کد jr-44061  
عنوان اول زبان اشاره، ریشه‌های تاریخی  
عنوان دوم بررسی تحولات، زبان اشاره با توجه به نیازهای فرهنگی و خاستگاههای زیستی آدمی  
نویسنده ویلیام سی استوکوکوچک  
مترجم زهرا واعظی  
عنوان مجموعه موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 688  
شماره صفحه (تا) 691  
زبان فارسی  
متن زبان اشاره، ریشه‌های تاریخی، بررسی تحولات، زبان اشاره با توجه به نیازهای فرهنگی و خاستگاههای زیستی آدمی.
تاریخ پیدایش زبانهای اشاره، کمتر از تاریخ پیدایش گونه‌های انسانی نیست. برخی معتقدند آنچه بشر واقعی را از اجداد فسیل شده پیش از پیدایش انسان متمایز می‌سازد، زبان است. عده‌ای دیگر مشخصه متمایز‌کننده این دو را، فرهنگ می‌دانند. از آنجا که فرهنگ فقط با قراین سه بعدی امکان‌پذیر است و زبان گفتار پیش از اختراع خط، هیچ اثر مستقیمی از خود برجای نمی‌گذارد، از این رو، فرهنگ در این میان عامل قوی‌تری است.
اینکه نخستین زبانهای گفتاری، اشاره‌ای و یا ترکیبی، از اشارات حرکتی و آوایی هستند، هرگز مشخص نخواهد شد؛ اما برای این فرض که نخستین زبانها، اشاره‌ای بوده‌اند، مباحث و استدلالات چندی مطرح است. نخست اینکه، شواهد و بررسیهای دقیق درباره نخستین ارتباط کلامی نوزادان شنوا و ناشنوا، نشان می‌دهد که آنان مطمئناً از حرکات بدن و صدای خود برای برقراری ارتباط استفاده می‌کنند. آنان این حرکات و آواگریها را در رابطه متقابل با پرستاران و کسانی که مراقبت از آنها را برعهده دارند، از خود نشان می‌دهند و سپس آنها را به علایم حقیقی، که اشارات و واژگان هستند تبدیل می‌کنند. (اشارات و واژگان رفتارهایی هستند که به طور نمادین نسبت داده شده‌اند، اگر چه واقعیت آنها در متن موجود و در دسترس حضور ندارند). نکته مهم این است که استفاده کامل نمادین از حرکات به عنوان اشارات، پیش از استفاده کامل از آواگریها، به منزله واژگان رخ می‌دهد. این یافته، نشان می‌دهد آنچه که در مورد نوزادان در حال رشد اتفاق می‌افتد، درباره گونه‌های بشری هم صدق می‌کند و یا به عبارت دیگر، رفتار نمادین، ابتدا در اشارات و سپس در واژگان پدیدار می‌شود.
شاخص دیگر این مقدمه، از تحلیل رفتار ارتباطی منتج می‌شود و نشان می‌دهد که گفتار و ایماسازی ارتباط‌گر (آن دسته از حرکات بدن که با سخن همراهی داشته باشد) در رساندن یک پیام همزمان عمل می‌کنند. نکته مهم در اینجا این است که وقفه‌ای که برای قطع صحبت، شدت کافی دارد، غالباً در ایماسازی به وجود نمی‌آورد.
همچنین، گاه پیش می‌آید با مشاهده یک حرکت ایما و اشاره‌ای، مانند تکان سر، لبخند یا حرکت چشم حقیقتاً می‌توان کلماتی را که به دنبال آن می‌آیند حدس زد. در اینجا درباره وقفه می‌توان گفت استلزام در رساندن اطلاعات با کمک حرکات اکتسابی اولیه و قدیمی بیان مفاهیم و برقراری ارتباط، به گونه‌ای انجام شده است که پیش از دوره انتقال اطلاعات با کمک ابزارهای آوایی، در آن حرکات مهارت بیشتری به وجود آمد. سیستم ایما و اشاره به وسیله یک مدار عصبی فعالیت می‌کند که احتمالاً در مقایسه با گفتار شنوایی کمتر دچار اختلال می‌شود.
بنابر مباحث مطرح شده، زبانهای اشاره در مقام زبانهای کاملی هستند که زمان پیدایش آنها به پیش از زبانهای گفتاری باز می‌گردد، و این زبانها بر نحو یا زبان مرتبط مبتنی هستند، نه بر نمادهای جداگانه‌ای مانند اشارات یا واژه‌ها. برای نمونه،، کاری را فرض کنید که روزانه چند بار اتفاق می‌افتد و یا فرهنگ قابل تصوری از آن صحبت به میان آید: شخصی چیزی را می‌دهد، می‌بخشد و یا تعارف می‌کند. در دستور زبان مدرسه‌ای عناصر لازم برای بیان این عمل عبارت‌اند از فاعل، فعل، مفعول اول و مفعول دوم. به عبارت دیگر، فاعل، مفعول را به عمل ذی‌نفع می‌کند‌؛ اما با این حال، دستورپردازان در تجزیه و شرح این گفته این گونه سخن می‌گویند که باید ارتباط این سه با فعل کاملاً مشخص شود. چه کسی عمل بخشیدن را انجام می‌د‌‌هد، چه چیزی بخشیده می‌شود و دریافت کننده آن چه کسی است؟
زبانهای گفتاری با استفاده از نظم خاص این چهار عنصر، با تغییر در ظاهر آنها و با ترکیب نظم و ظاهر، این ارتباط را نشان می‌دهند. اما با این حال، زبانهای گفتاری مختلف در برخورد با این موضوع باید چهار عنصر را به طور متوالی و یکی پس از دیگری بیان کنند؛ در واقع، نحوِ آنان فقط یک بُعد و یک جهت دارد. زبانهای اشاره محدودیت ندارند؛ بلکه از بعد نحوی بسیار متفاوتی برخوردارند. بُعد و یا جهت حرکت در تولید اشاره برای واژگان «گفتن» «بخشیدن» و «تعارف کردن» در این زبانها، دهنده و گیرنده را به خوبی مشخص می‌کند. اغلب، به دلیل اینکه اشاره‌گر دو دست، یک سر و دو چشم دارد، بخشی از بدن او در یک زمان آشکارا یک یا چند عنصر موجود در این رابطه را نشان می‌دهد.
در اینجا، بحث مقدم بودن خاستگاه زبانهای واژگانی بر خاستگاه زبانهای اشاره به چگونگی احتمال تکامل نمادگراییها و محلهای ارجاع بستگی دارد. زبان اشاره به بخشهای ساختاری یک گزاره‌، شکل چهار بُعدی می‌دهد و تغییرات واضح شخص اشاره کننده، محلهای متفاوتی را در فضای سه بعدی در دسترس اشاره اشغال می‌کند، و تغییرات به مرور زمان بروز می‌نمایند. در زبانهای گفتاری فقط رفتار قابل شنیدن شخص گوینده به مرور متنوع می‌شود؛ اما در این زمان ارتباط «بخشیدن» با «مورد بخشیده شده»، ارتباط آن با فاعل و ارتباط تمامی اینها با دریافت کننده به طور انتزاعی (با ظاهر، با ترتیب و با هر دوی اینها) نمایش داده می‌شود. ظاهراً احتمال تکامل تصویر متحرک انتقال یافته به چشم و مغز در زبان اشاره، و تبدیل آن به روابط متحرک انتزاعی انتقال یابنده به ذهن و گوش، در زبان گفتار واقعی‌تر است. مشکل می‌توان تصور کرد که چگونه انسانها توانسته‌اند با روابطی همچون کار مفعول، فاعل و دریافت کننده که به صورت مجرد و اتفاقی در جریان گفتار نمایش داده شده‌اند، ارتباط کلامی با یکدیگر را آغاز کنند. دشوارتر از ‌آن، تصور این نکته است که چرا تمام این موارد بسیار انتزاعی و چند سطحی، بعد از مدتی عیناً در شمایل فضایی متحرک انعکاس یافتند که نمونه ملموس آن اکنون زبان اشاره است.
اینکه بسیاری از طرحها در زمینه حفظ مطالب، شامل بازنمایی پدیده‌های مرتبط به هم در یک طرح فضایی مثل تصور یک خانه چند اتاقی هستند، حرف درستی است؛ اما بحث این است که روابط فضایی روابطی بنیادی هستند و حتی گاهی برای مرتبط کردن چیزهایی که به هیچ وجه، قابل پیوند به هم نیستند، یک چارچوب فرضی می‌سازند. ارتباط عمل بخشیدن، با نحوه بیان آن در زبان اشاره نزدیک‌تر است؛ دهنده و گیرنده واقعی جایگاههای متفاوتی دارند و شئ داده شده از یک مکان به مکان دیگر انتقال می‌یابد. نوع اشاره مورد استفاده، رویداد مورد نظر را به طور نمادی به یکدیگر مرتبط می‌سازد؛ حتی اگر فرد بیننده اشارات رویداد را به چشم ندیده باشد و حتی اگر این رویداد فقط یک ذهنیت و تصور باشد‌.
اما اشاره‌ها حالت شمایلی هم دارند. برخی ویژگیهای روابط خاص در یک رویداد واقعی یا فرضی در جمله اشاره‌ای باقی می‌مانند. این مشخصه‌ها لزوماً نیازی به بازآفرینی دقیق ندارند‌؛ اما بازنمایی اشاره‌ای همچنان حرکت و روابط فضایی خاصی را در برمی‌گیرد که مختص دسته‌ای از رویدادهای واقعی مستلزم انتقال یک شیء از شخصی به شخص دیگر است. از این رو، بیان اشاره، حتی با ارتباط شمایلی خود، فقط همانند یک علامت عمل می‌کند و نمی‌تواند یک رویداد خاص را در یک دسته رویداد به خوبی طبقه‌بندی کند.
توجه به شمایل در نمادگرایی زبان اشاره، امری اجتناب‌ناپذیر است. اشاره‌گران و کسانی که عملی همچون بخشیدن و دادن را انجام می‌دهند نیز، موظف‌اند گاه و بی‌گاه، نگاهها و حرکاتی این چنینی داشته باشند.
در بیان گفتاری معمولاً نشان دادن مشخصه‌های بازنمایی ارتباطهای، موجود در کلام وجود ندارد و نیازی هم به این کار نیست. ساده‌تر این است که فرض کنیم با گذشت زمان، انسانهایی که برای برقراری ارتباط کلامی با یکدیگر از شیوه شمایل‌ـ نماد استفاده می‌کردند، آن را تکامل داده و شیوه‌های نمادی دیگری را به کار گرفتند که شمایل‌گری موجود در سیستم انتقال بصر، در آن، جایی ندارد.
پس قوی‌ترین استدلال درباره تقدم زبان اشاره، بر وجود یک سیستم کامل مبتنی است که افزون بر نمادها، نحو را هم دربرمی‌گیرد و می‌تواند عمل بخشیدن و انواع متعددی از روابط کمابیش پیچیده را توصیف کند. زمانی که فقط اشارات و واژگان را با هم مقایسه می‌کردند، شمایل‌نگاری اشارات و تقریباً نمادگرایی کاملاً دل‌بخواهی واژگان، تئوری پردازان دوره فردیناند دو سوسور (1857ـ 1913) به بعد را وادار کرد تا واژگان را یک زبان واقعی بدانند و اشارات را کمتر به عنوان زبان بپذیرند؛ اما هنگامی که بیان گزاره‌ها (نمادهای همراه با نحو) بررسی می‌شود، زبان اشاره افزون بر داشتن تمام نقشهای نمادی و لازم زبان، شبیه‌ترین شکل ابتدایی زبان به زبان گفتار است.
شباهت قسمتهای فوقانی دست و پا و ساختار چهره شامپانزه‌ها، گوریلها و اوران‌گوتانها و یا به عبارتی، انسان‌نماترین میمونها، موجب شده است که از روزگار قدیم آنها را به جهت حرکت و ظاهر به انسان شبیه بدانند و حتی آن را تصویر مضحک او تلقی کنند. استفاده از ایما و اشاره و یا حرکاتی را که مفهومشان برقراری ارتباط است، می‌توان به همه این گونه‌ها نسبت داد. درباره اینکه، این گونه‌ها پیش از پیدایش انسان در جهت استفاده از نمادها و اشارات، پیشرفتی داشته‌اند یا خیر، استدلالاتی وجود دارد؛ اما شرح آزمایشهای گوناگون، معمولاً موید این نتیجه است که آنها در واقع از ایما و اشاره، قطعه‌های پلاستیکی، تکه‌های گچ، کلیدهای رایانه و غیره، به عنوان نماد استفاده می‌کنند. آنچه اکنون مشخص نیست، این است که آیا این حیوانات بر زبان اشاره مرتبط و مجهز به نحو قاعده‌مند مسلط هستند یا خیر؟
بدون توجه به نتیجه این پرسش، مشخص است که اگر منشأ اشارات را ایما و اشاره و حرکات بدن برای انتقال منظور بدانیم، خاستگاه عناصر زبان اشاره به زمانهای بسیار دورتری باز می‌گردد. خاستگاه عناصری که به زبانهای اشاره انسانی شباهت ظاهری بسیاری دارند، به گونه‌های اولیه‌ای باز می‌گردد که گاهی از پاها به جای دست و از دستهایشان برای ایما و اشاره استفاده می‌کردند. دستیابی به شواهد موثق درباره اشارات در میان گونه‌های غیر انسانی آن چنان که انتظار می‌رفت ساده نیست. درباره زبان مرتبط یا ایجاد ساختارهای گزاره‌ای دارای روابط پیچیده و بیان صریح آنها می‌توان گفت این زبان ظاهراً در راستای دوپاگرایی کامل و با یک ساختار جدید اجتماعی مبتنی بر ارتباط کلامی بهتر، و نیز بر دانش مشترک، ذخیره و انباشته شده، و به طور خلاصه فرهنگ، که از تمامی اینها منتج می‌شود، پدید آمده است. زبان اشاره را نه می‌‌توان مسن‌تر از زبان گفتار و نه جوان‌‌تر از زبان گفتار یا گونه‌های انسانی دانست.
مأخذ:
GEDPD, Vol. 3, P. 35-37.
ویلیام سی. استوکوکوچک
ترجمه زهرا واعظی
 
تاریخ ثبت در بانک 30 آذر 1399