کد | jr-41628 |
---|---|
عنوان اول | زبان اشاره، آموزش، |
عنوان دوم | تاریخچه مسائل و مشکلات مربوط به آموزش زبان اشاره |
نویسنده | دنیس بریگان |
نویسنده | کنث اُ روست |
مترجم | زهرا واعظی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 684 |
شماره صفحه (تا) | 688 |
زبان | فارسی |
متن |
زبان اشاره، آموزش، تاریخچه، مسائل و مشکلات مربوط به آموزش زبان اشاره. آموزش زبان اشاره در امریکا، از زیرزمین عبادتگاهها و خانههای ناشنوایان، به دانشکدهها و دانشگاههای سراسر این کشور راه یافت و با مطرح شدن نظریههای مربوط به شیوههای تدریس، انتشار متون و پدید آمدن مشاغل زبان اشاره، خودبهخود به یک رشته مستقل تبدیل شده است. آموزش زبانهای اشاره، برخلاف مطرح بودنش به عنوان یک حرفه مجاز و قانونی، از نگرانیها، مباحث و مشاجرات، دور نیست. حدود یک قرن، نگرشهای ناشایست و منفی و سوء آگاهی نسبت به ماهیت زبان اشاره و موقعیت زبانی آن، به شدت بر نحوه تدریس این زبان تأثیر گذاشته است. اخیراً تحول نگرشهای مبتنی بر اطلاعات دقیقتر، باعث شده است به زبان جامعه ناشنوایان امریکا (زبان اشاره امریکایی) احترام بیشتری گذاشته شود. این قبیل تحول در نگرش را معلمان زبان اشاره ترویج میدهند. بیشتر فراگیران زبان اشاره در امریکا، شنوایانی هستند که برای آموختن چگونگی ارتباط با ناشنوایان به این زبان روی آوردهاند. نکته موجود در این پدیده این است که در مدارس، کمتر به ناشنوایان زبان اشاره آموخته میشود؛ بلکه آنان مهارتهای زبان اشاره را بیشتر از همسالان خود، که غالباً کودکان هستند، و در موارد بسیار اندک، از والدین خود میآموزند. ناشنوایان گاهی مهارتهای زبان اشاره را در بزرگسالی فرا میگیرند؛ یعنی زمانی که با سایر افراد جامعه ناشنوایان تعامل دارند. این موضوع به ویژه در مورد کودکان ناشنوایی صدق میکند که در برنامه مدارس عمومی جای گرفتهاند. محیط مدارس عادی، با طرح یادگیری زبان اشاره تناسب ندارد و در بسیاری موارد هم، با یادگیری آن مخالفت میشود. اما برخلاف موانع موجود بر سر راه فراگیری زبان اشاره امریکایی، بیشتر ناشنوایان در بزرگسالی به این دانش دست یافتهاند. شنوایان برای یادگیری زبان اشاره دلایل بسیاری دارند. محدوده این دلایل، علاقه شخصی به ارتباط با ناشنوایان، یا نیاز شغلی به انجام وظایف حرفهای است که نمونه آن، ارائهدهندگان خدمات جمعی، مشاوران توانبخشی شغلی و معلمان هستند. شهرت زبان اشاره تا حدودی به آن دسته از قوانین، مقررات و احکام دولت فدرال مرتبط است که مستلزم دسترسی برابرِ شهروندان به خدمات انساندوستانه دولتهای محلی، ایالتی و فدرال هستند. توجه رسانهها نیز موجب توجه و علاقه به یادگیری زبان اشاره شده است. برخی از مردم، در پی دریافت مدرک کارشناسی و یا دستیاری در رشته زبان اشاره هستند. ادامه مطالعات زبان اشاره برای دانشجویان در زمینههای رابط زبان اشاره، زبانشناسی زبان اشاره، آموزش ناشنوایان، توانبخشی شغلی و انواع دیگر برنامههای انتخابی خدمات انسانی، چندان غیرمعمول نیست. ترکیب دورههای زبان اشاره با سایر زمینههای فرعی و اصلی برنامههای آموزشی، انتخاب غالب فراگیران زبان اشاره است. معلمان زبان اشاره، گستره وسیعی از تجربیات، مهارتها، صلاحیتها و نگرشها را با خود دارند. سالها بود که آنان اصولاً به عنوان علاقهمندان به آموزش زبان اشاره به شنوایان مطرح بودند و این باعث میشد در صورت لزوم بتوانند ناشنوایان را در درک مفاهیم دینی نیز یاری دهند. در دهههای 1960 و 1970، معلمان زبان اشاره تخصصهای دیگری نظیر آموزش ناشنوایان، رابط ناشنوایان و توانبخشی داشتند. سرانجام، تصمیم بر این شد که ناشنوایان هم میتوانند زبان اشاره را آموزش دهند و بدین ترتیب، استخدام مربیان ناشنوا آغاز شد. اما یکی از مشکلات اساسی، نبود برنامههای آموزشی و تربیت معلمان زبان اشاره بود. هنوز هم در این زمینه فرصتهای نسبتاً اندکی برای کسب مهارت و دانش روزآمد و مستمر آموزش زبان اشاره دیده میشود. بیشتر معلمان، هنر خود را از سایر معلمان و الگوبرداری از شیوههای معلمان با سابقه، یا فناوریهای موجود در متون روش تدریس زبان دوم، و یا برنامههای برگرفته از منابع زبان گفتار فرا میگیرند. استخدام معلمان زبان اشاره، غالباً یک روند ساختاری و اتفاقی دارد. محیطهای دانشگاهی، همیشه با چنین موضوعی مواجه نیستند، اما گروه قابل توجهی از تربیت نیافتگان و افراد فاقد صلاحیت و آمادگی، و در عین حال، دارای حسن نیت را هم میتوان یافت که در دورههای آموزش مستمر و آموزش بزرگسالان، در بسیاری از برنامههای مذهبی و دورههای تحت مسئولیت نمایندگیهای خدمات جمعی مشغول به کار هستند. استخدام رابطان مبتدی زبان اشاره که مهارتهایی پایینتر از سطح عادی دارند، به این نکته اشاره دارد که اکثر مصاحبهکنندگان نمیدانند هنگام برخورد با متقاضیان کار، از آنان چه بخواهند و یا به دنبال چه چیز باشند. این دسته از مسئولان استخدامی، فراگیری زبان اشاره را بیشتر یک کار عجیب، سرگرمی و یا فعالیت مورد علاقه عموم میدانند تا یادگیری زبان یک گروه دارای فرهنگ متمایز. استفاده ناصحیح از اصطلاح زبان اشاره موجب شده است که از آن برای نامگذاری دورههای زبان اشاره جامعه ناشنوایان، یعنی زبان اشاره امریکایی استفاده شود. از این رو، فراگیران زبان اشاره، غالباً بدون آگاهی از نوع اشارهای که فرا میگیرند و یا نوع روشی که مربی از آن استفاده میکند، در این دورهها نامنویسی میکنند. کسی که قصد دارد هر نوع برنامه زبان اشاره یا هر نوع دورههای متوالی آن را ادامه دهد، از پیامدهای دامنهدار این عدم آگاهی، تأثیر خواهد پذیرفت. هدف و شیوه آموزش مربی زبان اشاره، تعیین کننده موفقیت یا عدم موفقیت تعاملات میان شنوایان یا ناشنوایان است. سالها تصور بر این بود که تنها با دانستن دامنه لغات زبان اشاره، میتوان به دانش ارتباطی این زبان دست یافت. در حالی که مشکل آموزش واژگان به فراگیران جدید، تمایل طبیعی آنان به استفاده از نظم کلمات در زبان انگلیسی است نه زبان اشاره امریکایی. معلمان، نه زبان اشاره، بلکه فقط اشارههایی را آموزش میدادند که تصور میشد با واژگان زبان انگلیسی پیوستگی نزدیک دارند. البته بخش عمدهای از واژگان زبان اشاره امریکایی، واژگانی شامل اشکال دستی دستهبندی کننده را آموزش نمیدادند و اگر هم چنین میکردند، تعداد آنها بسیار اندک بود. نتیجه اینکه، بسیاری از شنوایان، سبک انگلیسی زبان اشاره را فرا گرفتند. اما به یاری تحقیق، سطوح دستوری و واجشناختی زبان اشاره امریکایی شناخته شد. این یافتهها، به اضافه طرح دوباره روشهای تدریس و ادغام الگوهای دستوری و تمرینها، با استفاده از رویکردها و شیوههای تدریس، زبان دوم را ممکن ساخت. تدریس زبان اشاره در روند تاریخی خود، به صورت شیوههای زیر طبقهبندی شده است: رویکرد واژگانی : در این شیوه، بیشتر بر واژگان تأکید میشود و آنها را با استفاده از فهرستهای اشاره-واژه و جفتهای اشارهـ واژه تدریس میکنند. محتوای کتابهای درسی غالباً تصویرگری اشارهها و تطابق اشارهـ واژه است. در این شیوه، واژگان را در متن نمیآموزند و به همین دلیل، دانشآموزان کاربردهای معنایی و دستوری اشارات را یاد نمیگیرند. شیوه دستورـ ترجمه : در این شیوه، اصول زبانشناسی زبان اشاره و مقایسه زبان انگلیسی و زبان اشاره امریکایی مورد بحث قرار میگیرد و بدین ترتیب، نوعی دانش تئوری، و نه عملی، به دست میآید. بیشتر وقت کلاس، به دیدن زبان اشاره و کاربرد آن و به صحبت کردن درباره آن اختصاص داده میشود. قواعد زبانشناسی غالباً حفظ میشود و بر تمرینهای تبدیلی زبان انگلیسی به زبان اشاره و بالعکس، تأکید میگردد. شیوه شنیداریـ بیانی : در این شیوه، بر گفتوگوهای اشارهای و تمرینهای سنگین شرح الگوهای خاص نحوی یا واژگانی، تکیه میشود. حافظه طوطیوار، ابزار اصلی یادگیری است. یادگیری برای تولید واژه و دستور صحیح زبان اشاره امریکایی، بر استفاده این زبان در ارتباط موثر، ترجیح دارد. شیوه مستقیم : شیوه مستقیم، یا نام پیشرفتهتر اخیر آن، رویکرد تعاملی، زبان را به شیوه دستورـ ترجمه توضیح نمیدهد؛ بلکه ایجاد دانش محاورهای زبان اشاره امریکایی، محور قرار میگیرد. واژگان و دستور اشارهای صرفاً با کاربرد زبان اشاره امریکایی آموزش داده میشود و هرگونه استفاده از زبان انگلیسی، ممنوع است. واژگان را غالباً با استفاده از اشیای موجود در کلاس معرفی میکنند و با استفاده از اسلایدها، تصاویر آوِرهِد و حرکات، بر یادگیری آنها تأکید میکنند. برای تقویت فعالیتهای کلامی، از مکالمهها و برخی تمرینها نیز استفاده میشود. اما توجه به نقش، به جای ظاهر، و ارتباط موثر به جای کامل و عالی، در این شیوه همواره مورد تأکید است. تدریس زبان دوم شیوههای دیگری دارد. در بیان کلی، بیشتر کلاسها و برنامههای زبان اشاره از یک شیوه یا ترکیبی از شیوههای مزبور، همراه با رویکردهای ابداعی مورد توجه هر معلم استفاده میکنند. برای آموزش معلمان زبان اشاره، هیچ منبع محوریای در دست نیست و به همین دلیل، اطلاعات و آگاهیهای جاری و منسجمی وجود ندارد. شبکه هدایت مربیان زبان اشاره که بخشی از انجمن ملی ناشنوایان است، زمانی برای این منبع، مناسب شناخته میشد، اما اکنون از اعضای آن حمایت نمیشود. سازمان هدایت مربیان، در درون ساختار کلی انجمن ملی ناشنوایان، برتری چندانی ندارد. از این رو، در میان معلمان زبان اشاره، نوعی ناامیدی و کمبود اطلاعات مشترک دیده میشود و این، مانعی در برابر ارتقا و تشویق رشد حرفهای محسوب میگردد. به همین علت، بسیاری از معلمان زبان اشاره، برای فراگیری مهارتهای لازم، به شیوههای دیگری مانند نامنویسی در برنامههای آموزشی دوره کارشناسی و سطوح پایینتر از آن، تهیه برنامه درسی، آزمونسازی، زبانشناسی، تدریس زبان دوم و زمینههای تحقیقی مربوط روی میآورند. اما نگرش ضعیف به ناشنوایان، شاید غالبترین نگرانی قابل ابراز از سوی ناشنوایان باشد. همواره گفته میشود رابطان نه چندان حرفهای زبان اشاره، که دیدگاههای پسندیدهای دارند، غالباً بسیار خالصتر از اشارهگران حرفهای برخوردار از نگرشهای ضعیف، عمل میکنند. این پدیده، قابلیت تکرار دارد و میتوان آن را به معلمان نیز نسبت داد. اغلب اظهار میشود که تنها و قابل نقدترین ویژگی کاربرد زبان اشاره، آن است که برای کاربر زبان اشاره و استفادهکنندگان از این زبان (ناشنوایان) احترام آشکاری قائل است و روی آوردن به این زبان را تشویق میکند و تنها معلمان شایسته و صلاحیتدار میتوانند این نگرشها را استحکام بخشند. منبع دیگر اطلاعات، سمپوزیوم ملی آموزش و پرورش زبان اشاره بود که در 1977 (شیکاگو، ایلینویز)، 1978 (سندییگو، کالیفرنیا)، و1980 (بوستون، ماساچوست) برگزار گردید. این رویداد، مورد حمایت انجمن ملی ناشنوایان و شبکه دانشکدهها و دانشگاهها قرارگرفت. در سمپوزیوم 1980، که تقریباً توجه 650 نفر را جلب کرد، این مدارک و ادله به دست آمد که معلمان، به اطلاعات و آگاهی نیاز مبرم دارند. معلمان غالباً برای کسب اطلاعات در زمینه تدریس زبان اشاره در محدوده برنامههای زبان اشاره، با همتایان خود مشورت میکنند و در صورت در اختیار داشتن بودجه لازم، با خرید کتاب، نوارهای ویدئویی و سایر امکانات، این اطلاعات را تأمین میکنند. گاهی هم به امید کسب راهنماییهای تازه در زمینه روشهای تدریس یا شیوههای حل مشکلات خاص، به جستوجوی سایر معلمان زبان اشاره که در این زمینه صاحبنظر هستند، میپردازند. سالها بود که متون زبان اشاره، در تمامی صفحات، حاوی تصویرگریها یا تصاویر واژگان بودند. گاهی هم درباره اینکه اشارهها به شکل کنونی هستند، بحث میشد و یا پیشنهادهایی در زمینه خاستگاه آنها ارائه میگشت. نمونه این کتابهای درسی عبارتاند از: شادی نهفته در اشارات ، با ناشنوایان سخن بگویید اثر لوتی ریکههف ، و به یاری دستهایتان سخن بگویید اثر دیوید واتسون . در این متون، اطلاعاتی درباره ساختار یا تاریخ زبان اشاره وجود ندارد. دوره پایه ارتباط دستی ، اثر تی. جی. اُرورک ، مشهورترین متن طی دهه1960 و اوایل دهه 1970 به شمار میرفت. متن لو فانت با عنوان آمسلان: مقدمهای بر زبان اشاره امریکایی ، از نخستین متنهای مربوط به ساختار زبان اشاره امریکایی است که غالباً آن را به عنوان مکمل متن ارورک به کار میبردند. تا پیش از چارلوت بیکرـ شنک و دنیس کوکلی ، هیچ گونه متن جامعی که به دستور زبان اشاره بپردازد و نیازهای معلمان اشاره را پاسخ دهد وجود نداشت. این دو، مجموعهای نظیر زبان اشاره امریکایی: متنی برای دانشآموزان ، زبان اشاره امریکایی: منبع راهنمای برنامه درسی، شیوهها و ارزیابی برای معلمان ، زبان اشاره امریکایی: منبع راهنمای دستور و فرهنگ برای معلمان را تألیف کردند. چاپ این مجموعه، انگیزهای برای تألیف متون دیگر بود و بدین ترتیب، معلمان زبان اشاره برای درسها و اهداف کلاس خود منابعی در اختیار داشتند. اکنون، نوارهای ویدیویی، فیلم، بازیها، فعالیتها و منابع زبان اشاره به وفور یافت میشود؛ به گونهای که معلمان میتوانند در اصلاح و تعدیل شیوههای خود، کارآمدی تدریسشان را افزایش دهند. احتمالاً دو مورد از مسائلی که اکثر معلمان زبان اشاره آن را یادآور میشوند، شکلگیری نگرشهای مثبت نسبت به ناشنوایان، جامعه فرهنگی متمایز آنان در فراگیرنده زبان اشاره و نوع اشارهای (زبان اشاره امریکایی، انگلیسی اشاره پیجین و یا انگلیسی اشاره) است که به آنان تدریس میشود. فراگیرانی که نگرشهای مثبت و سالم به ناشنوایان را در درون خود ایجاد کردهاند، احتمالاً وجود تفاوتهای انسانی آنها را به سایر کسانی که با آنان در ارتباط هستند نیز منعکس میکنند. همان گونه که قبلاً هم بیان شد، کسانی که مهارتهای زبانی اشاره را به بهترین نحو فراگرفتهاند، همیشه نگرشهای ارتباطی سالمی به کل افراد جامعه، و به ویژه، ناشنوایان ندارند. نوع اشارهای که تدریس میشود، با اختلافات فلسفی انعکاسیافته در برنامههای مختلف، ارتباط دارد. این اختلافات، موجب تضاد و تشویش در میان فراگیران زبان اشاره میشود؛ چرا که در مقایسه خود با همتایان در سایر برنامهها، به تفاوت رویکردهای نگرشی و آموزشی محیطهای یادگیری پی میبرند. علاقه و توجه وافر کنونی، مرهون آگاهی عمومی و منظور شدن ناشنوایان در قوانین ایالتی و فدرال است. امروزه، سیصد برنامه تکمیلی ویژه پس از دوره متوسطه، دورههای زبان اشاره را فقط برای اعطای مدرک برگزار میکنند و حال آنکه واحدهای زبان اشاره امریکایی، در مدارس روزانه و شبانهروزی ناشنوایان ارائه میشود. معلمان زبان اشاره در کلیساها، برنامههای آموزشی بزرگسالان و دانشکدهها، شنوایانی هستند که حداقل مهارتهای زبان اشاره را دارند و این مقدار برای ارتباط عادی، خودجوش و موفق، کافی نیست. شمار معلمانی که مورد تأیید سازمان اعطاکننده مدرک تدریس زبان اشاره در امریکا هستند، بسیار اندک است. آزمون استخدام معلمان و رابطان ناشنوا، شامل دانش شیوههای تدریس، برنامههای ارزیابی دانشآموزان، ساختار دستوری زبان اشاره امریکایی و آگاهی از فرهنگ ناشنوایان است. مأخذ: GEDPD, Vol. 3, P. 22-26. دنیس بریگان ؛ کنث اُ. روست ترجمه زهرا واعظی |
تاریخ ثبت در بانک | 7 آبان 1399 |