کد jr-41019  
عنوان اول دوبلای، جوآشیم  
عنوان دوم شاعر ناشنوای فرانسوی  
نویسنده تی. جی. مک گاورن  
نویسنده هری. جی لانگ  
مترجم هادی واعظی نژاد  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 620  
شماره صفحه (تا) 622  
زبان فارسی  
متن دوبلای، جوآشیم ، شاعر ناشنوای فرانسوی.
در حدود سال 1522 در شاتئو دولا تورملیر در اُستان آنجو به دنیا آمد. وی جوان‌ترین فرزند جین دوبلای، و رنه شابوت بود که حدوداً در ده سالگی یتیم شد و تحت سرپرستی بدون تأثیر برادر بزرگ‌تر خود قرار گرفت. از دوران کودکی و نوجوانی وی اطلاعات چندانی در دست نیست. دوبلای از سلامتی ضعیفی برخوردار بود و به دلیل بیماری نامشخصی، به تدریج به ناشنوایی مبتلا شد. از تحصیلات اولیه وی نیز سابقه روشنی در دست نیست، ولی به واسطه اینکه فرزند یک اشراف‌زاده جزء بود، احتمالاً از تحصیلات ابتدایی علم لاتین برخوردار بوده است. وی در اشعار خود، به این نکته مهم اشاره کرده است که برادر وی، هیچ علاقه‌ای به تحصیلات او نداشته است.
دوبلی در جهت استفاده از فرصت و ایجاد اشتیاق برای افزودن به مطالعاتش، به تحصیل در رشته حقوق دانشگاه پویتیرز پرداخت که خواه ناخواه، ثبت‌نام دوبلای در دانشگاه، سوال برانگیز است. آنچه که در اقامت کوتاه وی در دانشگاه پویتیرز با اهمیت جلوه می‌کند، وجود شواهد اولیه درباره علاقه وی به شعر است. او با شاعران دیگر، به رقابت در شعر لاتین پرداخت و به ‌رغم برنده نشدن، علاقه‌اش به شاعری و زبان لاتین ادامه یافت. همچنین در همان سال بود که او، با پیر رونسارد که وی نیز دارای آسیب شنوایی بود، آشنا شد و به دوست وفادار و همیشگی وی بدل گشت.
در 1547، دوبلای در پاریس به رونسارد پیوست و به عنوان دانشجو در دانشکده کوکوئِرت که مستقیماً به دست جان دورات ، دانشمند و محقق زبانهای یونانی و لاتین اداره می‌شد، به تحصیل پرداخت. علم و شهرت دورات، به عنوان استادی بلندمرتبه، دانشجویان را مجذوب خود می‌کرد؛ به گونه‌ای که بسیاری از آنان به شاعران و نویسندگان برجسته دوره رنسانس فرانسه تبدیل شدند. دوبلای تحت سرپرستی دورات به ادامه تحصیل در زبانهای یونانی و لاتین پرداخت و برای رسیدن به پترارک ، بوکاچو ، بم‌بو و آریستو به فراگیری زبان ایتالیایی پرداخت. در خلال آن سالها بود که با دیگر اومانیستها آشنا شد و گروهی به نام پلیاد به رهبری رونسارد تشکیل دادند. مأموریت پلیاد، تشویق نویسندگان به غرق کردن خودشان در ادبیات کلاسیکِ باستانی و سرودن شعر به زبان فرانسه در ضمن الگو قرار دادن شعر کلاسیک و ایتالیایی بود.
در 1548 یک حقوقدان فرانسوی به نام توماس سبیلت رساله‌ای با عنوان هنر فن شعر فرانسوی به چاپ رسانید. این رساله، شاعران را به نوشتن شعر در قالب سنت شعری پذیرفته شده، خصوصاً به سبک سن گلایس تشویق کرد. پلیاد تصمیم گرفت ایده‌های سبیلِت را به چالش بکشد و دوبلای را به عنوان سخنگو برگزید. پاسخ دوبلای که با عنوان دفاع و تصویرپردازی زبان فرانسه بود، در 1549 به چاپ رسید که درآن، از زبان فرانسه به عنوان زبانی که دارای ادبیات کهنی در شعر و نثر است، دفاع شده بود. دوبلای همچنین بیان داشت که خوانندگان وی بایستی به مطالعه زبان یونانی و لاتین بپردازند، انواع ادبیات کلاسیک یونان و لاتین بایستی جایگزین ادبیات قرون وسطایی گردند و فرانسه طبق سنت هومر و ویرجیل نیازمند یک شعر حماسی است. نوشته‌ها و مطالب گردآوری شده در اسناد دوبلای، به ‌رغم شتابزدگی، یک بیانیه ملی مهم بود. این دفاعیه به ستایش از زبان فرانسه به عنوان رسانه‌ای از ادبیات بزرگ پرداخت و خواهان میهن‌پرستی و غرور فرانسوی بود. سال انتشار این دفاعیه، نشان‌دهنده آخرین سال اقامت دوبلای در دانشکده کوکوئِرت بود.
در 1549 مولد بودن دوبلای آشکارا به اثبات رسید. در ایستر وی اقدام به چاپ کتاب لولیو کرد که مجموعه‌ای از غزلیات غرورانگیز زن ایده‌آلی به نام لولیو بود. این کار، مدرک آغازینی برای اثبات مهارت دوبلای در ساخت غزلیات است. دوبلای در 1549 مجموعه اشعار خود را به چاپ رسانید. وی امیدوار بود با این مجموعه شعر از ثروت و قدرتی برخوردار شده و در ادبیات حرفه‌ای نیز پیشرفت کند. دوبلای به دلیل بیماری دوران کودکی‌اش در سالهای 1550 و 1551 بستری گردید. علت دقیق بیماری وی مشخص نیست، ولی ریشه در ناشنوایی اولیه وی دارد. دوبلای به ‌رغم بستری بودن، به سرودن شعر ادامه داد و دومین ویراست لولیو را در 1550 به چاپ رسانید، تا اینکه حال عمومی و میزان شنوایی وی نیز به تدریج رو به بهبودی نهاد.
در 1553، عمویش، کاردینال جین دوبلای، از وی برای سفر به رُم دعوت کرد و از او خواست عضوی از خانواده‌اش باشد. دوبلای بی‌درنگ دعوت عموی خود را پذیرفت و در آوریل 1553 پاریس را ترک کرد.
او در رُم با آن دسته از نویسندگان لاتین که به آثار آنها عشق می‌ورزید، آشنا شد و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهایی، از جمله روابط عاشقانه‌اش با زنی ایتالیایی به نام فوستینا و رفتارهای تحقیرآمیز عمویش با او، در آگوست 1557، رم را ترک کرد و به پاریس بازگشت.
در ژانویه 1558، کتاب افسوسها و در مارس همان سال، کتاب دوران باستان را به نگارش در آورد.
کتاب افسوسها مجموعه‌ای از 191 غزل است که بیشتر آنها را در سالهای پایانی اقامت در رم و بقیه را در بازگشت به پاریس به نگارش درآورده بود. این مجموعه، از بسیاری جنبه‌ها، بیشتر به یک دفترچه یادداشت شعر می‌ماند که در آنها، احساس تنهایی و غربت وی از معشوقه‌اش، و ناملایماتی که در رُم با آنها مواجه شده، یافت می‌شود. این درونمایه‌های بسیار شخصی و احساسی، به افسوسها، سبک غزل‌پردازی داده که در آثار قبلی وی دیده نمی‌شود.
دوران باستان، مجموعه‌ای از 32 غزل است که به زبانی متین و با وقار سروده شده است و درونمایه اصلی آن، ستایش شهر باستانی رم است.
نسخه دیگری که او در بازگشت به پاریس به چاپ رساند، نیایش ناشنوایان بود که مجموعه‌ای از اشعاری با درونمایه‌های متفاوت است. او در مدت ناشنوایی خود، به ادامه سرودن شعر ناشنوایان، که به رونسارد اختصاص داشت پرداخت. دوبلای به رونسارد یادآوری کرد که در حقیقت، ناشنوایی یک نعمت در لباس نقمت است، و از آنجا که شاعر، صداهای مزاحم و اضافی را نمی‌شنود، ذوق هنری‌اش جلوه‌گر می‌شود. کیفیت چشمگیر اشعار دوبلای، به دلیل ناشنوایی وی است و به همین سبب، غالباً به شکوه از عدم سلامت جسمانی‌اش می‌پردازد. شاید این گونه شعر گفتن، شیوه شاعر برای مصالحه با ناشنوایی خود باشد؛ نقصی که در عین دشواری تحملش، توانست او را به عنوان شاعر بزرگ فرانسه، یاری کند. در آخرین ماههای زندگی دوبلای، ناشنوایی وی چنان حاد شد که تنها از طریق نوشتن، با دیگران ارتباط برقرار می‌ساخت.
در غروب اول ژانویه 1560، وی با کَنُن کلاود دوبیزه به صرف شام پرداخت و در بازگشت به منزل، شروع به نوشتن شعر کرد و در این حال بود که دچار سکته مغزی شد و درگذشت. اگر چه وی از چهار سال پیش، آداب و رسوم نوتردام را برگزیده بود، ولی مراسم دفن وی، با تشریفات و آداب رسوم کلیسای جامع برگزار گردید و به خاک سپرده شد.
مآخذ:
DPAS, P. 98-101; GEDPD, Vol. 1, P. 308-310.
تی. جی. مک گاورن ؛ هری. جی. لانگ
ترجمه هادی واعظی نژاد  
تاریخ ثبت در بانک 7 مهر 1399