کد | jr-41302 |
---|---|
عنوان اول | روانـ صوتشناسی |
عنوان دوم | دانش بررسیکننده ارتباط مسائل روانی با صوت |
مترجم | زهرا واعظی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 656 |
شماره صفحه (تا) | 659 |
زبان | فارسی |
متن |
روانـ صوتشناسی ، دانش بررسیکننده ارتباط مسائل روانی با صوت. فعالیت اصلی دستگاه شنوایی انسان، درک گفتار و ادراک اصوات است، اما رابطه بین گفتار و شنوایی، انحصاری نیست و صرفاً با محرکهای کلامی، شنوایی تحقق نمیپذیرد؛ بلکه محرکهای روانی هم نقش ویژهای ایفا میکنند. از دیر باز، علمِ روانـ فیزیک، مشکلاتی چون شناسایی محرکها، شناسایی تفاوت محرکها و ارتباط میان محرکها را بررسی کرده است. علم روانـ صوتشناسی نیز الگوی مشابهی را دنبال کرده است. این پژوهشها نشان داده است عوامل متعددی در تعیین بزرگی، شدت یا دامنه یک پیام شنوایی موثر هستند که میتوان آنها را کشف کرد؛ به ویژه آنکه، آستانههای مطلق نوعی عملکرد عمدتاً فرکانسی و مرتبط با مدت پیام محسوب میشوند. در شرایط بهینه، بزرگی صدا را، هر چند به اندازهای ضعیف باشد که به حرکت اتفاقی ملکولهای هوا (حرکت بارونی) نزدیک گردد، باز هم میتوان شنید. جا به جایی غشای پایه در این موارد، هزار مرتبه کوچکتر از قطر اتم هیدروژن است. آستانههای نقابدار یا به عبارتی، آستانههایی که در حضور همزمان یک پیام و محرکهای دیگری که تأثیر آن را میپوشانند ایجاد میشوند، منوط به بسامد و بزرگی نسبی هر محرک هستند. افزون بر این، تحریک قبلی شنوایی، بر آستانههای مطلق بعدی تأثیرگذار است و به طور کلی، این تأثیر از حساسیت شنوایی میکاهد؛ اگر چه گاهی در برخی نمونهها، بر حساسیت افزوده میشود. در اینجا عوامل مربوط عبارتاند از: بزرگی بسامد و مدت زمان توانفرسا، حد فاصل میان برخورد با تحریک توانفرسا و محرکهای آزمایشی ـ پژوهشی انجام گرفته درباره تعیین تفاوتهای محرک که به اندازه میزان تنوع محرکهاست. در اینجا به نمونههای کمی از آن اشاره شده است. مثلاً تفاوت آستانههای فرکانس شنوایی در نتهای خالص، با افزایش فرکانس بیشتر میشود و با افزایش بزرگی آن کاهش مییابد. به گونهای که در اندازه کوچک یک هزارم هم قابل شناسایی هستند. همچنین آستانههای تمییز بزرگی، به شاخصهای یکسان، اما به صورت پیچیدهتر بستگی دارند. تحریکات مُخل، یا به عبارتی، آن دسته از امواج صدا که فاقد ساختارهای دورهای هستند، با توجه به بزرگی، پهنا و بسامد مرکزی متنوع بوده، اما آستانههای تمییز، در صداهای مخل به طور کلی، با کمک دادههای نت خالص قابل پیشبینی هستند. تأثیر بر گفتار: شنیدن برای نوع بشر، با در نظر داشتن اینکه تکامل طبیعی گفتاری وابسته به قدرت شنوایی است، اهمیتی دوچندان مییابد. این موضوع در نخستین سالهای دوران کودکی به شکل قاطع ثابت میگردد. شاید چنین به نظر بیاید که بنیاد ارتباط صوتی، پس از گذشت تنها چند ماه از تولد و هنگامی که سروصدای نامفهوم کودک دچار دگرگونی میشود، پیریزی میگردد. این بدان سبب است که نزد چشمان ناآگاه بعضی، کودک در دوران پیشزبانی کلمه خاصی بیان نمیکند؛ در حالی که مشاهدات تخصصی و میزان پیشرفت یادگیری زبانی، نشان میدهد که موضوع کاملاً برعکس است. برای نمونه، نبود انگیزش شنوایی در خلال همین دوران پراهمیت و دشوار، ممکن است نقص درمانناپذیری را سبب شود. تحقق رشد طبیعی بخش گفتاری و زبان کودک در خلال این دوران، به راستی شگفتانگیز و بسیار چشمگیر است، ولی این رشد تأثیرگذار، مستلزم دریافت و ادراک علایم صوتی از دیگران و توانایی و استعداد کودک در گوشفرادادن به کوششهای بیان صوتی خویش است. پس به موازات بالارفتن میزان وابستگی به نخستین ارتباطات، تکامل شنوایی نیز با تمرکز بر نخستین سنجشها حاصل میگردد. به علاوه، هر چند وجود تعدادی از متغیرهای کمتر قابل کنترل، جمعآوری شواهد قطعی را دشوار میسازد، اما حداقل یک پیوند دو جانبه مستحکم، میان از دست دادن شنوایی و تعداد موانع، ارتباط شفاهی را نشان میدهد. این پیوند، ضرورت و لزوم تشخیص و گزینش درست را در نخستین سالهای عمر بیشتر میکند و خوشبختانه صحت سنجش پاسخهای رفتاری و سنجش فعالیتهای الکتریکی مغزی به شکل فزایندهای، بیشتر و بیشتر میشود. پدیده فراآستانهای : با در نظر گرفتن پیامهایی که به آسانی قابل شنیدن است، میتوان گفت که سه بُعد عمده ادراکی برای حس شنوایی متصور است: زیروبمی ، بلندی و کیفیت . تلاشهای قابل ملاحظهای در جهت پژوهش در زمینه محرکها و سازوکارهای فیزیولوژیکی مرتبط با این ابعاد صورت گرفته است. از دیدگاه تاریخی نیز، دو نوع نظریه کلی برای شنوایی مطرح است: نظریههای مکانی ، و نظریههای رگبار که غالباً نظریههای فرکانس نامیده میشود. معمولترین سازوکار پیشنهادی، بر فرضیه مکان مبتنی است. بر اساس این فرضیه، نشانه مناسب زیروبمی صدا، یک جایگاه فعالیتی خاص در درون سیستم عصبی است. احتمالاً به نظر میرسد تحریک نورون خاص یا گروهی از نورونها، با جابهجایی الگوهای غشای پایه مرتبط باشد. جایگزین اصلی فرضیه مکانی، همان رگبار یا میزان تخلیه عصبی است. بر این اساس، میزان بسامدی که تخلیه در درون عصب شنوایی انجام میدهد، مشخص کننده زیر و بمی صداست. بسامد تخلیه عصبی، به نوبه خود، با بسامد تحریک همزمان است. نتایجی که در آنها، زیروبمی صدا با هر شاخص دیگری غیر از بسامد، تحت تأثیر قرار میگیرد با فرضیه تخلیه عصبی منطبق نیست. این نتایج نشاندهنده تغییراتی در ارتفاع صداست که از اختلاف بزرگی محرک، نقابداری، طاقتفرسایی یا آسیبشناسی شنوایی ناشی شده است. از سوی دیگر، فرضیه مکانی قادر به شرح روشن این مطلب نیست که چگونه میتوان یک ارتفاع منطبق با بسامد خاص را در حالی درک کرد که محرک در آن بسامد، فاقد هرگونه انرژی است. این موقعیت در چندین پدیده ارتفاعی دیده میشود: ته مانده صدا، ارتفاع، تناوب تفکیک زمانی و تأثیر هاگینزها . هر چند بلندی صدا، با بزرگی عامل تحریک ارتباط دارد، اما منحصراً چنین نیست. بسامد و مدت زمان تحریک، عوامل فرعی تعیین بلندی صدا به شمار میآیند. بلندی یک محرک، همانند شیوه آستانه مطلق، به تحریک آوایی قبلی منوط است و به طور کلی، بلندی صدا پس از سازگاری، کاهش مییابد و شاخصهای مناسب، همانند شاخصهایی هستند که بر تغییرات آستانه تأثیر میگذارند. کیفیت یا طنین، یک ویژگی ادراکی پیچیده است که ظاهراً با ساختار موزون موج صدا مرتبط است. هر چه تعداد همسازهای صدا بیشتر باشد، صدا پربارتر به گوش میرسد و عکس این موضوع هم درست است. تا کنون در این زمینه پژوهشهای مهمی صورت نگرفته است. مفهوم اجتماعی یا احساسی: شگفتآور نیست اگر کسی نتواند در کُنشهای طبیعی ارتباطی شرکت جوید و سازگاری شخصیتی را، سختتر از یک فرد متعادل تجربه کند. شماری از پژوهشها درباره سازگاریهای شخصیتیـ اجتماعی ناشنوایان و یا افراد آسیب دیده شنوایی انجام شده است که نتایج، بر روی شیوههای رفتاری هر کس با دیگری تفاوت میکند. البته این تفاوتها اندک است و به طور میانگین، نشانههایی از بالارفتن میزان اضطراب و یا افسردگی، درونگرایی و گهگاه ستیزهجویی به دست میآید. همچنین، به نظر میرسد شدت ناهنجاریهای رفتاری ناشی از نقص شنوایی، برای کسانی که از ابتدا این نقیصه را نداشته ولی بعدها بدان دچار شدهاند، بیشتر از ناشنوایان مادرزادی است. نوزادان: کودکان از زمان تولد قادر به شنیدناند و در حقیقت، از دید فیزیولوژیک، بخش حلزونی گوش انسان، پس از هفته بیستم بارداری، قادر به انجام بسیاری از کنشها و کارکردهای طبیعی، در حد یک فرد بالغ است. با وجود این، باید میان گوش و شنیدن، همان گونه که میان شنیدن و پاسخ به صداها تفاوت است، فرق گذاشت. البته میتوان تکامل و رشد جنینشناسانه گوش را مورد پژوهش قرار داد، اما پژوهش رشد ساختمان گوش، نمیتواند گویای آن باشد که آیا کودک قادر به شنیدن هست یا نه. هر چند عدم رشد و تکامل اندامهای شنوایی در جنین، ممکن است سبب ناشنوایی یا کمشنوایی باشد، وجود این اندامها، شرط کافی برای برخورداری از قدرت شنوایی نیست و آن را تضمین نمیکند. افزون بر این، میشود نوزادی را برانگیخت و منتظر پاسخ او به صدای تحریک کننده ماند، اما این واکنش انعکاسی، گواه دقیقی برای ارزیابی شنوایی نیست. کمک به رشد و تکامل از سوی والدین باعث میشود که سیستم شنیداری، خیلی زود، هم از لحاظ کارکرد و هم از حیث ساختمان، رشد کند. حتی گفته شده که کودک نارس نیز از همان زمان تولد، قادر به شنیدن است. بنابراین، اگر کودک نارس نباشد و سالم به دنیا بیاید، حتماً قادر بوده است که از دوران بارداری (یعنی حدوداً پس از هفته بیستم) صداها را بشنود. رشد و تکامل گوش میانی و درونی، هنوز ادامه دارد. جزئیات پژوهشهای انجام شده بر رشد موقت استخوانها، که شامل اندامهای بخش شنوایی نیز میگردد، به فهم تکامل رفتار شنیداری کمک کرده است. افزون بر این، اکنون شصت سال است که پاسخ جنین به محرک صوتی، گزارش شده است و اخیراً نیز با تکنیکهای پیچیده سنجشی، که درباره دگرگونیهای قلب جنین، یا بررسی جنبشهای جنین هم به کار میرود، این موضوع تأیید گردیده است. جنین سالم، از لحاظ فیزیولوژیک، به اصوات سیال و متغیر، حداقل چهار ماه پیش از تولد پاسخ میدهد؛ اصواتی که ناشی از مایعی است که در مدت تکامل جنین تا پیش از تولد، گوش میانیاش را پُر کرده و در محیط رحم قرار دارد. اما در زمان تولد، با اولین دم و بازدم، گوش میانی از آن مایع تهی و از هوا پر میگردد و به صورت طبیعی در خلال زندگی همین گونه باقی میماند. سنجشهای رفتار شنوایی: در نوزاد، نخستین نمودهای رفتاری پاسخ به اصوات، کنشهای انعکاسی نامیده میشود. از میان این گونه پاسخها و رفتارهای غریزی از پیش نیاموخته، میتوان به قابل مشاهدهترین واکنشهای مورد بررسی در آغاز زندگی اشاره کرد، از جمله: واکنش پلکزدن، پرش ناگهانی کل بدن ، دگرگونیهای اعضای چهره، کاهش و افزایش شدت عمق تنفس میان حالت التذاذ، حرکات کلی اعضای بدن، گریهکردن یا فریاد زدن، از خواب برخاستن، مکیدن و یا ایجاد وقفه در مراقبت از او. با افزایش سن، واکنشها به تصریح از حالت رفتار بچگانه خارج میشوند و در نخستین هفتههای پس از تولد، بعضی از پاسخهای آموخته شده، همچون حرکت گردشی چشمها، چرخش سر، و چرخش تمام بدن به سوی منبع صدا، شروع به رشد میکند. نخستین پژوهشهایی که این گونه مستقیم انجام میشود، صدای زنگولهها، سوتسوتکها جغجغهها است. با این حال، این اصوات معمولاً قابلیت اندازهگیری ندارند، زیرا همیشه در یک حد و در یک دامنه، به صدا در نمیآیند. بنابراین از علایم قابل سنجش دیگری، مانند صوت ممتد، صوت با دامنه پهن یا باریک، و نیز طنینهای فرکانسی مشخصی استفاده میشود تا بتوان پاسخهای تحریک شده نوزاد را مشاهده کرد. این علایم قابل سنجش، بسیار دقیقتر از علایم غیر قابل سنجش، در انگیزه پاسخ یک نوزاد عمل میکنند. این علایم، هم قابل کنترلتر و هم قابل تکرارند. یکی از علایمی که برای انگیزش پاسخ در نوزادان به کار رفته است، صوتی با دامنه گسترده کاملاً فیلتر شده است که نشان میدهد نوزادان، توان گزینش و تشخیص اصوات را از روی فرکانس، حجم و بُعد محرک آن دارند. نشانههای معتبرتر، حاکی از آن است که کودک در ابتدای تولد، میتواند علایم گفتاری را گزینش کند و برای نمونه، صدای مادرش را از دیگران تمیز دهد. نیز نشان داده شده است که نوزادان، پستانک فاقد مواد غذایی را برای شنیدن صدای ضبط شده مادرشان، در مقایسه با پخش صدای مادران کودکان دیگر، به شکل دیگر میمکند. درجه پاسخگویی رفتاری به هرگونه علامت صوتی از سوی نوزاد، تحت تأثیر وضعیت پیش انگیزش است. یعنی اینکه واکنش خفیف در وضعیت نخستین و ابتدایی پیشانگیزشی و در درجه پیشانگیزشی بالاتر، موجب افزایش حد واکنش در رابطه با انگیزش میگردد. این بدان معناست که هر نوزادی میتواند در میزان ابزار واکنش، کاهش و افزایش ایجاد کند و اگر اصلاً دگرگونی ایجاد نشود، باز هم وابسته به وضعیت پیشانگیزشی است. به نظر میرسد خواب سبک نیز وضعیت مطلوبی برای مشاهده پاسخ به اصوات باشد. سنجشهای الکتروفیزیولوژیک شنوایی: افزون بر سنجشهای رفتاری پاسخ به اصوات، کودک به پاسخهای الکتروفیزیولوژیک (دگرگونیهای الکتریکی بعضی از بخشهای بدن) نیز توجه نشان میدهد. پژوهشگران، دگرگونیهای پدید آمده در میزان فعالیت قلب، دستگاه تنفس، فشار گوش میانی، فعالیتهای الکتریکی بخش حلزونی گوش، علایم مغزی و خود مغز را به عنوان معیاری برای سنجش شنیدن در نوزادان بررسی میکنند. اطلاعات به دست آمده از پژوهشهایی که بر روی فعالیت مکیدن نوزادان، همان گونه که در بالا ذکر شد، انجام گرفته، حاکی از آن است که پستانک بدون مواد غذایی، با حِسگر فشار و صدای ضبط شده مرتبط است. از راه چنین تکنیکهای گوناگونی میتوان تغییرات ظریف پدید آمده در فعالیتهای الکتریکی، یا احتمالاً ایجاد شده از سوی نوزادان را، در پاسخ به اصوات، که از چشم غیر مسلح پوشیده میماند، اندازهگیری و مشاهده کرد. همچنین با به کارگیری شیوه الکتروفیزیولوژیک میتوان شنوایی نوزاد را در ساعتهای نخستینِ تولد، آزمایش کرد تا بتوان وجود آسیبهای شنوایی را جستوجو کرد. شنوایی دوگوشی : در بیشتر مواقع، محرکهایی که از یک منبع صدایی واحد برمیخیزند، به طور متفاوت به گوش میرسند و سیستم شنوایی، از این قبیل تفاوتهای ظریف به گونهای استفاده میکند که میتوانیم صدا را در فضا، موضعی و محدود کنیم. سیستم دو گوشی، خصوصاً در برابر ناهمخوانی موقت و کوچک در دو ورودی، بسیار حساس است و توانایی تشخیص اختلافهایی به کوچکی هشت میلیونیم ثانیه را نیز دارد. اختلاف شدت در دو گوش نیز، نقش مهمی در طبقهبندی دارند. اگر چه تأثیرات طبقهبندی، شگفتآورترین رویداد در شنوایی به شمار میآیند، اما پدیدههای دوگوشی جالب دیگری هم وجود دارد. برای نمونه، چنانچه به جای یکی از گوشها، هر دوی آنها تحریک شوند، آستانه به انرژی نیاز خواهد داشت. بزرگی صوتی که به هر دو گوش برخورد میکند، در مقایسه با بزرگی صوتی که به گوش وارد میشود، به انرژی کمتری نیاز دارد. حس شنوایی، ما را با اطلاعاتی درباره وقایع ارتعاشی و تولید آوا آشنا میسازد. این اطلاعات، با بزرگی فرکانس، مدت زمان، پیچیدگی و جایگاه فضایی رویداد مرتبط است. سیستم شنوایی محیطی، یک ساختار هیدرومکانیکی دارد که با ظرفیت و زیبایی خاصی طراحی شده است. خود سلولهای حسی و پیچیدگیهای مربوط به ضعف آنها نیز اهمیت قابل تأملی دارند که به ندرت مورد شناخت قرار گرفتهاند. به طور کلی، شنوایی، یک فرایند حسی فوقالعاده، چند کاربردی و دارای حساسیت بسیار است. مأخذ: IESS, Vol. 5, P. 337-339. ترجمه زهرا واعظی |
تاریخ ثبت در بانک | 9 مهر 1399 |