کد | jr-44173 |
---|---|
عنوان اول | شرایبر، فردریک کارل |
عنوان دوم | خدمتگزار ناشنوای جامعه ناشنوایان و متفکر در مسائل اجتماعی ـ فرهنگی ناشنوایان در آمریکا |
نویسنده | جروم دی. شین |
مترجم | زهرا واعظی |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 778 |
شماره صفحه (تا) | 781 |
زبان | فارسی |
متن |
شرایبر، فردریک کارل ، خدمتگزار ناشنوای جامعه ناشنوایان و متفکر در مسائل اجتماعیـ فرهنگی ناشنوایان در امریکا. در فوریه 1922 در بروکلین نیویورک متولد شد. در شش سالگی، چهار بار به مننژیت مبتلا شد که منجر به ناشنوایی و انحراف نخاع او شد. شرایبر، به عنوان یک مدیر و راهنما، فعالیتها و دستاوردهای بسیاری داشت. در این مقاله، دورنما و گزارش کلی از فعالیتهای او عرضه میشود. شرایبر، با وجود ناشنوایی، تا پیش از ده سالگی به مدرسه ناشنوایان نرفت. سپس، در مدرسه ناشنوایان لکزینگتون ثبتنام کرد. در سیزده سالگی به مدرسه ناشنوایان نیویورک (فنوود ) وارد شد و در آنجا زبان اشاره را آموخت. دو سال بعد، در برنامه پیشدانشگاهی دانشکده گالودت پذیرفته شد و در بیست سالگی با مدرک کارشناسی شیمی دانشآموخته شد. فراغت از تحصیل، همزمان با درگیر شدن امریکا در جنگ جهانی دوم بود. اندوه خانوادهاش با از دست رفتن بینایی و کسب و کار پدرش آغاز شد و این جوان، برای یاری خانودهاش، در کارخانههای ابزارآلات جنگی در آکرون در اُهایو وارد کار شد. نوع کار او در شرکت لاستیک فایرستون بر این نظریه که ناشنوایان تنها باید کارهای فرعی داشته باشند، خط بطلان کشید؛ او مسئولیت بخش ماشین برش قطعات را برعهده داشت. موفقیت شرایبر در صنعت، او را به تأمل درباره ازدواج واداشت. او و کاتلین (کیت) بدارد هنگام تحصیل در دانشکده گالودت با یکدیگر آشنا شده و پس از گذراندن دوره نامزدی در آکرون، در 23 سپتامبر 1944 ازدواج کردند. آنان صاحب چهار فرزند شدند. در اواخر دهه 1940 شرایبر عضو انجمن ملی ناشنوایان شد. در آن زمان سازمان، مسائل مربوط به حقوق ناشنوایان را پیگیری میکرد. در بعضی از ایالتها هنوز به رانندگان ناشنوا امتیازی چون رانندگان شنوا نمیدادند. در هیچ یک از مدارس، مشاور ناشنوا وجود نداشت تا کودکان و شمار اندکی از مدیران ناشنوا را راهنمایی کند. شرایبر درباره کارآمد نبودن وسایل ارتباطی ویژه ناشنوایان صحبت کرد و فعالانه از تجدید و احیای مجله سایلنت وورکر ، که بعدها به نام دف امریکن مبدل شد، حمایت کرد. او با جدیت تمام برای تأسیس ادارهای ویژه جامعه ناشنوایان اقدام کرد. شرایبر در 1947 آکرون را ترک کرد و برای تدریس در مدرسه ناشنوایان تگزاس به اوستین رفت. طی یک سال تدریس در آنجا، با مدیر آن، در زمینه تبعیض نسبت به اعضای ناشنوای هیئت علمی اختلاف پیدا کرد. به نیویورک بازگشت و از 1952 در اتحادیه بینالمللی چاپگران در واشنگتن استار و سپس در دفتر دولتی چاپ در واشنگتن دی. سی. به کار مشغول شد و تا سال 1966 به حروفچینی مشغول بود. شرایبر، چهارده سال به عنوان ناشر مجله واشنگتن ایونینگ استار و بعد در اداره ملی چاپ امریکا فعالیت کرد. در همین مدت، او به شرکت فعالانه در انجمن ناشنوایان کلمبیا ادامه داد. او در 1949 در نخستین کنگره انجمن ملی ناشنوایان شرکت کرد. تلاش کرد تا مسائلی را که در این کنگره با مصالح ناشنوایان سازگاری ندارد حذف کند. ولی به دلیل موانع مختلف، تأسیس دبیرخانه دایمی انجمن ملی ناشنوایان را پیشنهاد کرد. نیز انتشار مجله انجمن را دوباره فعال کرد. او در مقام یک آزادیخواه مدنی ایثارگر و یک رهبر مصلحتاندیش و موقعنگر، همواره در پی تحول و تغییر در امور ناشنوایان بود. در دوره دانشکده برای روزنامه دانشجویی ستونی مینوشت. بعدها سمت موسس و سردبیر خبرنامه انجمن ناشنوایان منطقه کلمبیا را احراز کرد و به عنوان دبیر اجرایی انجمن ملی ناشنوایان، ماهانه یک ستون مخصوص به خود داشت. این انجمن با مدیریت وی انتشار ماهنامه برودکستر را نیز آغاز کرد. در 28 سالگی به سال 1950، به سمت ریاست انجمن عبری ناشنوایان در نیویورک برگزیده شد. او جوانترین رئیس این انجمن در طول تاریخ شکلگیریاش بود. پس از نقل مکان به واشنگتن، با انجمن ناشنوایان کلمبیا، کانون ناشنوایان کلمبیا و انجمن ناشنوایان مریلند همکاری داشت. با کمک دیگر همکاران، انجمن ناشنوایان کلمبیا را تبدیل به ابزاری برای قدرتمند کردن انجمن ملی ناشنوایان کرد. البته انجمن ملی در 1960 به فدراسیون انجمنهای کشور تبدیل شد. کنگره انجمن ملی، در سال 1964 او را به سمت معاونت مالی، دومین مقام در آن انجمن، منصوب کرد. در این دوره، ساختار اداری و سازمانی انجمن ارتقا و توسعه یافت؛ کارکنان تمام وقت استخدام شدند و بخشهای جدید سازمانی ایجاد شد. روبرت سندرسون ، رئیس انجمن، از اتمام اجلاسیه 1966 اعلام کرد که هیئت مدیره، شرایبر را به مقام معاونت اجرایی برگزیده و حقوق مالی او را افزایش داده است. این تصمیم با استقبال عمومی روبهرو شد. خطمشی اصلی انجمن ملی تأسیس 1880، مقابله با جریان حذف زبان اشاره از برنامه آموزشی کودکان ناشنوا و گسترش زبان اشاره بود. برای این منظور، بزرگسالان ناشنوای صاحب صلاحیت را به عنوان آموزگار به کار گرفت. شرایبر، برای تحقق این خطمشی تلاش کرد و توانست زبان اشاره را به بیشتر کلاسهای ویژه کودکان ناشنوا باز گرداند. تا پیش از 1916، مقامات فدرال و حکومتی، به ندرت با روسای ناشنوا درباره سیاستهای آموزشی، پرورشی و اجتماعی ناشنوایان مشورت داشتند. شرایبر پس از انتصاب به مقام معاون اجرایی انجمن، بیشتر ساعات کار را به مشورت و تبادل نظر با مقامات دولتی و خدمت در کمیتههای مهم میگذراند. وی همواره در جمع مجلس و قانونگذاران ایالت حاضر میشد و در تلویزیون و ضیافتها و مجامع گوناگون حضور داشت. شرایبر برای ایجاد کارآمدی و نفوذ این گونهای، مجبور بود انجمن ملی را به یک سازمان فعال تبدیل کند. از این رو، در اعضا ایجاد تحرک و انگیزه میکرد؛ برای اجرای پروژههای مهم و کسب درآمد برای سازمان، از دولت فدرال کمک درخواست و دریافت میکرد؛ به امر چاپ و نشر کتاب اهتمام میورزید. او با این روش تکانی به چاپ و نشر ناشنوایی در امریکا داد. دوره مسئولیت و همکاری وی را با انجمن ملی، نقطه عطفی در تاریخ این انجمن دانستهاند. زمانی که برای استقلال مالی انجمن ملی تلاش میکرد، در بسیاری از برنامههای خیرخواهانه که به وسیله آژانسهایی مثل اداره بازپروری مشاغل برگزار میشد، شرکت و با آنها همکاری میکرد. این برنامهها شامل تدریس زبان اشاره به افراد شنوا، تربیت رابطان حضوری، سرشماری ملی جمعیت ناشنوایان و انعقاد قرارداد با فیلمهای زیرنویسدار بود. او همچنین قراردادهایی با اداره مرکزی حمایتکنندگان داخلی و اداره کار منعقد کرد. با هر تلاش او، توجه دولت به سمت انجمن ملی، به عنوان سازمانی مدافع حقوق معلولان، معطوف میشد. اما شرایبر همانند بسیاری از رهبران بزرگ، برنامههای خود را نتوانست به اتمام رساند و در 1979 که انجمن، توسعه و رشد فراوان یافته بود، درگذشت. انتظارش از ناشنوایان ایالات متحده، پذیرش رهبری ارشد فدراسیون جهانی ناشنوایان ، نه از سر تعصب کورکورانه، بلکه برای تمرکز بخشیدن به فعالیتهای ناشنوایی بود. شرایبر درصدد بود با ایجاد ائتلاف سازمانهایی که در خدمت ناشنوایان هستند، نفوذ انجمن ملی را گسترش دهد. این ائتلاف آگاهانه، نشستهای بحث و گفتوگوی آزادی را شکل داد که در آن مصالح و خطمشی ناشنوایان بررسی و بیان میشد. او در پانزده سالی که مدیریت ارشد انجمن ملی ناشنوایان را عهدهدار بود، موقعیت مبهم آن را تا جایی ارتقا داد که توانست بر زندگی ناشنوایان موثر باشد. وی قشر ناشنوای جامعه را به جمعی فعال و قدرتمند اجتماعی تبدیل کرد که گستره نفوذش سرتاسر ایالات متحده و کشورهای خارجی را فرا گرفت. او طی عمر 57 سالهاش به ایالات مختلف امریکا و بسیاری کشورهای خارجی، از جمله ایتالیا، فرانسه، آلمان، انگلستان، کانادا، مکزیک، فلسطین اشغالی، تایلند و سرزمین پدریاش، اتحاد جماهیر شوری سفر کرد. او از مردم میخواست ناشنوایان را کندذهن و وابسته ندانند، بلکه آنان را افرادی تیزهوش و خودکفا معرفی میکرد که از جامعه چیزی بیش از همدلی نمیخواهند و برخورداری از حقوق مدنی، آرزوی آنهاست. شاید ماندگارترین میراث شرایبر را بتوان در نوشتههای او یافت. او دیدگاه منحصر به فردی نسبت به جهان داشت که باعث میشد شوخ طبع و در عین حال، قاطع و برنده باشد. وی از رخدادهای روزمره، واقعیتها را میآموخت و درصدد برنامهریزیهای کلی برمیآمد. انتشار مقالاتی چون «نیازهای اساسی ناشنوایان و استفاده از تواناییهای ذهنی آنان» باعث شد که کیفیت آموزش و استخدام ناشنوایان بهتر شود. چهارصد نفر از دوستان شنوا و ناشنوای او، برای تمجید از خدماتش یادداشتی را در نهم سپتامبر 1979 در دانشکده گالودت مبنی بر اعطای درجه دکتری افتخاری در رشته حقوق به او، تهیه کردند. به پاس خدمات ارزنده او، جایزه رز طلایی برای رهروان راه او، که داوطلبانه خدمات موثری را به جامعه ناشنوایان ارائه دهند، تهیه گردید. یکی از مقالات مشهور او با این پرسش آغاز میشود: جالبترین و مهمترین نکته درباره دنیای شنوایان چیست؟ این پرسش عجیب را در مدارس همواره از ناشنوایان میپرسند. او در ادامه میگوید: تا جایی که میدانیم، دنیای ذهنی ناشنوایان در اراده و کنترل شنوایان است و آنان به معرفی ذهنیت ناشنوایان میپردازند. تمام جنگها را شنوایان به راه انداختهاند. حدود 99 درصد جرمها را شنوایان مرتکب میشوند و دیگر آمارها در زمینههای منفی زندگی همین گونه است. بر این اساس، شرایبر معتقد بود اگر دنیا را به دست ناشنوایان میسپردند، وضعیت کنونی جهان بسیار بهتر بود. البته دیدگاه او به شرطی درست است که همه ناشنوایان همانند او بودند. او در ششم سپتامبر 1979 در بیمارستان دانشگاه نیویورک در فوریه منهتن دیده از جهان فرو بست. مأخذ: DPAS, P. 311-313; GEDPD, Vol. 3, P. 3-5. جروم دی. شین ترجمه زهرا واعظی؛ لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 3 دی 1399 |