, از اختلاط و اشتباه در تعیین ماهیت ضایعه شنوایی برحسب دیگر نیروهای بالقوه‌ای چون گفتار که به سختی می‌توان آن را مورد سنجش قرار داد، جلوگیری می‌کند.
اطلاعات درباره وقوع ضایعه: پیدایش ضایعه ناشنوایی در امریکا بسیار کم مورد پژوهش قرار گرفته است. موسسات دولتی بر اطلاعات محدود اتکا دارند و بر اساس این اطلاعات، به نظر می‌رسد بروز ضایعه شنوایی در میان متولدان زنده‌ از هر صدهزار نفر, صد نفر بوده است. با وجود این، شواهد تجربی برای اثبات چنین حدسی اندک است.
کشورهایی که خدمات درمانی همگانی دارند، گاهی داده‌های معتبری در این باره منتشر می‌کنند. سوئد در سالهای اخیر تخمین زده که هفتاد کودک از هر صد هزار کودک هنگام به دنیا آمدن ضایعه شدید شنوایی دارند و همین آمار نیز درباره دو شهر نورسامبرلند و دورهام انگلستان صدق می‌کند. بسیاری از موسسات دولتی امروزه این آمارگیری را برای همه کشورهای اروپایی اعمال داشته‌اند؛ اقدامی که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
ادامه پیدا می‌کند تا میزان شنوایی را در گوش سالم‌تر مشخّص سازد تا زمانی که حد گوش ناشنواتر تا هفتاد دسیبل افزایش یابد. پس از آن شنونده اعلام می‌کند که آیا اصوات را تنها از راه گوش ناشنواتر یا ضعیف‌تر می‌شود یا اینکه دقیقاً نمی‌داند که علایم از کجا دریافت می‌گردد. پاسخ, چیزی دلخواه است در وضعیت شنوایی خوب هر دو گوش، یا در صورت ضایعه شنوایی غیر اندامی، در گوش شنواتر پاسخ تا حد بیست دسیبل نیز خواهد رسید. اما تنها تا زمانی که حد علایم دریافت شده در گوش ضعیف‌تر آن اندازه افزایش یابد که علایم دریافت شده گوش قوی‌تر را اشباع کرده و پوشش دهد، در این حد شنونده از پاسخ گفتن باز می‌ایستد.
آزمون دورفلر استورات برای نشان دادن ضایعه دو گوش از نوع غیراندامی، طراحی گشته است. این آزمون، برمبنای انگیختار گفتاری است که از طریق ایرفون شنیده می‌شود و سپس ران صدای هم فرکانس با فرکانس گفتاری ما (صدایی که حداکثر انرژی‌اش در فرکانس گفتاری به اندازه300 تا 3000 هرتز باشد، همزمان و به حدی ‌که در نوای گفتار دخالت کند، به جریان ‌در می‌آید.
کاربردهای بیشتر صدا و گفتار، پنج سنجش را فراهم کرده که هر یک به چندی از هنجارها ارتباط دارند. از لحاظ روان‌شناسی، صدا برای شنونده دارای ضایعه شنوایی غیر اندامی شکننده و از هم گسیخته است؛ بنابراین، گهگاه پاسخهای ناپایدار در آستانه‌های پایین‌تر، به علایم صوتی گفتاری، دیده می‌شود. این نتایج، تفسیری از آستانه شنوایی دو گوش به دست می‌دهد. بازخورد شنیدن آهنگ اصلی و خالص با کوبِش انگشتها و بازخورد دیرکرد علایم گفتاری، با خوانش فحوای گفتار مشخص می‌گردد. این پاسخهای محرک, از آن پس دچار دیرکرد در خلال زمان شده و از راه ایرفون با گوش با اندازه‌های گوناگون شدت صوتی باز می‌گردند تا وقتی که پاسخ محرک مزاحمی پیدا شود. تفاوت پاسخها می‌تواند به نسبت ثانیه‌ها ارزیابی شود؛ به گونه‌ای که یک آستانه شنوایی اندامی مطرح گشته و در این امر دخالت داشته باشد.
آزمونهای الکتروفیزیولوژیک همچنین برای فراهم ساختن اطلاعات قابل اندازه‌گیری درباره آستانه شنوایی اندامی به کار گرفته می‌شوند. این آزمونها بیشتر بر پاسخهای عینی فرد تکیه دارد تا پاسخهای ذهنی؛ و چنین آزمونهایی هم شامل واکنشهای انعکاسی خودگرا و هم واکنشهای انعکاسی هم‌کنش، گفتار، شنوایی‌سنجی الکترودرمال ، نوای خالص، اجزای اولیه و میانی نیروهای بالقوه انگیخته شده شنیداری و الکتروکوکلئوگرافی (گراف الکتریکی بخش حلزونی گوش) است.
واکنشهای انعکاسی خودگرا و هم‌کنش به صورت قراردادی با ضمیمه و به کمک سنجه‌های پرده گوش مورد ارزیابی قرار گرفته است. انگیختن واکنشهای انعکاسی نیازمند علایم صوتی قوی است. اگر فرد دچار ضایعه شنیداری شدید و یا میانه باشد، واکنش انگیخته نمی‌گردد، اما اگر وضعیت شخص نرمال باشد و یا ضایعه کمی داشته باشد، واکنش پدید می‌آید.
آزمونهای الکترودرمال، نوای ممتد یا خالص و نیز گفتار، چندان مناسب نیستند؛ چرا که این آزمونها مستلزم ایجاد شوکی الکتریکی به فرد آزمون شونده هستند. هر دو جزء اولیه و میانی نیروی بالقوه انگیخته شنوایی و نیز الکتروکوکلئوگرافی با این شکل عمل می‌کند که الکترودهایی بر بدن فرد ثابت نموده و پاسخهای فیزیولوژیک را از آن طریق ثبت می‌کنند؛ با این روند آزمونی یکی از متغیرهایی که می‌شود ثبت نمود و ارزیابی کرد، تغییرات شدت صوتی است که به تعیین آستانه اندامی کمک می‌نماید.
تعهد شغلی: هدف و موضع شغلی و تخصصی صوت‌شناسان این است که بیابند آیا ضایعه اندامی شنیداری در فرد هست و اگر هست درجه ضایعه این عضو اندامی را مشخص سازند. پژوهش برای یافتن علت و درمان بیماری برعهده دیگر مشاغل مربوط است.
در کشور سوئد در تحقیقات به این نتیجه رسیده‌اند که مادران مبتلا به سرخجه در سه ماهه اول دوران بارداری، نقص شنوایی شدیدی را به جنین خود منتقل کرده‌اند. محققان انگلیسی پس از تحقیق بر روی گروهی از فرزندان مادران مبتلا به سرخجه در دوران بارداری، میزان بروز شنوایی در میان آنان را نوزده درصد اعلام کردند و این در حالی است که میزان بروز ناشنوایی در میان گروه دیگر، یعنی فرزندانی که مادرانشان چنین وضعیتی نداشته‌اند، چهار درصد اعلام شد. باید گفت این رقم بسیار پایین‌تر از رقمی است که سوئد، دورهام و نورسامیرلند گزارش کرده بودند.
درباره میزان بروز ناشنوایی در میان بزرگسالان، داده‌های مطمئنی در اختیار نیست. با این حال، پیوستگی میان سن و شیوع ناشنوایی بسیار است. تعیین میزان بروز مناطق مختلف تحقیقات خاصی را در میان جمعیت بزرگسالان می‌طلبد. آنچه از این آمار و ارقام بر می‌آید این است که بروز ناشنوایی در دهه‌های بالاتر از پنج سال به وفور مشاهده می‌شود؛ اما هنوز برآورد دقیقی به دست نیامده است.
مأخذ:
GEDPD, Vol. 2, P. 14-16.
کرول سی. مک‌رندل ؛ جروم دی. شین
ترجمه سید طاهر احمدی  
تاریخ ثبت در بانک 7 دی 1399