کد jr-41231  
عنوان اول رایت، دیوید  
عنوان دوم نویسنده و شاعر ناشنوای انگلیسی  
نویسنده رکس لاومن  
نویسنده هری جی لانگ  
مترجم احسان اسماعیلی  
به کوشش آلاء‌السادات خلیق تهرانی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 641  
شماره صفحه (تا) 643  
زبان فارسی  
متن رایت، دیوید ، نویسنده و شاعر ناشنوای انگلیسی.
در 23 فوریه 1920 در ژوهانسبورگ افریقای جنوبی به دنیا آمد و در هفت سالگی به دلیل ابتلا به مخملک، شنوایی خود را از دست داد. او پیش از این بیماری و از دست دادن شنوایی‌اش، خواندن، نوشتن و شمردن را در کودکستان آموخته و یک ترم نیز به مدرسه کلیسا رفته بود. پس از بیماری، مدت درازی را در نقاهت گذراند و اوضاعش با عمل لوزه ـ زائده پستانی وخیم‌تر شد. مدتی در لندن، به پزشکان مختلفی مراجعه کرد، تنها به این امید که بتوانند شنوایی او را باز گردانند. این جست‌وجو زمانی به پایان رسید که مراجعه به دعانویسان نیز بی‌نتیجه ماند.
تحصیلات رایت با کمک معلمی متخصص در امور ناشنوایان، به نام خانم نویل ادامه یافت. نویل به او تلفظ حروف صدادار و بی‌صدا را آموخت و بدین ترتیب از تخریب گفتار او جلوگیری کرد. هنگامی که او و مادرش به افریقای جنوبی بازگشتند، از خانم هالند ، که با نویل کار کرده بود، خواستند که به آنها بپیوندد و به رایت، در مسائل آموزشی مورد نیاز سنش، کمک کند. آغاز دوره رکورد 1930 باعث شد که از هالند دیگر استفاده نکنند. بدین ترتیب، تحصیلات رایت در سه سال بعد کاملاً بدون برنامه بود، اما عشق به مطالعه، بسیار به او کمک کرد. کتابهایی که عمه‌اش از انگلستان برایش می‌فرستاد، خلاء آموزش منظم را پر می‌کرد. به علاوه، پذیرفته شدن او در یک مدرسه آمادگی در ژوهانسبورگ، باعث شد اطلاعات مختصری در برخی زمینه‌های آموزشی به دست بیاورد. سپس والدین رایت دریافتند که اگر او بخواهد وارد دانشکده شود، به آموزش منظم‌تری نیاز دارد. به همین دلیل به انگلستان رفتند و نام او را در مدرسه ناشنوایان نورسامپتون نوشتند؛ تنها مدرسه‌ای در کشورهای مشترک‌المنافع که قادر بود دانش‌آموزان را برای ورود به دانشکده یا دانشگاه آماده کند.
ورود به دنیای ناشنوایان، آن‌گونه که در مدرسه نورسامپتون تدارک دیده شده بود، برای رایت تجربه‌ای ناراحت کننده بود؛ زیرا شامل علایم، پانتومیم، حالتهای صورت، ادای اغراق شده کلمات با لبها و... می‌شد. الفبای دودستی، که در برخی مدارس به کار می‌رفت، مغایر با قانون مدرسه نورسامپتون بود. دانش‌آموزان، سطوح معلومات مختلفی داشتند و ناشنوایی هم باعث شده بود تا در دانش ابتدایی‌ترین مسائل شکاف بیفتد. آموزش، تفاوت چندانی با مدارس معمولی نداشت، اما تکرار دایم لازم بود؛ زیرا هنوز لب‌خوانی دانش‌آموزان چندان پیشرفت نکرده بود. رایت بالاخره خود را با این مکان سازگار ساخت و با کمک مدرسه گرامری، برای درسهای لاتین و فرانسوی‌، توانست در امتحانات ورودی دانشکده اوریل ، در آکسفورد پذیرفته شود.
رایت به تأثیر مخربی که ناشنوایی‌اش بر روی روابط اجتماعی او داشت، واکنش نشان می‌داد. او به هشدارهای مادر و عمه‌اش درباره دور نشدن از مدرسه در طول تعطیلات، توجهی نمی‌کرد و خود را وامی‌داشت با غریبه‌ها، در قطار یا کشتی صحبت کند. این کار کمک بسیاری به تحصیل او در آکسفورد کرد. در حقیقت، طبق گفته او جلسات گفت و شنود آموزشی‌، برخوردی رو در رو که لازمه‌اش گفت‌وگوی معلم و دانش‌آموزان بود، بسیار در گذراندن دانشکده به او کمک کرد. در غیر این صورت، مجبور می‌شد بر یادداشتهای سخنرانیها و متون تکیه کند که بسیار مخاطره‌آمیز و وقت‌گیر بود. در آکسفورد نیز، رایت همچنان خود را وادار می‌کرد با بقیه صحبت کند، با دوستانش دور هم جمع شوند تا از انزوای ناشنوایی خود بیرون بیاید. او با سیدنی کیز ، دروموند الیسون ، کیت داگلاس ، جان هیت ـ استابز آشنا شد که همگی شاعران آکسفورد و انگلستان بودند. این آشناییها، شوق او به خواندن شعر را دو چندان کرد. او مطالعه آثار الیوت ، جویس ، پاوند و شعرای دیگر را آغاز کرد، اما خودش آغاز ورود به ادبیات را به گروههایی نسبت می‌دهد که پس از دانشکده، به کمک جان هیت ـ استابز و سایران در سوهو تشکیل شد.
رایت تصمیم روشنی برای آینده‌اش پس از دانشگاه نداشت. او از هشت سالگی، شعر گفتن را آغاز کرده بود و تا حدی تصمیم داشت آن را در آینده نیز ادامه دهد؛ بدون توجه به بازار کاری که در این زمینه موجود بود. او مطمئناً علاقه چندانی به مشاغلی نداشت که همکلاسان او در نورسامپتون به دنبالشان بودند؛ شغلهایی که در آنها ناشنوایی جای چندانی نداشت.
نخستین فعالیت حرفه‌ای او، نوشتن شعر برای باله‌ای با عنوان مینستر لوول بود؛ که تا 1966 به روی صحنه نرفت و نام آن نیز به جینورا تغییر یافت. شاید مهم‌ترین اثر منتشر شده او، از این حیث که آن قدر برایش درآمد داشت که بتواند با خیال راحت به شعر گفتن بپردازد، ترجمه بیوولف به انگلیسی جدید بود. بعدها داستانهای کانتربری را نیز به همین ترتیب ترجمه کرد. و پس از این ترجمه‌های پُر درآمد، رایت توانست وقت خود را معطوف شاعری بکند. اشعار او کم‌کم در مجلاتی همچون اجندا ، اکواریوس ، کانترست ، پوئتری (ایالات متحده)، اسکاتزمن ، تو ریورز و مجلات دیگری چاپ می‌شد. اولین مجموعه اشعار او نیز در 1949 منتشر شد. او که برنده یکی از جوایز اتلانتیک ، در1950 شده بود، از پول جایزه برای چند ماه زندگی در ایتالیا استفاده کرد و در همان سال، با هنرپیشه‌ای به نام فیلیپا رید ازدواج کرد.
رایت در مجموع، هشت کتاب شعر، یک کتاب نقد، سه سفرنامه و پنج گلچین منتشر کرد و دو مجله ادبی نیمبوس و ایکس را سردبیری کرد. نام او در بسیاری از گلچینهای ادبی، مانند شاعران نوین (مک‌گرو هیل ، 1963) و گلچین شعر نوین نورتن (نورتون ، 1973) ذکر شده است. در 1969، شرحی از زندگی خود با عنوان ناشنوایی نوشت. در این کتاب، دوره جوانی او از افریقای جنوبی تا سالهای تحصیل او در آکسفورد ذکر شده است، و با توضیحی درباره وضع حاضر آموزش ناشنوایان در انگلستان پایان می‌یابد. احتمالاً او قصد داشت در کتابی دیگر، شرح ادامه زندگی‌اش پس از ترک آکسفورد را بنویسد که شامل بحث درباره تصدی مقام عضویت گرگوری در شعر در دانشگاه لیدز از 1965 تا 1967 می‌شود.
بدون شک، رایت مشهورترین نویسنده ناشنوا و تنها فرد از این میان است که خود را به صورت کامل وقف شاعری کرده است. رایت از مقام بالایی در میان شاعران انگلیسی برخوردار است. شعرهای او تمسخر و عینیتی سرد دارند؛ بدون تعلق خاص به هیچ سبک یا مکتبی؛ بلکه ناشنوایی و کودکی‌اش در ژوهانسبورگ آنها را شکل داده است. او برای ناشنوایان دنیا، شعر «تک‌گوی مردی ناشنوا» را، که شاید پرمعناترین شعرهای معاصر باشد، سروده است.
رایت بیشتر از شانزده کتاب در 35 سال بعدی زندگی‌اش چاپ کرد. از میان هشت کتاب اشعارش، مشاهدات موزون (1980) و برای خدایان سایه (1976) را بعدها به همسر، نیوزیلندی‌اش به نام فیلیپا رید تقدیم کرد.
تعداد بسیاری از منتقدان، آثار رایت را به عنوان در برگیرنده دو رشته متفاوت بررسی کردند. یکی عاشقانه و پرحرارت، و دیگری سرد و بی‌علاقه. ولی در بعضی از نقدها هم آمده است کارهایش همیشه بیانگر درون واقعی‌اش نبودند؛ با وجود این، همگان بر تبحر فنی و سبک عالی او اذعان دارند.
افزون بر کتابهای اشاره شده در بالا، او اشعاری را با عنوانهای: داستانهای احساسی ، انسان در بعد از ظهر ، بی‌پایان ، یک آلبوم از افریقای جنوبی و یک دیدگاه از شمال منتشر کرد. گلچینهای ادبی‌اش شامل کتابهای قرن میانی ، شعر انگلیسی از سال 1940 تا 1960، اشعار بلند معاصر ، اشعار رمانتیک انگلیسی ، اشعار روزمره از انتشارات پنگوئن، و اشعار قرن بیستم از انتشارات فابر، که با همکاری جان هیت‌‌ـ استابز بود. همچنین کتاب روی کامپبل که یک اثر زندگینامه‌ای و قطعات نقدگونه است.
رایت چندین مجله ادبی را نیز سرپرستی می‌کرد و به عنوان محقق میهمان در دانشگاه لیدز هم خدمت کرده است. کتاب پرمخاطبش، ناشنوایی است که یک توصیف شخصی بوده و در 1969 منتشر شده است. او در این کتاب، از تجربیاتش درباره بزرگ شدنش در افریقای جنوبی و انگلستان سخن می‌گوید و خلاصه‌ای از آموزش دانش‌آموزان ناشنوا در انگلستان را نشان می‌داد. این کتاب مشتمل بر تعدادی داستان و حقایق است که مفهوم تاریخ و پیوند میان ناشنوایان را در ذهن خوانندگان غنی می‌کند. این کتاب، با یک شعر از شاعر ناشنوا جوآچیم دوبلای به والدینش تقدیم شده است.
دیوید رایت بر اثر بیماری سرطان در 28 آگوست 1994 در لندن درگذشت.
مآخذ:
DPAS, P. 389-391; GEDPD, Vol. 3, P. 347-348.
رکس لاومن ؛ هری جی. لانگ
ترجمه احسان اسماعیلی؛ آلاء‌السادات خلیق تهرانی  
تاریخ ثبت در بانک 8 مهر 1399