کد | jr-41313 |
---|---|
عنوان اول | ری، جانی |
عنوان دوم | خواننده و آهنگساز کمشنوا |
نویسنده | رابرت پانارا |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 673 |
شماره صفحه (تا) | 674 |
زبان | فارسی |
متن |
ری، جانی ، خواننده و آهنگساز کمشنوا. در دهم ژانویه 1927 در دالاس ، واقع در اورگان متولد شد و در خانوادهای کشاورز در سالم رشد کرد. هنگامی که تنها یازده سال داشت، از همشاگردیهایش و مردم دیگر دوری گزید. چهار سال بعد مشخص شد او دچار کاهش شنوایی است و مجبور به استفاده از سمعک شد. در دو سال بعد، در کلیسا با گروههای کُر و گروههای دبیرستان، پیانو میزد و هرگاه فرصت میکرد آواز میخواند. اولین موفقیت وی زمانی بود که در شانزده سالگی، در یک برنامه رادیویی در اورگان، آواز خواند و از آن زمان به بعد همواره در برنامههای رادیویی حضور داشت. در هفده سالگی، شعر «ابر سفید کوچک» را تصنیف کرد که این آهنگ، باعث شهرت او در سالهای بعد گردید. همچنین در پرتلند، نخستین خوانندگی حرفهای خود را در برنامههای واریته آغاز کرد. در 1949 عازم هالیوود شد و سعی کرد با خوانندگی و پیانوزدن در انجمنهای شبانه و تئاترهای واریته در حوالی لسآنجلس، جای خود را بین مردم باز کند. اما این کار باعث او را ارضا نکرد و تصمیم گرفت روانه نیویورک شود. جانی نخست به شرق رفت و در انجمنهای شبانه کوچک آواز خواند و پیانو زد. درآمدی که از این راه به دست میآورد ناچیز بود، اما با تجربیات به دست آمده از این راه، توانست آهنگ جدیدی را برای اجرایش تصنیف کند، و زمانی کاملاً موفق شد که توانست آن را در دترویت اجرا کند. زمانی که دو قطعه از آهنگهای وی، با نامهای «ویسکی و جین» و «از طرف من از خانم خداحافظی کن» ضبط شدند، سوارکاران حرفهای به قدری تحت تأثیر کار او قرار گرفته بودند که اغلب آهنگهای او را در برنامههای رادیویی اجرا میکردند. جانی مورد توجه یکی از مسئولان ضبط قرار گرفت و با او قرارداد بست و راهی نیویورک شد. در آنجا بود که دو آهنگ موفقیتآمیز «ابر سفید کوچکی که میگرید» و «گریه» را ضبط کرد. این دو آهنگ، در بیش از چهار میلیون نسخه فروخته شدند و باعث شهرت او در سطح بینالمللی گردیدند. سپس به تورهای جهانیاش ادامه داد و انجمن فوقالعادهای را ترتیب داد. در ضمن به تصنیف آهنگهای خود ادامه داد که بسیاری از آنها در بیش از میلیونها نسخه فروخته شدند. سه تا از بهترین آهنگهای ضبط شده وی، در آغاز فهرست آهنگهای بریتانیای کبیر قرار گرفتهاند: «عجب شبی» (1954)، «فقط در باران قدم بزن» (1956)، «بله، امشب ژوزفین » (1957). برخی از آهنگهای دیگر او نیز که در فهرست پُر فروشترین آهنگهای روزند به این ترتیب است: «آقای سان لطفاً کودکم را به خانه برگردان»، «قلب شکسته»، «عروسک کهنه خوشحال»، «به سمت خانه نگاه کن»، «فرشته»، «آیا تو باور داری»، «هرگز دیگر عاشق نمیشوم». در 1957، او به اتفاق فرانکی لائین آهنگ «عصر به خیر دوستان» را ضبط کرد و در اوایل دهه 1950 با دوریس دی در ضبط سه آهنگ موفق به نامهای: «بابا میگوید و مامان میگوید»، «شغل تمام وقت»، «بیا برویم، راه این است» همکاری کرد. نام جانی ری در نمایشنامههای موزیکال برادوی و هالیوود، به خوبی نمایان است. او همراه اتل مرمن ، رونالد اوکانر و مریلین مونرو ، نقش ویژهای را در فیلمی با نام «هیچ حرفهای مانند حرفه نمایش نیست» (1954)، ایفا کرده است. همچنین همراه گروههای توریستی، در برنامههای مشهوری مثل «مردان»، «عروسکها» و «ایستگاه اتوبوس» ایفای نقش کرد. درخشش وی، به عنوان هنرمندی که آهنگهای وی ضبط شده است، در اوایل دهه 1960 از بین رفت. هر چند، گاهی از او میخواستند که در انجمنهای شبانه لاس وگاس ، برنامههای تلویزیونی و کنسرتها آواز بخواند. او در 1969، همراه جودی گارلند به اروپا رفت و در کنسرت مرکز فالکونر در کپنهاگ با او همآواز شد و این، آخرین اجرای جودی گارلند بود. ری در مدت سالهای موفقیتآمیزش، همواره علاقه دیرین خود را به آموزش و رفاه ناشنوایان نشان میداد و هرگز کودکان و بزرگسالان بسیاری را، که مثل او دچار کاهش شنوایی بودند، فراموش نکرد. بسیاری از این افراد آن قدر تهیدست و فقیر بودند که حتی نمیتوانستند برای خود سمعک تهیه کنند. در 1952، او موسسه ناشنوایان جانی ری را با دارایی شخصی خود و کمکهای مردم، احداث کرد. این موسسه، افزون بر تهیه سمعک برای دانشآموزان ناشنوا در مدارس، کمک هزینه تحصیلی آموزش معلمان ناشنوایان را نیز پذیرفت. او همچنین در 1969، بانی خیر موسسه شنوایی پاسادنا (کالیفرنیا) شد. البته این کار را پس از آگاهی از خدمات آنها در جهت کمک به کودکان ناشنوا، به ویژه از طریق معلمان آموزش دیده و سمعکهای پیشرفته، انجام داد. وی برای تشویق و ترغیب این اقدام و تأمین بودجه مورد نیاز، بیشتر وقت و استعدادش را صرف اجرای برنامههای پرمنفعت، حضور در میزگردهای تلویزیونی و فعالیتهای تبلیغاتی میکرد. او به عنوان عضو هیئت اُمُنای موسسه شنوایی انتخاب شد و اعضای هیئت اُمنا، از روی محبت، به او مرید آوازخوان میگفتند. در دهه 1970، هنوز در کنسرتهایی در سراسر امریکا و اروپا آواز میخواند، اما هرگز از کمک به ناشنوایان و تحقیق درباره علت ناشنوایی آنها دست نکشید. او در سفرهایش، بدون آنکه جلب توجه کند، از مدارس، برنامهها و دانشکدههای ناشنوایان بازدید میکرد. مأخذ: GEDPD, Vol. 2, P. 363-364. رابرت پانارا ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 9 مهر 1399 |