کد jr-41217  
عنوان اول دو معلولیتی  
عنوان دوم وضعیت ناشنوایان نابینا  
نویسنده کارول تورکینگتون  
نویسنده انید جی ولف  
مترجم راضیه افتخاری  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 622  
شماره صفحه (تا) 627  
زبان فارسی  
متن دومعلولیتی ، وضعیت ناشنوایان نابینا.
معلولیتهای نابینایی‌ـ ناشنوایی برای معلمان و توان‌بخشان مشکلات مضاعفی را ایجاد کرده است. وضع اصطلاح دقیق برای توصیف مشکلات این افراد بسیار بحث‌برانگیز است. کسانی که هم نابینا و هم ناشنوا هستند، گاهی ترجیح می‌دهند شرایط ویژه خود را با اصطلاح نابینای ناشنوا یا نابینا- ناشنوا توصیف کنند. از آنجا که تعداد این افراد معدود است، کمکهای اندکی از سوی موسسات، در اختیار آنان قرار می‌گیرد. اولین قانون دولتی امریکا برای این افراد در 1968 وضع شد. بر اساس این قانون، بودجه و امکانات لازم در اختیار یک مرکز توان‌بخشی به نام مرکز ملی جوانان و بزرگسالان نابینا‌ـ ناشنوا، قرار می‌گیرد. این مرکز، نابینا‌ـ ناشنوایان را زیر پوشش برنامه‌های آموزشی خود قرار می‌دهد. تا پیش از شیوع بیماری سرخجه در 1964، که باعث تولد کودکان نابینا و ناشنوای بسیاری گردید، مشکلات ویژه نابینا‌ـ ناشنوایان کاملا شناخته نشده بود، اما پس از این حادثه که منجر به ایجاد مشکلات نابینایی‌‌ـ ناشنوایی در میان سی هزار کودک و نابینایی و ناشنوایی کامل 1500 کودک گردید، نظر کنگره امریکا به این نکته جلب شد. در 1966 نزدیک به 564 دانش‌آموز نابینا‌ـ ناشنوا در کشور وجود داشت، ولی تنها 177 نفر در مدرسه‌ها ثبت‌نام کردند. کنگره، با درک این نکته که ممکن است انبوهی از این دانش‌آموزان در کشور وجود داشته باشد، تصمیم گرفت بودجه ویژه‌ای را در 1968 به آموزش آنان اختصاص دهد.
همه این افراد دارای یک وجه مشترک بودند و آن محرومیت از دو حس از حواس پنج گانه بود، ولی آنها به ‌رغم این مشکلات دارای تواناییهای گوناگونی هستند. یکی از مشکلاتی که این افراد با آن مواجه‌اند، تعریف کلمه نابینا‌ـ ناشنواست. از نظر امکانات و برنامه‌های آموزشی، این معلولیت را می‌توان به گونه‌های مختلفی تعریف کرد. بسیاری، تعریف زیر را پسندیده و ارائه کرده‌اند:
نابینایی‌ـ ناشنوایی، دربرگیرنده مشکلاتی است که مانع قرار گرفتن این افراد در برنامه‌های ویژه ناشنوایان و یا نابینایان می‌گردد.
تعریف نابینایی‌ـ ناشنوایی: اصطلاح نابینایی‌ـ ناشنوایی به صورتهای مختلفی تعریف شده است. قانونگذاران و متخصصان بر این اعتقادند که میان نابینایی‌ـ ناشنوایی و نواقص نابینایی و ناشنوایی تفاوتهایی وجود دارد.
کنگره امریکا شاید جامع‌ترین تعریف را در این باره ارائه داده باشد که دامنه وسیعی از نابینا‌ـ ناشنوایان را شامل می‌شود و آن اینکه: کودکانی که از نظر بینایی و شنوایی معلول و در نتیجه با مشکلات آموزشی روبه‌رو هستند، به گونه‌ای که این معلولیت، مانع از استفاده بهینه آنان از برنامه‌های آموزشی ویژه کودکان ناشنوا یا نابینا می‌گردد. بدین ترتیب قوانین فدرال نیز، نابینا‌ـ ناشنوا را کسی می‌داند که نه نابیناست و نه ناشنوا، بلکه از نواقص شدید نابینایی و ناشنوایی رنج می‌برد.
از سوی دیگر، تعریف دیگری که چندان گسترده نیست، تعریفی است که از سوی مرکز ملی هلن کلر، ویژه کودکان و بزرگسالان نابینا‌ـ ناشنوا ارائه شده است و آن اینکه میزان بینایی مرکزی بین 20-200 یا کمتر در چشمهایی که با استفاده از لنز، از وضعیت بهتری برخوردارند و یا دارای بینایی مرکزی 20-200 هستند، در صورتی که نقص میدان دید آنان با قطر جانبی، شامل فاصله‌ای با زاویه کمتر از بیست درجه است و یا دارای نواقص شنوایی بسیار شدیدند تا حدی که غالب گفت‌وگوهای آنان حتی با بهترین وسایل تقویت صدا نیز، مشکل است و در نتیجه استقلال فرد را در زمینه فعالیتهای روزمره، تعادل روانی‌ـ اجتماعی یا پی‌گیری اهداف شغلی، با مشکل روبه‌رو می‌سازد. بر اساس این معیارها، بزرگسالان نابینا- ناشنوا که تحت حمایت سازمان اچ. کی. ان. سی. قرار گرفته‌اند، باید از نظر حقوقی، نابینا و از نظر تکنیکی، ناشنوا باشند. کسانی که بر اساس مفاد قوانین فدرال، نابینا‌ـ ناشنوا به شمار می‌روند، ممکن است طبق قوانین موسسات توان‌بخشی که تحت حمایت مالی دولت قرار دارند، نابینا‌ـ ناشنوا تلقی نگردند.
این تعاریف که نشان‌دهنده محدودیتهای واژه نابینایی‌ـ ناشنوایی است، شامل کلیه انواع این معلولیتها نمی‌گردد. گرچه نابینایی، در سراسر امریکا به صورت واحدی تعریف می‌شود، رایج‌ترین این تعاریف، مربوط به مرکز ملی هلن کلر است. بینایی مرکزی بین 20-200، یعنی اینکه فرد باید شش متر از شی فاصله داشته باشد تا بتواند آن را بیند؛ در حالی که یک فرد عادی آن شی را در فاصله شصت متری می‌تواند مشاهده کند. این درصد بینایی، مانند آن است که بخواهیم از پشت یک شیشه آغشته به کرم، اطراف خود را مشاهده کنیم. میدان دید بیست درجه نیز، مانند مشاهده جهان از سوراخی است که در یک مقوا ایجاد کرده‌ایم. (به خاطر داشته باشید که در این مثالها بهترین میدان دید مربوط به فردی است که نابینا نامیده می‌شود). به طور خلاصه کسانی که دارای چنین میدان دیدی هستند. از نظر بینایی شدیداً ناتوان‌اند.
تا هنگام اقدام کنگره در 1968 هیچ گونه تحریم یا امتیازی برای ناشنوایان در قانون در نظر گرفته نشده بود (قوانین حمایت از ناشنوایان، امروزه در بسیاری از قوانین فدرال و سطوح دولتی وجود دارد، اما این قوانین به آن معنایی که توصیف شده‌اند اجرا نمی‌شوند؛ آنان مانند متخصصان و افراد عادی با واژه ناشنوایی برخورد می‌کنند). طبق قوانین ویژه که مستقیما با ناشنوایی در ارتباط است، این اصطلاح، با از میان بردن سودمندی اهداف تخصصی و علمی، دارای ساختارهای گوناگونی است؛ مگر اینکه معنای آن به دقت و به صورت تخصصی از سوی کاربر، مشخص شود. با وجود این امروزه مدرسان و توان‌بخشان بر این نکته اتفاق نظر دارند که ناشنوایی، یک معلولیت شنیداری است که در برقراری ارتباط تأثیر می‌گذارد؛ به ویژه اینکه: ناشنوایی، معلولیت مخصوص اندام شنوایی، حتی با بهترین وسایل تقویت صداست.
در این تعریف، عوامل گوناگون مانند سن، به عنوان شروع نواقص شنوایی یا تکلم در نظر گرفته نمی‌شود. هم گفتار و هم شنیدار، گاهی همراه با بعضی معیارهای دیگر در تعاریف پیشین گنجانده شده بود. از جمله نواقص این تعریف، نادیده گرفتن معیارهای شنوایی ویژه، مانند میانگین گوش بهتر است که یک میانگین محاسباتی برای فرکانسهای 500، 1000 و 2000 هرتز است. علت نادیده گرفتن این عامل، عدم تطابق آن با گزارشهایی است که درباره توانایی استفاده از شنوایی بعضی افراد وجود دارد. بنابراین، از آنجا که شنوایی‌سنجی در نهایت باعث فراهم ساختن معیاری برای اندازه‌گیری عملکرد شنوایی است، خصوصیات کاربردی بیشتر پذیرفته شده است.
در نتیجه، کلمه ناشنوایی که در تعریف واژه نابینایی‌ـ ناشنوایی مورد استفاده قرار گرفته، به این معناست که ناشنوایان، برای گفت‌وگو یا شنیدن برنامه‌های تلویزیونی، نمی‌توانند تنها بر روی شنوایی خویش تکیه کنند؛ زیرا این میزان شنوایی، برای برقراری ارتباط کافی نیست.
نابینا ـ ناشنوایان جدای از وجوه مشترک اندک، در زمینه‌های تحصیلی، وسایل ارتباطی، موقعیت اقتصادی‌ـ اجتماعی و سایر ویژگیها با یکدیگر متفاوت‌اند. بنابراین، تنها به دلیل این دو معلولیت است که تعریف برگزیده در این مقاله، بر روی نکات ذیل متمرکز شده است: نابینایی‌ـ ناشنوایی شامل ناتوانیهای شنیداری و گفتاری فراوانی است که مانع قرار گرفتن این افراد در برنامه‌هایی می‌شود که تنها برای مبتلایان به نواقص شنوایی یا بینایی در نظر گرفته شده است. این تعریف، درست همانند تعریفی است که شورای جهانی رفاه نابینایان، در نشست کمیته خدماتی نابینا‌‌ـ ناشنوایان در 1977 در کنگره امریکا ارائه شده است: فقدان شنوایی و بینایی که باعث بُروز مشکلات حاد در راه ادامه اهداف آموزشی، شغلی و تفریحی می‌گردد.
این تعریف، فقدان یک وسیله اندازه‌گیری را با استفاده کاربردی، جبران می‌کند. همان گونه که معلوم خواهد شد، چنین تعریفی باعث بروز مشکلاتی در تخمین شمار این افراد می‌گردد؛ اما جامعیت آن در عمل باعث برقراری تعادل در نقصهای آماری می‌گردد. کنگره برای وضع قانون کودکان و مرکز ملی هلن کلر برای ارائه خدمات به بزرگسالان، از محدودیتهای گوناگونی برای تعریف واژه نابینایی‌ـ ناشنوایی استفاده کرده‌اند. در عمل، قرار دادن معیارهای گوناگون برای کودکان و بزرگسالان نابینا‌ـ ناشنوا منجر به عدم ارائه خدمات برای کسانی می‌گردد که نسبت به مسائل رفاهی خود، بی‌توجه‌اند. برای نمونه، کودکی را تصور کنید که با برنامه‌هایی که برای دانش‌آموزان نابینا- ناشنوا طراحی شده است، آموزش دیده، اما نمی‌تواند از خدمات توان‌بخشی خارج از مدرسه استفاده کند؛ زیرا با توجه به قوانین بسیار محدودی که برای نابینا‌ـ ناشنوایان وجود دارد، بینایی یا شنوایی وی از سوی مرکز ملی هلن کلر برای این گونه برنامه‌ها مناسب تشخیص داده نشده است و در نتیجه چنین فردی نمی‌تواند به راحتی پس از دانش‌آموختگی، به انتخاب شغل بپردازد.
از سوی دیگر، تعاریف بسیار گسترده درباره نابینایی‌ـ ناشنوایی، با دربرگرفتن تعداد بسیاری از افراد بالای 65 سال، باعث سردرگمی می‌گردد. متأسفانه میزان خدمات اجتماعی که برای این گروه سنی در نظر گرفته شده، بسیار محدود است. از این رو هر چه تأکید این تعریف بر خدمات، بیشتر باشد، باعث سردرگمی بیشتر در تعریف این واژه می‌گردد. بنابراین، هدف این تعریف روشن است و کاربرد آن نیز، به طور مستقیم برای اهداف آماری سودمند است. از این رو طراحان تحقیقات جمعیت‌شناسی باید در نظر داشته باشند که تعریف واژه نابینایی‌ـ ناشنوایی به میزان خدماتی که برای آنان فراهم گردیده بستگی ندارد؛ بلکه باید آنان را بر اساس توانایی در شرکت در برنامه‌های بالقوه گروه‌بندی کرد. این مقاله برای ارائه آماری درباره تعداد نابینا ‌ـ ناشنوایان اطلاعاتی را درباره سه نوع تعریف اساسی این واژه با نامهای زیر ارائه می‌دهد:
اختصاصی: نابینا‌ـ ناشنوایان قادر به شنیدن و درک کلام نیستند و در مقیاس چشم بهتر نیز، با وسایل کمکی بینایی آنان کمتر از 20‌ـ200 درجه بوده و میدان دید آنان شامل یک فاصله 20 درجه یا کمتر است؛
متوسط: نابینا‌ـ ناشنوایان دچار نواقص بینایی یا شنوایی شدید هستند؛
کلی: این افراد نه نابینا و نه ناشنوا هستند؛ بلکه به گونه‌ای دچار معلولیت‌اند که نمی‌توان آنان را در گروه مبتلایان به نواقص بینایی یا شنوایی قرار داد.
این سه تعریف متفاوت، به ارائه دیدگاههای مختلفی درباره برنامه‌های ارتقایی این افراد می‌گردد. این تعاریف همچنین نشان‌دهنده تعداد کاملاً گوناگون ناشنوایان است. تعریف کلی، بزرگ‌ترین تعداد و تعریف اختصاصی کم‌ترین تعداد را در برمی‌گیرد.
درباره این تعریفهای متفاوت عملی، در میان مراکز خدماتی نیز، تفاوتهایی به چشم می‌خورد. برای نمونه، بر اساس قوانین فدرال، مدرسان باید تابع تعریف سوم باشند. طبق مفاد دیگر قوانین دولت، توان‌بخشان باید از تعریف اختصاصی استفاده کنند و برخی نیز از تعریف دوم، برای قرار دادن معلولان در برنامه‌هایی که برای آنان طراحی شده است پیروی کنند. داشتن اطلاعات درباره این وضعیت، به ما اجازه می‌دهد درک بهتری از تضادهای موجود در ادبیات و سیاستهای مربوط به هر تعریف به دست آورده و نتیجه بهتری بگیریم. با توجه به این نکته، هیچ کدام از این تعاریف غلط یا درست نیستند؛ بلکه هر کدام دارای هدفی خاص در برقراری ارتباط‌اند. با وجود این، در این مورد هر یک از تعاریف، نشان‌‌دهنده نوع برنامه‌ای است که باید انتخاب شود؛ برای نمونه، اینکه چه کسی می‌تواند از خدمات ویژه‌ای استفاده کند و یا در برنامه‌های مخصوصی قرار گیرد. مسئله مهم تنها دلایل معنایی و یا جمعیت‌شناسی نیست.
مدافعان حقوق نابینا‌ـ ناشنوایان مایل‌اند نظر دولت و مردم را به این گروه کثیر که در تعریف کلی از آن یاد شد، جلب کنند. آمارهای فراوان این افراد می‌تواند به نمایندگان کمک کند تا نظر قانونگذاران را به مشکلات آنان جلب کند، اما آنچه در درازمدت برای نابینا‌ـ ناشنوایان مهم است تعداد آنان نیست، بلکه شمار کسانی است که تحت پوشش برنامه‌های خدماتی قرار می‌گیرند. توجه به یک تعریف نباید مانع دیدن کسانی شود که در ورای این واژه‌ها و اعداد و ارقام قرار گرفته‌اند.
کمکهای دولت: چنانچه کمکهای لازم در اختیار نابینا‌ـ ناشنوایان قرار گیرد، آنان به ‌رغم معلولیت خویش، قادرند در یک جامعه پیشرفته، زندگی آسانی داشته باشند. از آنجا که شمار این افراد معدود است، کمکها و توجهات بسیاری از سوی موسسات دولتی، ایالتی، محلی و داوطلبانه برای آنان فراهم نمی‌شود. اولین برنامه دولتی که مخصوص این افراد طراحی شده بود، در 1968، ارائه گردید. در این سال، تأسیس مراکز ملی برای جوانان و بزرگسالان نابینا‌ـ ناشنوا، که شامل برنامه‌های توان‌بخشی و آموزشی منطقه‌ای در ایالات مختلف بود، ارائه گردید. پس از دوازده سال، نخستین مطالعات ملی درباره نیازهای این افراد از سوی دولت انجام شد. این برنامه با کمک مدیر خدمات توان‌بخشی و برنامه‌های آموزشی ویژه و دو موسسه دولتی با مسئولیتهای اساسی برای این افراد انجام شد. روند فعالیتهای دولت درباره این افراد را می‌توان کُند و ناچیز توصیف کرد.
در سالهای 1964 و 1965 دراثر شیوع بیماری آبله، بسیاری از زنان باردار به این بیماری مبتلا شدند و این کار بعدها دولت فدرال را به شدت تکان داد. در این نوع بیماری ابتدا چنین به نظر می‌رسد که فرد به یک سرماخوردگی خفیف مبتلا گشته، اما ابتلا به این بیماری در سه ماه آخر دوران حاملگی، باعث بروز ناهنجارهای بینایی و شنوایی در جنین می‌گردد. از میان سی هزار کودک مبتلا به این بیماری، 1500 کودک، نابینا‌ـ ناشنوا متولد شدند. بر اساس داده‌های آمار بنیاد ناشنوایان امریکا در سالهای 1966‌ـ1967 تعداد دانش‌آموزان نابینا‌ـ ناشنوا، در مدارس امریکا 564 نفر بوده است که تنها 177 نفر در مدرسه‌ها ثبت نام کرده‌اند.
شمار بسیاری از این افراد به امکانات آموزشی نیازمند هستند. این نیاز کنگره را بر آن داشت بودجه‌ای ویژه را در 1968 به آموزش این گونه افراد اختصاص دهد. در همان سال، مدیران مراکز توان‌بخشی، دولت را متقاعد کردند برای بزرگسالان نابینا‌ـ ناشنوا نیز، چنین برنامه‌هایی مورد نیاز است.
تلاشهای دولت که پس از یک دوره طولانی از غفلت نسبت به نابینا‌ـ ناشنوایان صورت گرفت، نشان‌دهنده واکنش و عکس‌العمل عمومی به این گونه افراد است. به استثنای کسانی چون لورا بریجمن و هلن کلر ، این افراد مورد توجه چندانی از سوی مردم قرار نگرفته‌اند. حتی هنگامی که از این دو شخصیت در ادبیات یاد می‌شود، از آنان نه به عنوان معلول، بلکه افرادی برجسته و نادر نام برده می‌شود. به بیان دیگر کم‌توجهی به این گونه افراد، ناشی از عدم توجه جامعه به نیازهای آنان است. آنان به راستی مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند.
نخستین تلاشها در جهت ارائه خدمات به نابینا‌ـ ناشنوایان، به صورت انفرادی و از سوی موسسات خصوصی مانند مدرسه نابینایان پرکینز و بعضی موسسات دولتی صورت گرفت. از زمانی که دولت ، نیازهای توان‌بخشی و آموزشی این گونه افراد را مدنظر قرار داد، ارائه خدمات از تمامی‌ موسسات آموزشی و توان‌بخشی دولتی آغاز شد. با وجود این، خدمات ارائه شده به این گروه، بسیار کمتر از خدماتی است که به سایر معلولان ارائه می‌شود.
بعضی از آنان افرادی برجسته‌اند؛ مانند شاعر بزرگ رابرت اسمیتداس و بعضی نیز از نظر ذهنی، کاملاً عقب مانده‌اند. وضعیت اقتصادی‌ـ اجتماعی آنان به شدت متفاوت است. در تمامی گروههای سنی، چنین کسانی به چشم می‌خورد. بعضی از آنان دارای آموزش عالی‌اند و برخی دیگر هیچ‌گونه تحصیلاتی ندارند، بعضی در موسسات و برخی دیگر در منزل اقوام یا والدین خویش زندگی می‌کنند. جدای از نابینایی و ناشنوایی، آنان نیز همچون افراد عادی با یکدیگر تفاوت دارند.
امروزه آموزش و توان‌بخشی این افراد وارد مرحله جدیدی شده است. در قرن نوزدهم معلمانی چون ساموئل گریدلی اولین مدیر مدرسه نابینایان پرکینز و آموزگار لورا بریج من و آن سالیوان ، معلم هلن کلر، به علت پذیرش اعتراضات دانش‌آموزان نابینا‌ـ ناشنوا، معروف شد. آنان قهرمانی به شمار می‌روند که وظایف مهمی ‌به عهده دارند. در قرن بیستم، پیتر سالمون و همکارانش در خانه صنعتی نابینایان در بروکلین، از پیشگامان توان‌بخشی نابینا‌ـ ناشنوایان‌اند. این پیشگامان، اقدامات فراوانی انجام داده‌اند، اما در عصر حاضر باید اقدامات بیشتری انجام شود. پیشینیان امکان آموزش نابینا‌ـ ناشنوایان را فراهم ساختند؛ همچنین در امر اشتغال، به آنان کمک بسیاری کردند.
امریکا و بیشتر کشورهای پیشرفته، ملزم به ارائه خدمات آموزشی برای این افراد است؛ اما در کشورهای فقیر و توسعه نیافته، چنین امکاناتی در اختیار آنان قرار نمی‌گیرد. کار کردن با نابینا‌ـ ناشنوایان بدون در نظر گرفتن سن آنان، کار چندان آسانی نیست و همیشه با موفقیت روبه رو نمی‌شود. مسئله بعدی، داشتن اطلاعات دقیق درباره مشکلات آموزشی و توان‌بخشی این گونه افراد است. با وجود این، توجه به این نکته نیز، مهم است که ارائه خدمات اجتماعی، به معنای بیهوده دانستن صرف هزینه برای آنان نیست. همیشه ارائه خدمات با موفقیت روبه‌رو نمی‌شود، اما شکست این گونه برنامه‌ها می‌تواند به علت عدم تجربه کافی پرسنل این مراکز نیز باشد. برای نابینا‌ـ ناشنوایان همچون سایر معلولان، آینده باید دوره‌ای باشد که جامعه در آن به وظایف خود در قبال این افراد، به عنوان شهروندان یک جامعه، عمل کند.
اعلامیه حقوق معلولان: کمیته خدماتی نابینایان‌ـ ناشنوایان شورای جهانی رفاه نابینایان ، در 1977، اقدام به انتشار اعلامیه حقوق نابینا‌ـ ناشنوایان کرد. نمایندگان سی کشور در این کنفرانس شرکت کردند و آن را پذیرفتند. متن اعلامیه به شرح زیر است:
ماده 1. تمام نابینا‌ـ ناشنوایان، دارای حقوق بین‌المللی‌اند که اجرای آن در اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل، تضمین گردیده و همچنین از کلیه حقوقی که در اعلامیه حقوق معلولان مقرر گردیده نیز، برخوردارند.
ماده 2. داشتن یک زندگی عادی با استفاده از تواناییها و استعدادهای نابینا‌ـ ناشنوایان حق آنان است و این امر باید از سوی کلیه دولتها، مدیران، پرسنل آموزشی و توان‌بخشی و عموم مردم، به رسمیت شناخته شود.
ماده 3. نابینا‌ـ ناشنوایان حق دارند از بهترین روشهای درمانی پزشکی و مراقبتی ممکن برای بازیابی بینایی و شنوایی خویش بهره‌مند شوند؛ همچنین خدمات لازم برای استفاده از باقیمانده بینایی و شنوایی، همچنین استفاده از بهترین وسایل کمک شنوایی و بینایی، هنگام آموزش گفتار و سایر موارد توان‌بخشی که برای به دست آوردن استقلال افراد فراهم شده است، باید در اختیار آنان قرار گیرد.
ماده 4. نابینا‌ـ ناشنوایان باید از امنیت اقتصادی برخوردار شوند تا بتوانند یک زندگی مطابق با استانداردها داشته باشند. همچنین حق داشتن شغلی متناسب با تواناییها و قابلیتهای خویش دارند و البته باید آموزش لازم در این زمینه به آنان ارائه شود.
ماده 5 . نابینا‌ـ ناشنوایان به عنوان اعضای یک خانواده یا جامعه دارای حق زندگی مستقل، از جمله ازدواج و تربیت فرزندان به روش دلخواه‌اند. هنگامی که نابینا‌ـ ناشنوا در یک خانواده زندگی می‌کند، بیشترین حمایتهای ممکن باید از سوی مقامات دولتی از کل خانواده صورت گیرد. در صورتی که مراقبتهای سازمانی برای آنان تجویز شود، باید شرایطی فراهم گردد تا آنان از زندگی طبیعی بهره‌مند شوند.
ماده 6. نابینا‌ـ ناشنوایان، بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای حق استفاده از رابط را برای برقراری صحیح ارتباط با محیط و دیگران دارند.
ماده 7. نابینا‌ـ ناشنوایان حق دارند به هر روش ممکن از اخبار، اطلاعات و مسائل روز، آگاه گردند. وسایل تکنیکی لازم باید در اختیار آنان قرار داده شده و انجام تحقیقات در این زمینه نیز، باید مورد توجه قرار گیرد.
ماده 8. نابینا‌ـ ناشنوایان حق دارند در اوقات فراغت از فعالیتهای سرگرم کننده برخوردار شوند. همچنین باید فرصت سازماندهی کلوپها و موسسات ویژه آنان با هدف خود ارتقایی و روابط اجتماعی در اختیار آنان قرار گیرد.
ماده 9. نابینا‌ـ ناشنوایان حق دارند درباره کلیه موضوعاتی که مستقیماً به آنان مربوط است دخالت کنند. همچنین از مشاوره حقوقی هنگام حمایت از حقوق خود، برخوردار شوند.
مآخذ:
EDHD, P. 62-63; GEDPD, Vol. 1, P. 226-230.
کارول تورکینگتون ؛ انید جی. ولف
ترجمه راضیه افتخاری  
تاریخ ثبت در بانک 8 مهر 1399