کد | jr-44198 |
---|---|
عنوان اول | شعر |
عنوان دوم | تاریخ فعالیتهای ناشنوایان در عرصه شعر در اروپا و امریکا |
نویسنده | رابرت پانارا |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 782 |
شماره صفحه (تا) | 790 |
زبان | فارسی |
متن |
شعر، تاریخ فعالیتهای ناشنوایان در عرصه شعر در اروپا و امریکا. ناشنوایان از بیشتر سبکهای ادبی برای بیان تفکر، آرزو و دیگر خواستهای خود استفاده کردهاند. بسیاری از نوشتههای آنان، در زمینه تجربیات ناشنوایان است. آثار ادبی در مجموعههای ناشنوایی عبارتاند از: شعر، تاریخ، نقد، پژوهش علمی، خاطرات شخصی، شرح حال نویسی، ادبیات داستانی، انسانشناسی و نمایشنامه. شعر، یکی از انواع پژوهش و نگارش است؛ و از نظر تاریخی، قدیمیترین شکل ادبیات است که انسانها با استفاده از آن احساسات خود را بیان کردهاند. نخستین نویسندگانی که پا به عرصه شعر و شاعری گذاشتند، شاعران فرانسوی به نامهای پییر دو رونسارد و جوآچیم دو بلای بودند. دوره رنسانس: ایتالیا در دوره رنسانس، خاستگاه غزلسرایی بود، اما کشور فرانسه شاعر ناشنوایی را پروراند که تمامی غزلسرایان، تحت تأثیر شعرهایش قرار گرفتند. پییر دورو نسارد: شاعر ناشنوایی بود که به حق از سوی دوستان و طرفدارانش «ملک الشعرا» لقب گرفت. بسیاری از اشرافزادگان و نجیبزادگان، طرفدار غزلهای وی بودند. در این میان سه پادشاه فرانسه و پادشاهانی که دشمن فرانسه بودند، از جمله ملکه مری از اسکاتلند و ملکه الیزابت اول از انگلستان، از هواداران غزلهای پییر محسوب میشدند. نخست به نظر میرسید که پییر یک نجیبزاده است و به خاطر شخصیت و دیدگاههای مثبتش برای کارهای سیاسی مملکت، مناسب است. وی به دلیل بیماری سختی در شانزده سالگی، برای چندین سال شنوایی خود را تا اندازه بسیاری از دست داد. این مشکل باعث شد که وی، از کارهای سیاسی در دادگاه دست بکشد و به ادبیات رو آورد. در 1544، در بیست سالگی به پاریس رفت و در آنجا یک انجمن ادبی دایر کرد که هدفش، تقویت و بهبود شعر فرانسه با تقلید از ادبیات شعرهای یونان، ایتالیا و لاتین بود. همچنین در این انجمن، کلمات جدید و ترکیبها و وزنهای مختلف شعری، مثل غزل پترارک را معرفی کرد. او در جایگاه رهبر این حرکت بزرگ، به عنوان یک شاعر غنایی شناخته شد که اولین مجموعهاش با عنوان قصیدهها ، البته بعد از پیندار ، و هورس ، شاعران کلاسیک رم و یونان، شکل گرفت. در 1522، وی دومین اثرش را با عنوان عشقها ، که مجموعهای از 181 غزل بود، به چاپ رساند. این مجموعه، بیان احساسات درونی انسان درباره عشق و محبت بود و مخاطبینش، معشوقههای تخیلی و واقعیاش بودند. از دیگر آثار مهم رونسارد، نیایش بود. این مجموعه، مشتمل بر قطعاتی برای تمجید از طرفدارانش، نیز قصیدههای بسیاری برای کلیساها و وقایع مختلف حکومتی بود. در 1554، پادشاه هنری دوم، او را از شاعران مقرب درگاهش خواند؛ پُستی که تا دو پادشاه دیگر، فرانسیس دوم و چارلز نهم، عهدهدار آن بود. در طول این سالها، رونسارد به اوج موفقیت و شهرت خود رسیده بود. سبک و روحیه شاعرانهاش، نه تنها بر هموطنانش تأثیر گذاشت، بلکه بزرگترین غزلسرایان انگلستان و فرانسه را تحت تأثیر شعرهای خود قرار داد. دیگر مجموعههای آثار وی غزلهایی برای هلن است که اشعار متضمن رفتاری فکورانه و اندیشمندانه با زندگی و طبیعت، و یک حس غمانگیز است. اشعار او با چنین افکاری، توانست شاعر قرن نوزدهم، ویلیام باتلر ییتز را تحت تأثیر قرار دهد. رونسارد، در سرودن اشعار، نابغه و بینظیر بود. همچنین وی مقلد شعر کلاسیک و ابداعکننده شیوهای جدید در اشعار فرانسه و الگویی برای شاعران آینده به شمار میآید. او چنان مجذوب زندگی، طبیعت و شخصیتهای تخیلی و واقعی علایق خلاقش شده بود که در هیچ کدام از اشعارش، اشارهای به ناشنواییاش نشده است. در تمام اشعار چاپ شدهاش، از نکتههای ناخوشایند نسبت به جامعه و یا تأسف از ناشنواییاش، حرفی به میان نیاورده است. دوبلای، جوآچیم: در 1522، در یک خانواده اصیل به دنیا آمد. یکی از عموهایش از کاردینالهای قدرتمند بود. در اواخر نوجوانی، گوشش به عفونتی دچار شد که تا آخر عمر وی را عذاب میداد و در نتیجه، باعث ناشنوایی وی شد. وی نخست شروع به مطالعه حقوق کرد و چندی بعد، پس از دیداری که با رونسارد داشت، حرفهاش را تغییر داد. او با رونسارد به پاریس رفت و در آنجا مطالعات جدیاش در زمینه شعرهای کلاسیک را انجام داد و به زودی تصمیم به شعرسرایی گرفت. دوبلای با تقلید از شیوههای پتراک ایتالیا، که در آن حرارت و اشتیاق عشق به زبان آمده است، غزلیات بسیاری سرود. نخستین مجموعه اشعار دوبلای در 1549 با عنوان الیو در فرانسه به چاپ رسید. وی در این مجموعه، عشقش را نسبت به اُلیو معشوقه زیبایش، بیان کرده است؛ همانگونه که پترارک عشقش را نسبت به لورا ابراز داشته است. زمانی که گروه ادبی اندیشههای جدید با نام پلیید تشکیل شد، دوبلای، اعلامیه و بیانیه معروفی را درباره استقلال ادبیات با نام دفاع و شرح زبان فرانسه نوشت. این بیانیه شبیه به ولگاری اثر دانته بود که از استفاده زبان بومی ایتالیا به جای زبان لاتین قرون وسطا، که هنوز هم در حروف الفبای ایتالیا به کار برده میشد، حمایت کرد و همانند اثر دانته، از زیبایی و اصالت زبان فرانسه دفاع کرد؛ با این اعتقاد که این زبان ذاتاً به زبانهای کلاسیک شبیه است. بیانیه وی باعث شد که به شعرهای فرانسه یک تازگی و زیبایی بخشیده شود. انقلاب وی باعث بیدار شدن شاعران رمانتیک پس از خودش شد که در این میان میتوان مقدمه ویلیام وودز وورث بر ترانههای غنایی در 1798 و دفاع از شعر اثر پرسی بایش شلی در 1821 را نام برد. در 1533 دوبلای به رم رفت. در آنجا چون در خدمت عموی کاردینال خود بود، بدترین سالهای زندگیاش را گذراند. در طول چهار سالی که در آنجا بود، نه تنها شنوایی خود را از دست داد، بلکه دچار غم غربت و دوری از وطن نیز شد. تمامی این مشکلات و تنفر دوبلای از رم، در دو اثر به نامهای ندامت و عتیقههای رم که در 1555 به چاپ رسیدهاند، مشهود است. شاید بتوان بهترین و زیباترین اشعار او را در این دو اثر، به وضوح دید و همچنین به گریزان بودن او از اشعار پترارک و روی آوردنش به شعر نو فرانسه پی برد. رونسارد و دوبلای، از برجستهترین و کمنظیرترین شاعران فرانسه بودند. قرن نوزدهم: در قرن نوزدهم شاعران برجسته توانستند غزلیات ناشناخته را شناسایی کنند و به صورت شعر درآورند. در 1827، با اثر افسانه موسیقی راک و اشعار دیگر از جیمز ناک، بار دیگر غزلسرایی در امریکا روح گرفت. ناک، جیمز : در هشت سالگی شنوایی خود را کاملاً از دست داد و از این بیماری در رنج و عذاب بود. با وجود معلولیتش، سه جلد دیگر از اشعارش را ارائه داد: اِرل راپورت و سایر اشعار در 1839؛ جاودانه، یک رمان نمایشی و سایر اشعار در 1850؛ داستان حلقه و سایر اشعار ، در 1859 به چاپ رساند. گویا این شاعر پیر و عاجز، شکوه و جلال شعرهای غنایی را، که در دوران جوانی میسرود از دست داده بود. ناک نتوانست امور زندگی خود را از طریق نوشتههایش تأمین کند. به همین سبب، سمتهای مختلفی را، از قبیل منشی دادگاه، معلم ناشنوایان و مترجم نوشتههای زبان فرانسه و آلمان و هلند، عهدهدار بود. مدتی از چاپ اولین کتاب ناک نمیگذشت که دو شاعر ناشنوای دیگری، آثار خود را به چاپ رساندند. این دو شاعر، جان بورنت و جان کارلین ، مانند ناک، خودآموخته بودند؛ زیرا پیش از تأسیس مدرسه ناشنوایان در امریکا به دنیا آمدند. بورنت، جان: او شنوایی خود را در هشت سالگی به دلیل مننژیت مغزی از دست داد. جان، در یکی از روستاهای نیوجرسی بزرگ شد و بخشی از تحصیلاتش را نزد خواهر بزرگترش فرا گرفت و بقیه را خود به تنهایی آموخت. در 1833، بورنت در انتشار یکی از روزنامههای فیلادلفیا به نام پیپلز فرند ، به عمویش کمک میکرد. دو سال بعد، کتابی را با عنوان افسانه کرولالها با اشعار گوناگون به چاپ رساند. با چاپ این کتاب علاوه بر شهرت، به پول فراوانی دست یافت. بعد از این، در نویسندگی، فعال و پرکار بود. او در نشریات متعددی به نوشتن مقالهها و اشعار میپرداخت؛ از جمله نورث امریکن ریویو و بیبلیکال ریپازیتری و نیویورک دیلی اَدوتایزر . وی، مضمون اشعارش را از میان اوضاع اجتماع و زندگی روزانهاش پیدا میکرد. یکی از اشعارش، بازگوکننده آمارگیری ملی در 1830 بود. طبق آمارگیری، شش هزار ناشنوا در امریکا زندکی میکردند که کمتر از پانصد نفر آنها در مدرسه ناشنوایان مشغول تحصیل بودند. شعر دیگر، جنگ ترنتون نام داشت که برای گرامی داشتن یورش شگفتانگیز اتقلابیون امریکایی بر ضد انگلیسیها در غروب کریسمس سال 1776، سروده شد. او در این شعر، با بیانی ادبی و از زبان جورج واشنگتن، صحنه عبور از رودخانه دلاور را به تصویر میکشد. کارلین، جان: جان کارلین نابغهای بود که در دوازده سالگی از موسسه ناشنوایان پنسیلوانیا دانشآموخته شد. وی در زمینه نقاشی، موفقیتهایی کسب کرد و در عین حال شعرهای بسیاری سرود. اگرچه هیچ کتاب شعری از خود ندارد، اما در سالهای 1884-1850 شعرهایش در مجلهها و روزنامهها چاپ میشد. در یکی از شعرهای خود از ویلیام کولن بریانت ، شاعر بنام و سردبیر نشریه نیویورک ایوینیگ پست ، قدردانی و تشکر کرد. همه خوانندگان از ناشنوایی مادرزادی کارلین در تعجب بودند؛ زیرا تا آن روز کارلین نخستین شاعر کرولالی بود که به خود دیده بودند. کیتو، جان : در 1804 به دنیا آمد. در دوازده سالگی شنوایی خود را کاملاً از دست داد و با ارادهای که از خود نشان داد، یکی از موفقترین نویسندگان ناشنوا و یکی از دانشمندان بینالمللی انجیل شد. در میان کتابهایش، کتاب احساسات گمشده در 1848 به چاپ رسید. در این کتاب، سرگذشت زندگی خود را در سیصد مصراع همراه شرح دیدگاههایش آورده است. جان در این کتاب، چگونگی کار خود را نسبت به کار نویسندگان شنوا کمرنگ جلوه داده است، اما میتوان به وضوح دریافت که او نوعی تواضع نسبت به شاعران شنوا نشان داده است. ادوارد ماینر گالودت درباره اشعار جان میگوید: اشعار جان کاملاً نشان میدهد که وی درجات عالیای در زمینه شعر به دست آورده است و این میل و علاقه شدیدش به متون نظم، بیش از متون نثر دیده میشود. او در 1854 درگذشت. سیمپسون، ویلیام هنری : گالودت در مقدمهاش بر یکی از کتابهای شعر ویلیام با عنوان خیالپردازیهای ناشنوایان ، حس تواضع و فروتنی ویلیام سیمپسون را خاطر نشان کرد. ویلیام که پس از فراگیری زبان، ناشنوا شده بود، به عنوان مربی آموزشگاه ناشنوایان لندن، جایی که خود از آنجا دانشآموخته شده بود، برگزیده شد. از پیشگفتار معلوم میشود که ویلیام با شاعر ناشنوا، جان کیتو، دیدگاههای یکسانی داشته است. او منکر تظاهر به موفقیت بود و ادعا نمیکرد که به اوج موفقیت رسیده است، اما در واقع این موفقیتهای وی، حقیقتی بود که همه خوانندگان اشعارش به آن اذعان داشتند. سرینگ، لورا ردن : در طول جنگ داخلی و پس از آن، به دنبال علایق سیمپسون درباره مسائل اجتماعی، این بانوی نویسنده امریکایی راه سیمپسون را پیش گرفت. سرینگ، خبرنگار جنگ بود و گزارشهای جنگ را نه با نام واقعی خود، بلکه با نام شخصی به نام هوارد گلیندون از واشنگتن به روزنامه سنلوئیز ریپالیکن میفرستاد. خوانندگان، هوارد گلیندون را نمیشناختند؛ اگرچه وی نخستین زن ناشنوایی بود که در روزنامهنگاری و شعر تبحر خاصی داشت. لورا سرینگ در ده سالگی شنوایی خود را از دست داد و از مدرسه ناشنوایان میزوری دانشآموخته شد. در طول جنگ داخلی، اشعار بسیاری که بازگوکننده اوضاع جنگ بود سرود. بسیاری از آنها در روزنامهها و نشریهها چاپ شد. یکی از اشعار او به نام بل میزوری شعرِ سرودِ سربازان اتحادیه ایالت میزوری بود. اشعار بعدی وی نیز، با عنوان چکامههای نبرد و اشعار شورشیان به چاپ رسید. پس از جنگ، سرینگ، همکاری خود را با روزنامهنگاران و نشریات ادامه داد. وی، با دفتر روزنامه گالکسی ، هارپرز ، ماهنامه آتلانتیک ، پوتنامز و نیویورک ایونینگ مِیل همکاری فعالانهای داشت. در 1874، سرینگ دومین کتاب شعرش را با عنوان صدای تالارهای مرموز به چاپ رساند. در 1921 تمام اشعارش را در یک جلد کامل به چاپ مجدد رساند. در دنیای شعر و روزنامهنگاری در آن روزگار، موفقیتهای سرینگ را با مشاهده همترازهایش میتوان درک کرد. همچنین یکی از آثار وی فرهنگ زندگینامه امریکاییها ، است که در 1928 به چاپ رسید. بعضی از گلچینهای اشعار وی را شاعران امریکایی چون جان گرینلیف ویتییر و ویلیام کولن گردآوری کردهاند. زنان شاعر دیگر: از جمله زنان ناشنوای دیگر که در قرن نوزدهم در عرصه شعر و شاعری پا نهادند، آنجلین فولر فیشر ، ماری تولز پیت و آلیس سی. جنینگز میباشند. فیشر، افزون بر ناشنوایی، از سیزده سالگی تا حدی فلج شده و بینایی ضعیفی نیز پیدا کرده بود. با وجود این، با سعی و همت فراوان، به عنوان رهبر جنبش برابری زنان، کار خود را ادامه داد. او به عنوان نویسنده ستونهای مختلف در نشریات ویژه ناشنوایان، زنان ناشنوا را به فعالیت در کارها و برنامههای مذهبی، فرهنگی و ادبی تشویق میکرد. همچنین وی از برابری حقوق ناشنوایان در روزنامهها حمایت مینمود. فیشر همچنین خواستار شرکت زنان در فعالیتهای اجتماعی در انجمن ملی تازه تأسیس ناشنوایان، و خواستار دانشکدهای مجزا برای زنان ناشنوا شد؛ چرا که دانشکده گالودت تا پیش از مختلط شدن در 1887، ویژه مردان بود. در 1883، کتابی را با عنوان خطر که بیش از 230 صفحه شعر بود، منتشر کرد. این کتاب با استقبال گستردهای از سوی خوانندگان و شاعران مجربی چون، الا ویلر ویلکاکس ، الیور وندل هلمز و ویتیر روبهرو شد. از جمله گلچینهای آثار وی، زنان در آواز مقدس و شاعران امریکا است. ماری تولز، شاعر ناشنوای دیگری است، البته نه در حد فیشر، بلکه کمی پایینتر از او. وی شاعر موفق و ناشنوایی است که محبوب بسیاری از ناشنوایان و شنوایان است. تولز در سیزده سالگی شنوایی خود را از دست داد و سپس با رئیس مدرسه ناشنوایان نیویورک، که خود نیز از آنجا دانشآموخته شده بود، ازدواج کرد. او با تشکیل خانوادهای در کنار همسرش، مشغول تدریس در آن مدرسه شد. او را به امیلی دیکنسون تشبیه کرده بودند؛ زیرا هر دو نسبت به کارهایشان بسیار متواضع و فروتن بودند و تمایلی به حفظ آثارش نداشتند. نزدیک به 45 قطعه از اشعار وی به دست دختر و دوستانش به نام مجموعه اشعار ، جمعآوری شدند. اطلاعات چندانی درباره زندگی شاعر ناشنوای توانمند دیگر، آلیس سی. جینینگز، در دست نیست. کیفیت شعرهای او بسیار بالا بود، به گونهای که در نشریات ناشنوایان به صورت گسترده به چاپ میرسید. همچنین گلچینی از اشعار وی، با نام خلاقیت هنری خاموش در 1960 به چاپ رسیده است. بسیاری از اشعار این شاعر در دو مجموعه شعری با نامهای پژواکهای قلب (1880) و میوه روح (1903) که حاکی از حمایت و پشتیبانی از ناشنوایان است، منتشر شده است. قرن بیستم: در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شاعران ناشنوای دیگری نیز پا به عرصه وجود گذاشتند. لانگ، جوزف شویلر : جوزف، شاعر و مدیر مدرسه ناشنوایان آیوا بود. کتاب اشعارش را با عنوان بیرون از سکوت در 1908 به چاپ رساند، که پیش از این بسیاری از این اشعار در نشریات و روزنامههای ناشنوایان به کرات منتشر شده بود. جورج مورداک تیگاردن : جورج پس از سالها تدریس در مدرسه ناشنوایان پنسیلوانیای غربی، در پنجاه سالگی به سرودن شعر پرداخت. مجموعه اشعارش با عنوان اشعار سرگردان در 1929، با تلاشهای دختر ناشنوایش به چاپ رسید. زمانی که دختر جورج، آلیس، در حال تدریس در دانشکده گالودت بود، مراسم بزرگداشتی برای پدر خود، به خاطر اشعار زیبا و خلاقش برگزار کرد و در این مراسم، از پدرش به عنوان شاعر و نویسنده توانای ماهنامه قطره باران نام برد. مجله قطره باران، مجلهای است که به صورت ماهانه منتشر میشود و داستانهای کلاسیک را برای بچههای ناشنوای مدرسه تعریف کرده است. تری، هاوارد اِل : شاید بهترین و فعالترین نویسنده ناشنوای امریکا، هوارد تری باشد که کتابهای بسیاری در زمینه نثر و شعر منتشر کرده است. او در رشته ادبیات و آثار ادبی چیرهدست بود. وی در تمام زمینههای ادبیات، از جمله نویسندگی روزنامه و نشریه، شعر، نمایشنامه، رمان، داستانهای کوتاه و اشعار کارتهای تبریک مهارت داشت. وی همیشه در فروش، از جمله آثاری که در نشریات چاپ شده بود، موفق میشد. از جمله نشریاتی که وی با آنها همکاری داشت، مجلات مِنتور ، پوئتری ورلد ، شوشال ساینس و به سوی غرب بود. هوارد تری، در یازده سالگی شنوایی خود را از دست داد. مشکلات بینایی وی نیز، در سالهای بعد، او را بسیار آزار میداد؛ اما با وجود این مشکلات، اقدام به خرید یک زمین کشاورزی کرد. وی با همسر ناشنوای خود در آنجا مشغول کشت و پرورش محصولات کشاورزی شد. تقریباً بخشی از اشعار هوارد مربوط به زندگی کشاورزی خود در نواحی شمال مرکزی امریکا و طبیعت زیبا و تماشایی کالیفرنیا بود. او بعدها به آنجا نقل مکان کرد. تری، مانند شاعران دیگری چون کارل سندبرگ و رابرت فراست حامی حقوق بشر و انسانیت بود. وزن و ظاهر شعرهایش مشابه شعرهای شاعران قرن نوزدهم بود. برای مثال، شعر تایتانیک او، مانند زیارت چایلد هرولد ، اثر لرد بایرن دارای یک کنایه عاشقانه و مهیج است. تری، از نظر ناشنوایان، یکی از پیشکسوتان برجسته ادبیات است. مجموعه اشعار وی در پنج جلد به چاپ رسیده که عبارتاند از: داستانی از نورمندی در 1898؛ آبهای سرچشمه ازارک در 1909؛ رویا: یک رمان خیالی در 1912؛ کالیفرنیا واشعار دیگر در 1917؛ آواز در سکوت در 1929 به چاپ رسید. دالتون، آنی شارلوت : از دیگر شاعران توانمند آنی شارلوت است که در هفت سالگی شنوایی خود را کاملاً از دست داد. دالتون در ونکوور بزرگ شد و اشعارش در کانادا مورد استقبال مردم قرار گرفت. او همچنین از سوی ناقدان معاصر، نظیر لورا دیویس هولت و ارنست اِلمو کالکینز ، از جمله نویسندگان مجله ولتا ریویو ، مورد تشویق قرار گرفت. کالکینز، دالتون را یکی از برجستهترین شاعران ناشنوا به شمار آورد. دالتون حامی حقوق ناشنوایان بود و بعضی اوقات برضد استخدام ثابت ناشنوایان انتقادها و پیشنهادهایی را عنوان میکرد. حاصل تلاش او را میتوان در حضور ناشنوایان در نمایشنامه «تکنوازی برای پرده گوش »، اثر دیم ادیت سیتول و همچنین فیلم «کروگنگ و دیوانه » مشاهده کرد. دالتون چهار کتاب شعر دیگر را با عنوان ازدواج موسیقی در 1910؛ آتش و خطر در 1924؛ منطقه سکوت در 1926؛ و سوارکاران کهربایی و اشعار دیگر در 1929 به چاپ رساند. آمبروسی، گوستینوس: در زمان دالتون، شاعر دیگری به نام گوستینوس آمبروسی ظاهر شد. وی در ایتالیا متولد شد و در هفت سالگی شنوایی خود را از دست داد و سعی کرد که در مجسمهسازی از سنگ، چوب و خاک رس نبوغ و توانایی خود را نشان دهد. به دلیل طرفداری پدرش از حزب فاشیست، خانواده آمبروسی را به استرالیا تبعید کردند. در آنجا آمبروسی مجسمهساز برجسته جهان شناخته شد و پادشاه، موزهای را در اختیار او قرار داد تا وی برای نمایش مجسمههایش از آن استفاده کند. مجسمههای آمبروسی بزرگتر از اندازه واقعیشان بود. او، افزون بر مجسمهسازی، شعر، و به ویژه غزل، میسرود. دو جلد از مجموعه اشعار چاپ شدهاش، غزلهایی درباره خدا و عشق مرده نام دارد. شاعران خلاق خاموش: اگر چه بسیاری از شاعران ناشنوا آثار و نامشان را به دنبال اشعارش چاپ نکردند، به خوبی آنها را میشناسیم؛ زیرا نامشان در کتابی به نام خلاقان هنری خاموش آمده است؛ شاعرانی چون جی. اس. باون ، جی. اچ. مک فارلن ، ادیث پیل چندلر و سارا تردول راگنا که اشعار دردناک ناشنواییشان را در مجله فونث عادی کانتمپوراری مَگِزین به چاپ رساندند و شاعر ناشنوای دیگر به نام گوی. سی. کوک به یاد خاطره توماس اسکات مار غزلیاتی سرود. بسیاری از این شاعران موفق ناشنوا در خدمت دانشگاه گالودت بودند و اشعاری را در نشریات دانشآموزی، مانند نشریه باف آند بلو و لیترری کوارترلی منتشر کردند. با این روش، شاعران میتوانستند حس شعر و ادبیات را در بین دانشآموزان زنده کنند و آنان را برای سرودن شعرهای جدید آماده کنند. یکی از زمینههای ایجاد حس ادبیات در دانشآموزان، برگزاری شب شعر از طریق انجمن زنان دانشگاهی امریکا بود. در این انجمن، دانشجویان کلیه دانشکدهها و دانشگاهها میتوانستند در شب شعر شرکت کنند. در 1933، استفان کوزیار ، برنده جایزه بهترین شعر، برای شعر مرا به خاطر بیاور و لوی ای. گولادی با کسب مقام دوم در شعر روح چیچن ایتزا بود. در 1934 گولادی، جایزه نفر اول را برای غزلیات خود با عنوان مثلث ابدی، و ارل سالنبرگر، جایزه نفر سوم را برای شعر قبر نزدیک پاپ به دست آورد. در 1939، رکس لاومن برنده جایزه نفر اول برای نمایشنامه یک نفرهاش، با عنوان «یولیسس به خاطر میآورد » و همچنین موفقیت بعدیاش با عنوان «آراچنه » شد. در 1935، در پی همایشهای شب شعر، دانشجوی شاعری با عنوان فلیکس کوالوسکی توانست جایزه نفر دوم را برای شعری با عنوان سنگ قبر یک کاوشگر قطب شمال از آن خود کند. همچنین در 1937، انجمن شب شعرِ باشگاه زنان از وی قدردانی و تشکر کردند و شعرش را در نشریه دیس ویک ، یعنی مجله یکشنبههای بخش نیویورک هرالد ترایبیون ، به چاپ رساندند. برندگان جوایزی که در چاپ مجموعه اشعارشان ثابت قدم بودند، سالنبرگر، رکس لاومن و کوالوسکی بودند. سالنبرگر، اولین کتاب شعرش با را عنوان همراه با من، با تخلص ارل کرامبی در 1934 به چاپ رساند که حتی در دوره رکود عظیم اقتصادی با توجه گستردهای روبهرو شد. در 1941، وی دوباره دومین کتاب شعرش را با عنوان مشتی سکوت به چاپ رساند. چند سال بعد، سالنبرگر، خودکشی کرد و به زندگی شاعرانه خود پایان بخشید. لاومن در سالی که از دانشگاه امریکا دانشآموخته شد، برنده جایزه مسابقه شعر جیمز پاتریک مک گاورن نیز شد. در 1964، وی مجموعه اشعارش را با عنوان علف تلخ به چاپ رساند. مجموعه اشعار وی، آمیزه غنیای از نمادگرایی و کنایههای دقیق و ظریفی نسبت به ادبیات کلاسیک، افسانهها و کتابهای مذهبی است. فلیکس کوالوسکی افزون بر شاعری، هنرمند و مجسمهسازی ماهر بود که آثارش در موزههای مختلف ایالات متحده به نمایش گذاشته شد. او به زبان فرانسه تسلط داشت به همین دلیل، شعرهای شاعر فرانسوی، چارلز بودی لایر را ترجمه میکرد. در 1983، آثار چشمگیر و گیرای وی با دو عنوانِ تو و من: پنجاه سال شعر، ترجمه و کار هنری به چاپ رسید. اشعار کوالوسکی نشان میدهد که وی نه تنها یک شاعر مستعد و توانا بود، بلکه در بسیاری از انواع شعر، از جمله غزل، اشعار سه بیتی و هایکو (نوعی شعر ژاپنی) مهارت داشت. وی حتی در اشعارش از کلمات هم قافیه نیز، استفاده میکرد. آلیس مک وان ، یکی دیگر از شاعران دانشگاه گالودت و یکی از شاعران پیشکسوت دوره انقلاب شعری امریکا بود. استعدادش در زمینه ترجمه اشعار غنایی اسپانیا تحسین برانگیز بود. کلیه اشعار وی در کتابی با عنوان میعادگاه در 1953 به چاپ رسید. این کتاب، ضمن آنکه از عبارتهای تفننی و آموزنده بهره گرفته است، بازگوکننده عقاید و رسوم مردم و فرهنگ کشور اسپانیاست. در انتخاب واژگان، موضوع و نوع شعر، میتوان گفت که اشعار مک وان، مانند اشعار شاعران شنوای معاصر خود، جدید است. اسکوآیر مایلز، دوروثی : او یکی دیگر از شاعران ناشنوایی است که سراینده اشعار نشاط آور و بینظیری است. وی در انگلستان به دنیا آمد و تحصیلات خود را در دانشگاه گالودت دنبال کرد. در آنجا در زمینه نمایشنامه نیز، با دانشکده همکاری میکرد. این امر باعث شد که وی به تئاتر ملی ناشنوایان ملحق شود. این، فرصتی بود تا استعدادش را در زمینه بازیگری و نمایشنامهنویسی نشان دهد. یکی از نمایشنامههای وی «نمایشنامهای از خودمان » بود که نه تنها مورد توجه و علاقه مردم قرار گرفت، بلکه بازگوکننده تجارب ناشنوایان بر روی صحنه بود. پیش از این کارها، مایلز اشعاری نیز میسرود. نتیجه همکاری وی با تئاتر ملی ناشنوایان، منجر به نوشتن شعری با زبان اشاره با عنوان عاشقانه شد. در پیشگفتار اثرش، با عنوان ایما و اشاره ، برای توضیح و توصیف زبان اشاره مینویسد: «این کتاب را میتوان دید و خواند». پیرس، پل اس. : او دیدگاهی تقریباً مشابه با مایلز داشت. پیرس که در چهار ماهگی شنوایی خود را از دست داد، دو جلد اشعارش را با نام، انسان در حال رژه است و صخره گویا در 1980 به چاپ رساند. لینوود اسمیت ، نویسنده کتاب سیاهپوستان و ناشنوایان امریکا (1983)، شعر گفتن را زمانی که در دانشگاه گالودت مشغول تحصیل بود، آغاز کرد. در 1973، اشعارش را در سکوت، عشق و بچههایی که میشناسم جمع آوری کرد، که این اشعار به زندگیاش نشاط و امید بخشید. دونهام، آلن سی. : شاعر ناشنوا و توانمند دیگری است که از دانشکده راچستر دانشآموخته شد. در 1969، مجموعه 45 شعرش را با نام قلبم میشنود به چاپ رساند. از دیگر شاعران ناشنوا، کاتلین بدارد شریبر یکی از دانشآموختگان دانشگاه گالودت است. بتِ عزیزم ـ عشق مادر مجموعه 78 شعر وی است که در چهار موضوع دستهبندی شده است. اسمیت داس، رابرت : شاعر نابینا و ناشنوا و مسئول مدرسه فنی ـ حرفهای نابینایان و ناشنوایان نیویورک بود. یکی از بهترین اشعار وی، زیبایی تقسیم شده بود که اشاره به مهارتهای نابینایان و ناشنوایان در عرصه زندگی دارد. اسمیت داس، مجموعه اشعارش را در سه جلد با عنوانهای زنگهای کریسمس و اشعار دیگر (1954)، قلبم ترانه سر میدهد (1959) و شهر قلبها (1966)، به چاپ رساند. دیگر شاعران برجسته و ناشنوای امریکا که آثار بسیاری را در روزنامهها و نشریات به چاپ رساندند و شهرت فراوانی را به دست آوردند، عبارتاند از: توماس اولمر ، تاراس دنیس ، مروین گارتسن ، لورنس نیومن ، ویلارد مادسن و رابرت پانارا . از میان این شاعران، مادسن و پانارا، اشعارشان را درباره مهارتهای موفق ناشنوایان نوشتهاند. شعر مادسن با عنوان برای فهمیدن مجبوری کر باشی ، توجهات جهانی را به خود جلب کرد و این کتاب به هفت زبان زنده دنیا ترجمه شد. شعر پانارا با عنوان درباره ناشنواییاش از طریق تئاتر بینالمللی ناشنوایان و رقاصان دانشگاه گالودت، به صحنه نمایش درآمد. پانارا در 1945، در دوران جنگ از دانشگاه گالودت دانشآموخته شد و در همین زمان، اشعاری درباره جنگ، سربازان و نظامیان سرود. در یکی از آثارش، با عنوان مصیبتهای بر جا مانده اشاراتی به تخریبها و ویرانیهایی دارد که جنگ از خود باقی گذاشته است. رایت، دیوید: در هر عصری میتوان شاعران ناشنوایی را دید که نامشان همواره جاوید میماند. دیوید رایت شاعری بود که در هفت سالگی در اثر بیماری مخملک در ژوهانسبورگ در افریقای جنوبی شنوایی خود را کاملاً از دست داد. او تحصیلات ابتداییاش را در مدرسه ناشنوایان نورث همپتون در انگلستان گذراند و پس از مدتی، از دانشکده آکسفورد، مدرک کارشناسی خود را گرفت. وی در دانشگاه آکسفورد، با شاعران نوپایی آشنا شد که بعضی از آنها در زمینه شعر و شاعری درخشیدند. موفقیتهای رایت، بسیار و چشمگیر بود. بعضی از اشعارش در نشریات مهم ادبی در بریتانیا و امریکا به چاپ رسید. وی آثاری چون بیوولف و داستانهای کانتربری را به زبان انگلیسی امروزی ترجمه کرد. او به عنوان سرویراستار گزیدههای ادبی و نشریات ادبی، بسیار فعال بود. از دیگر کارهای رایت، میتوان به تدوین هشت جلد کتاب، و نگارش زندگینامه خودنوشت با عنوان ناشنوایی در 1969 اشاره کرد. او در بسیاری از اشعارش از بذلهگوییهای مودبانه و طنز نیز، استفاده میکرد. این اشعار با تصویری از بیعدالتیها و تناقضگوییهای زندگی با لحنهای کنایهآمیز همراه است؛ مانند: تبعیض نژادی و تمایزات قومی در جنوب افریقا. شاعران معاصر: امروزه به دلیل سلیقهها و علاقههای متغیری که در هنر و ادبیات وجود دارد، تصویر کمرنگی از شاعران را میتوان دید که بتوانند در کارشان موفقیت و محبوبیتهای چشمگیر پیدا کنند. روزگاری، شعر و ادبیات فقط به خاطر هنر سروده و نوشته میشد؛ زمان شاعرانی چون رونسارد و دوبلای. از این رو، باید از شاعران قرن نوزدهم و بیستم نه به خاطر چیره شدن بر معلولیت ناشنوایی خود، بلکه به خاطر خوانندگان بیتفاوت و آن دسته از منتقدان ادبی که شاعران را همگام با زمان نمیبینند، تشکر و سپاسگزاری کرد. مأخذ: GEDPD, Vol. 2, P. 176-182. رابرت پانارا ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 4 دی 1399 |