کد jr-44310  
عنوان اول فرهنگ  
عنوان دوم گرایشهای دینی و علایق فرهنگی ناشنوایان  
نویسنده جروم دی. شین  
نویسنده یرکر اندرسون  
مترجم هادی واعظی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 868  
شماره صفحه (تا) 870  
زبان فارسی  
متن فرهنگ، گرایشهای دینی و علایق فرهنگی ناشنوایان.
اصطلاح فرهنگ ناشنوایی ، واژه‌ای است که در مجلات ویژه ناشنوایان، مجلات حرفه‌ای، میزگردها و سخنرانیهای امریکا و سایر کشورها به چشم می‌خورد. دلایل متفاوتی برای استفاده از این واژه وجود دارد. برای نمونه، طرفداران ادغام کلی ناشنوایان در جامعه, چنین استدلال می‌کنند که استفاده از زبان اشاره یا آموزش مجزا و شبانه‌روزی و دیگر تسهیلات, بر پیدایش آنان به عنوان فرهنگ، یک گروه فرعی و یا حتی یک اقلیت موثر بوده و بنابراین باعث طرد آنها از اجتماع می‌شود.
این اتحادگرایان همچنین اظهار می‌دارند که استفاده از گفتار و گفتار‌خوانی مانند ادغام مدارس، از تشکیل چنین گروههایی جلوگیری می‌کند. از سویی دیگر، کسانی که وجود تکثرگرایی فرهنگی و اجتماعی در مدارس مدرن را به رسمیت شناخته‌اند، تمایل به پذیرش ناشنوایان به عنوان گروه اجتماعی متمایز در جامعه دارند. آنان خواهان پذیرش فرهنگ یا زیرفرهنگ ناشنوایان‌اند.
بازگشت افتخار در تاریخ ناشنوایان که عمدتاً میراث ناشنوایان نامیده می‌شود، به حرکت اجتماعی جدید در میان ناشنوایانی سراسر جهان تبدیل شده است. راههای گوناگونی برای تشویق ناشنوایان به درک منحصر به فرد بودن تجربه‌هایشان ابلاغ گردیده است و همچنین شماری از کشورهای اروپایی به وسیله ترتیب دادن فستیوالهای سالانه تئاتر و هنر, میراث ناشنوایان را ارتقا داده‌اند.
در بسیاری از ماهنامه‌ها که مقالاتی درباره ناشنوایان به چاپ می‌رسانند و از واژه‌های قدرت و افتخار ناشنوایان به عنوان شعارهای سیاسی استفاده می‌کنند، یک بررسی تاریخی از زندگی اجتماعی در میان ناشنوایان در جوامع مختلف آشکار می‌کنند که این حرکت اجتماعی, واکنشی به فعالیتهای اخیر در جهت ادغام معلولان در جامعه است. همچنین این کار ممکن است به عنوان تحقیقی برای شناسایی گروههای مقتدر در برخورد با افزایش تکثرگرایی اجتماعی و فرهنگی در میان جمعیت ناشنوایان تفسیر شود.
محققان بدون هیچ گونه بررسی, مایل به پذیرش واژه‌های فرهنگ و زیرفرهنگ ناشنوایان‌اند. متأسفانه تحقیقات تاریخی و میدانی اندکی درباره زندگی اجتماعی ناشنوایانی که توانایی اثبات پیشرفت فرهنگ را دارند, موجود است؛ در نتیجه امروزه بهترین نگرش, بررسی مختصری از واژه‌های کلی فرهنگ و زیرفرهنگ است.
فرهنگ و زیرفرهنگ, واژه‌های کم دقت در میان واژه‌های مورد استفاده در انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی است. اگرچه مقایسه تعاریف متفاوت, نشان‌دهنده توافقی است مبنی بر اینکه فرهنگ فرآیندی است که به وسیله آن ارزشها، معیارها، زبان و فناوری از یک نسل به نسل دیگر, به وسیله اعضایی از گروههای انسانی مبادله و منتقل می‌شود. فرهنگ, عینی نبوده و طرحی انتزاعی است که ویژگیهای آن غالباً به وسیله اعضای گروه اجتماعی شناسایی نمی‌شود. اگرچه فرهنگ یک گروه, هنگامی شناسایی می‌شود که به موضوعی برای بحث، تحقیق و مقایسه با دیگر فرهنگها تبدیل شود.
هرگاه ارزشها و معیار‌های ارائه شده از سوی یک گروه فرضی, با اندکی انحراف در جوامعی که گروههای خاص در آن وجود دارند, مشابه هم باشند، آن گروه, زیرفرهنگ نامیده می‌شود. واژه گروه فرهنگی و جایگزین فرهنگی, به این گروهها نیز مرتبط است. در صورتی که معیارهای گروه فرضی به گونه‌ای بنیادی از جامعه کلی منحرف شود، ممکن است به آن گروه واژه ضد فرهنگ اطلاق شود. طرفداران موسیقی راک، باند تبهکاران نوجوان، همجنس‌بازان، معتادان به مواد مخدر و مارپرستان, مثالهایی از ضد فرهنگ بوده که دلیل آن, عدم پذیرش الگوهای رفتاری به وسیله گروههای غالب است.
جوامع آمیش ، نمایش سیرک، هنرپیشه‌ها, پزشکان و دیگر گروههای شغلی, به علت اینکه الگوهای رفتاری آنان خاص و قابل پذیرش گروههای غالب است, جزء زیرفرهنگها قرار می‌گیرند.
در حالی که جوامع متکثر, ابداع واژه‌های جدید برای رده‌بندی اجتماعی را ضروری دانسته، جوامع همگن به ندرت از واژه‌های رده‌بندی استفاده می‌کنند. برای نمونه, در چندین کشور اروپایی مفهوم اقلیت تاکنون مشاهده نگردیده است.
در بسیاری از تحقیقات جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی, به ناشنوایان واژه «زیرفرهنگ» اطلاق گردیده, ولی به نظر می‌رسد واژه زیرفرهنگ ناشنوایی برای بسیاری از نویسندگان امریکا و دیگر کشورها قابل پذیرش نیست. آنان چنین فرض می‌کنند که پیشوند «زیر» اشاره به این مطلب دارد که آن ارزشها، معیارها و زبان در آن جوامع, با آنچه گروههای غالب خوانده می‌شود، در جایگاه دوم قرار دارد؛ بنابراین ترجیح واژه «فرهنگ ناشنوا» بسیار بیشتر است. واژه‌های گروه فرهنگی، جایگزین فرهنگی و ضد فرهنگ با ناشنوایان تطابق نداشته و به این دلایل, واژه فرهنگ ناشنوا در این مقاله مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
در اوایل این قرن، آموزگاران چنین استدلال می‌کردند که در مجموع به علت میزان کمتر پیشرفتهای آکادمیک کودکان ناشنوا نسبت به بقیه کودکان، آنان باید دیرتر وارد مدرسه شوند؛ اما امروزه آموزگاران به عکس قضیه معتقدند و اصرار دارند که روند کُند پیشرفت، به تدارکات لازم در سالهای پیش از تحصیل کودکان ناشنوا بیشتر نیاز دارد تا آنهایی که در جمعیت کلی هستند. این دیدگاه منعکس شده در آمارها, بیانگر ورود ناشنوایان به تحصیلات رسمی در سالهای قبل بوده است. هم اکنون، تشریفات بسیاری برای آغاز تحصیل کودکان ناشنوا از سه سالگی تدارک دیده شده است.
نوع مدارس ویژه ناشنوایان در سالیان به تغییر از مدارس شبانه‌روزی به مدارس روزانه و کلاسهای روزانه گرایش داشته است. در اوایل این قرن, هشت مدرسه از ده مدرسه, شبانه‌روزی بود. در 1971 این نسبت به پنج از ده تغییر یافت. تغییرات اخیر تمایل بیشتر دانش‌آموزان جدید معلول را همراه داشت؛ حرکتی که مورد حمایت قوانین فدرال بود و نویدبخش کاهش بیشتر کودکان در مدارس شبانه‌روزی بود.
همچنین باید یادآور شد که شماری از ناشنوایان موفق به اتمام تحصیلات خود در مدارس عادی, آن هم بدون حمایت معلمان خصوصی، رابطان و امثال آن شدند. نسبت چنین دانش‌آموزان ناشنوایی که طبق آمار 1971 حدود نه درصد بوده, در طی سالها افزایش یافته است؛ در حالی که اطلاعات پیش از این, نسبت چنین ناشنوایانی را در حدود 1/2 درصد نشان می‌داد.
احتمال حضور کودک ناشنوا در کلاسهای عادی نسبت به سن شروع و شروع با تأخیر, در ارتباط با طبقه‌بندی مدارس عادی متغیرخواهد بود. روی‌گردانی از مدارس شبانه‌روزی و مدارس و کلاسهای ویژه ممکن است در سالهای آینده تأثیر بسزایی در ماهیت جامعه ناشنوایان داشته باشد.
ناشنوایان بزرگسال میان‌سن، (25 تا 64 سال در 1971) کمتر از دوازده سال تحصیلی را پشت سر گذاشتند. این یافته, ناشنوایان بزرگسال را از نظر تحصیلی حدود یک سال از جمعیت کلی عقب نشان می‌دهد. از آنجا که آزمونهای موفقیت, بیان کننده میل کمتر دانش‌آموزان ناشنوا در کسب امتیاز نسبت به دانش‌آموزان عادی شنوا در تمامی مقیاسهای موفقیت دانشگاهی است، این یافته بسیار نگران کننده است. به نظر می‌رسد کسب آموزش کمتر, و کسب پاداش کمتر از آموزش کسب شده, به وضعیتی هر چند رو به تغییر برای ناشنوایان بزرگسال میان‌سن تبدیل شده است.
از 1900 تا 1960 نسبت دانش‌آموزان ناشنوای راه یافته به دانشگاه, تقریباً ثابت مانده است؛ در حالی که پس از جنگ جهانی اول نسبتهای همتراز در جمعیت کلی افزایش یافته است. از 1965 نسبت دانش‌آموزان راه یافته به تحصیلات بالاتر افزایش چشمگیری داشته است. با این حال, این آمار بسیار پایین‌تر از جمعیت کلّی است و از آنجا که این امر حاوی اخباری از پیشرفتهای انجام شده در زمینه تحصیلات است، دلگرم‌کننده است.
باورها و اعتقادات: در امریکا هیچ رابطه‌ای بین ناشنوایی اولیه و عضویت در گروههای عمده مذهبی (کاتولیکها، یهودیان و پروتستانها) وجود ندارد و این بدین معناست که در این مذاهب, ناشنوایی فراوان نیست. اگرچه، برخی از شاخه‌های اقلیتهای مذهبی منزوی از جمعیت کلی, که به ازدواج درونی توصیه شده‌اند, به نسبت خویشاوندی نسبی، دارای نسبت بالاتری از ناشنوایی مادرزادی در جمعیت خود هستند, شواهد موجود خبر از این موضوع می‌دهد که به نظر نمی‌رسد ناشنوایان یک فرقه مذهبی برای مذهبشان نسبت به افراد دیگر و دیگر گروهها اولویت بیشتری قائل شوند.
ناشنوایان زمینه مذهبشان هرچه باشد، تمایل آشکاری برای روگردانی از آن و رفتن به سوی مذهبی دیگر ندارند. به طور کلی، ناشنوایان مشارکت بسیاری در زندگی مذهبی جامعه خود ندارند. در عوض, در صورت مشارکت, نسبت بالایی از ناشنوایانی که در سنین پایین مبتلا شده‌اند، در خدمات ویژه‌ای که برای آنان طراحی شده شرکت می‌جویند. در تحقیقاتی که درباره ناشنوایان واشنگتن دی. سی. در 1968 انجام شد، مشخص گردید جمعیت ناشنوایانی که به مذهب تمایلی ندارند، بسیار کمتر از مقداری است که نتایج مطالعات و تحقیقات در کل جمعیت نشان می‌دهد. با کنار گذاشتن تحصیلات سطح بالا در جمعیت کلی، به نظر می‌رسد این نتیجه‌گیری از نارضایتیهای بسیاری از ناشنوایان از کمبود انطباق برای آنان برای شرکت در مراسم خاص مذهبی پرده برمی‌دارد؛ اگرچه، بین اظهار به داشتن یک مذهب خاص و سازمان‌یافته که 94 درصد ناشنوایان چنین می‌کنند و حضور در مراسمهای ویژه مذهبی که برایشان ترتیب داده شده و 25 درصد ناشنوایان در آنها شرکت می‌کنند، تفاوت بسیاری وجود دارد.
مآخذ:
GEDPD, Vol. 1, P. 255-256; GEDPD, Vol. 1, P. 261.
جروم دی. شین ؛ یرکر اندرسون
ترجمه هادی واعظی  
تاریخ ثبت در بانک 7 دی 1399