کد | jr-40296 |
---|---|
عنوان اول | جنسی، مسائل |
عنوان دوم | دیدگاهها و رفتارهای جنسی ناشنوایان و بزهکاری بعضی از آنان در این زمینه |
نویسنده | دلا ریوز فیتز جرالد |
نویسنده | ماکس فیتز جرالد |
مترجم | زهرا واعظی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد دوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 528 |
شماره صفحه (تا) | 536 |
زبان | فارسی |
متن |
جنسی، مسائل، دیدگاهها و رفتارهای جنسی ناشنوایان و بزهکاری بعضی از آنان در این زمینه. درباره سازگاری دیدگاهها، رفتارها و آموزههای جنسی ویژه ناشنوایان، مطالب چندانی در دست نیست. از دیرباز، توجه اصلی مربیان کودکان ناشنوا به یادگیری زبان و مهارتهای شغلی بوده و مسائل روان ـ جنسی به شدت مورد غفلت واقع شده است. معمولاً به مربیان گفتهاند که آموزشهای جنسی حق والدین، وظیفه و مسئولیت آنهاست. اما والدین اغلب اظهار میدارند که مهارتهای ارتباطی لازم را ندارند و در این خصوص به مدارس امید بستهاند. نتیجه اینکه آموزش رسمی مسائل جنسی نوجوانان ناشنوا به شانس واگذار شده است. به عبارت دیگر، مفهوم کلی این است که نوجوانان باید چنین مسائلی را از همسالان خود بیاموزند. کمک همسالان به یکدیگر در زمینه مسائل جنسی، امری مهم و لازم تلقی میشود. اما گنجاندن بزرگسالان در فرآیند پیشرفت روان ـ جنسی سالم، با اهمیت است. مسائل جنسی و ناشنوایی، بر مطالعات منسوخ و محدود مبتنی است. سالها به معلمان میگفتند که ناشنوایان را باید به لحاظ جنسی نابالغ و از دیدگاه روان ـ جنسی آشفته دانست؛ چرا که کنایهها و واژههای تحریمی را نمیشنوند و به همین سبب، احتمال اینکه ناپخته باشند، بسیار است. توصیف صحیحتر این است که ناشنوایان غالباً دانش صحیحی از مسائل خود و دیگران ندارند. علت آن، احتمالاً انواع موانع ارتباطی است که بر ناشنوایان تحمیل شده است. گسترش گرایشهای جنسی: جِی. راینر و همکاران او در 1963 به این نتیجه رسیدند که بزهکاری جنسی در میان ناشنوایان بیشتر از شنوایان است. به گفته این تیم تحقیقاتی، تجاوزگران جنسی و زنان بدکاره، کوچکترین رقم متهمان را در کلّ جمعیت مجرمان شنوا دارند. اما 37 درصد ناشنوایان مجرم را تجاوزگران جنسی تشکیل میدهند؛ هر چند که نتیجهگیری درباره علل این تفاوت نیز مشکل است. نظر راینر و همکارانش این است که این نمودی از یک نابالغی کلی، کمبود شدید آموزش جنسی و آموزشهای خانوادگی و تأثیرپذیری در مدارس شبانهروزی است. در بخشی از بررسیهای راینر، ارتباطگران متبحر با جمعی از ناشنوایان بزرگسال به طور نمونه مصاحبه کردند. در این نمونهگیری، 8/51 درصد پاسخدهندگان گفتهاند که در دوران مدرسه، هیچ دوستی نداشتهاند و فقط 7/7 درصد به دوستی با جنس مخالف خود اشاره کردند. هیچ یک از زنان و گروه وسیعی از مردان، تا آن زمان هیچ گونه ارتباط جنسی نداشتند. 6/19 درصد از مردان به همجنسگرایی اشاره داشتند و 50 درصد هم گفتهاند که با جنس موافق ملاقاتهای دوستانه ندارند. افزون بر این، 10 درصد هم با جنس مخالف خود ارتباط نداشتند. 14 درصد از افراد متأهل هم، جز با همسر خود با هیچ کس دیگری ارتباط برقرار نمیکردند. در گذشته، بیشتر کودکان ناشنوا در مدارس شبانهروزی به سر میبرند و در چنین مدارسی، جداسازی شدید جنسی حاکم بود. در مدارس شبانهروزی، ملاقات با دوستان غیر همجنس سابقاً یک امتیاز بود و فقط کسانی از این مزیت برخوردار میشدند که همراه و مراقب ویژه داشتند. امروزه این شرایط متحول شده است. نخست اینکه، اکنون دانشجویان بیشتری به برنامههای جاری قابل انعطاف، به لحاظ ضوابط و معیارهای برقراری ارتباط با جنس مخالف، سپرده میشوند. دوم اینکه، بیشتر مدارس شبانهروزی، سیاستهای انعطافپذیرتری در این زمینه اتخاذ کردهاند و جداسازیهای جنسی سنتی را هر چه بیشتر به کنار نهادهاند. اچ. شلسینگر و کی. مِدو با مدنظر قرار دادن نمونهای از کودکان ناشنوا در منطقه خلیج سانفرانسیسکو به اطلاعاتی درباره رفتارهای جنسی آنها دست یافت. این بررسی، میان دانشآموزان مدارس روزانه و شبانهروزی و کودکان والدین شنوا و ناشنوا مقایسههای جالبی انجام داد. در بخشی از این تحقیق، از بزرگترها خواسته شد تا رفتار جنسی کودکان ناشنوا را ملاحظه و ارزیابی کنند. از نتایج حاصل شده، معلوم شد دانشآموزان مدارس روزانه در بالاترین سطح، دانشآموزان والدین ناشنوا در سطح بعدی و دانشآموزان ناشنوای مدارس شبانهروزی در مرحله آخر قرار دارند. در بررسی حاضر، این نتیجه به دست آمد که الگوسازی نقش خانواده و ارتباط کلامی، در شکلگیری نقشهای گفتوگو با کودکان ناشنوایشان و نیز پیامهای دیداری آنان در خانواده، چه بسا نقش مهمی در شکلگیری نقش خانوادهها داشته باشد. ولی متأسفانه تأثیرات الگوهای نقش خانواده چه بسا کمتر مورد فهم قرار گرفته است. از دیرباز، آموزش رسمی مسائل جنسی، تقریباً وجود نداشته است و فرصتهای غیررسمی برای برخوردهای ناهمجنسگرایانه ، در اکثر مدارس شبانهروزی به شدت محدود بوده است. چنین محیطی میتواند شکلگیری جامعهشناختی مسائل جنسی و یا به عبارتی، شکلگیری رفتارهای جنسی مناسب را با موانعی مواجه کند. دی. گوسلین اظهار داشت که انزوای اجتماعی و میزان تعاملات اجتماعی، ارتباط مستقیمی با فراگیری نقش و اجتماعیسازی کارآمد دارد. از این رو، اجتماعیسازی کارآمد در شرایط انزوای فرد از سیستمی که در درون آن جهت اجتماعی زیستن مییابد، امری غیرممکن است. بدون شک، تحصیل در مدارس شبانهروزی و انزوای گفتوگویی، پیآمدهایی را در زمینه رشد اجتماعی به همراه دارد، اما میزان این تأثیر بر ناشنوایان، مستلزم تشخیص و بررسی پیآمدها است. برخی از مراکز شبانهروزی ویژه کودکان ناشنوا، هنوز هم دانشآموزان دختر و پسر را از یکدیگر جدا میسازند و فقط ناشنوایان دارای همراه و مراقب میتوانند در آنجا اجتماعی باشند. به همین دلیل، خلوتی که بیشتر دانشآموزان شنوا از آن بهرهمند هستند، به حداقل ممکن میرسد. بزرگسالانی همچون معلم، کارکنان خوابگاه یا مدیر شبانهروزی بر آنان نظارت کلی دارند. اقدامات فراغتی که طی آن بتوان با جنس مخالف گفتوگوی غیررسمی داشته باشند، محدود و به شدت تابع ساختار است. مثلاً سیاست کلی سال1970 ایجاد یک مدرسه شبانهروزی مترقی بود که در آن روابط جنسی آزاد دانشآموزان، غیرممکن و فقط فعالیتهای گروهی دختران و پسران تحت نظارت مسئول امکانپذیر باشد. تحقیق درباره لازمههای نهادینهسازی رشد جامعهشناختی جنسی در ناشنوایان، بسیار اندک است و همان گونه که قبلاً بحث شد، همین تحقیقات اندک، حاکی از آن است که در مجموع، زندگی در مدارس شبانهروزی با توجه به ابعاد رشد روان ـ جنسی، تأثیر مثبتی ندارد. راینر و همکارانش به این مطلب پی بردند که سرخوردگیها، سازگاریهای ضعیف و خلافهای جنسی، از درون چارچوب خانواده و محیطهای شبانهروزی آغاز میشود و همین امر موجب میشود نوجوانان ناشنوا، دانش و آگاهی اندکی در این زمینه داشته باشند. محیط مدارس شبانهروزی، خانه و خانواده کودک نیست. البته منظور این نیست که برای نزدیک ساختن ویژگیهای محیط خوابگاهها محیط خوابگاهها به محیط خانه نباید تلاش کرد، ولی این نزدیکسازی محیط خانه و مدارس شبانهروزی، فقط بخشی از این وضعیت است. مدارس نیز باید با اولیا همکاری صمیمانهتری داشته باشند. منبع اطلاعات جنسی: نمونهگیری بزرگسالان ناشنوای ایالت نیویورک در 1963 نشان داد که نزدیک به 65 درصد آنان با کمک دوستانشان از مسائل جنسی آگاهی یافتهاند. برخی از زنان و دختران (10 درصد) در منزل از این مسائل آگاه شده بودند و برخی از پسران و مردان (22 درصد) با مطالعه و یا در مدرسه، مسائل جنسی را فرا گرفته بودند. دی. و ام. فیتز جرالد در پاییز 1977 برای مقایسه منابع اطلاعات جنسی، تحقیقی بر روی 75 بزرگسال ناشنوا و 75 بزرگسال شنوا در منطقه مرکزی واشنگتن انجام دادند. در این تحقیق، 91 درصد از ناشنوایان و 75 درصد از شنوایان اظهار داشتند که دوستانشان منبع اصلی اطلاعات جنسی بودهاند. همچنین، هر دو گروه به این نکته اذعان داشتند که مطالعه کتابهای موجود در این زمینه، بخش مهمی از اطلاعات آنان را تأمین میکند. مطالعه بر روی گروه ناشنوایان نشان داد تلویزیون و فیلمهای سینمایی، منابع مهمی در این زمینه هستند و حال آنکه این منابع، برای شنوایان به این میزان اهمیت ندارد. هیچ یک از این دو گروه جمعیت، آموزگاران یا متولیان امور دینی را منبع مهمی در این زمینه نمیدانستند. برای تشخیص منابع اصلی آگاهیهای جنسی مورد استفاده ناشنوایان، به تحقیقات دو چندان نیاز است. از این اطلاعات میتوان در برنامهسازی و اجرای آن و نیز تقویت درک موجود نسبت به تأثیر ناشنوایی بر رشد مسائل جنسی و ابراز این گونه احساسات بهره گرفت. کل جمعیت ناشنوایان، ظاهراً با کمبود اطلاعات و آگاهیهای جنسی مواجهاند. در عین حال، آگاهیهای غلط به وفور دیده میشود. چه بسا این موقعیت متناقض، نتیجه موانع گفتوگو و انزوای اجتماعی حاصل از ضعف شدید شنوایی باشد. افراد شنوا، اطلاعات درست و نادرست را بدون زحمت و فکر زیاد به دست میآورند. این موضوع، در مبتلایان به ضعف شنوایی صدق نمیکند. واقعیت لازمههایی که محرومیت از این آگاهیها به دنبال میآورد، در 1970 بیشتر به اثبات رسید و این درست زمانی بود که استیون گروسمن برای مقایسه دانشجویان دانشکده گالودت و دانشکده ایالتی پنسیلوانیا از آزمون نگرش و آگاهی جنسی (اسکات ) استفاده کرد. بر اساس یافتههای این تحقیق، دانشجویان ناشنوای دانشکده گالودت، آگاهی جنسی کمتری داشتند، اسطورههای جنسی را بیشتر میپذیرفتند و در مقایسه با دانشجویان سالهای اول و دوم دانشکده ایالتی پنسلوانیا، فعالیتهای بیشتری داشتند. افزون بر این، افزایش سطح معلومات جنسی دانشجویان ناشنوای دانشکده گالودت با سن آنان ارتباط مستقیم نداشت. نظر گروسمن این بود که این موضوع، انعکاسی از کمبود برنامهریزی آموزش رسمی مسائل جنسی در دانشکده گالودت است. آموزشها و سیاستهای جنسی در مدارس شبانهروزی: نخستین تلاشها برای آگاهی متخصصان از نیاز کودکان ناشنوا به آموزشهای جنسی رسمی، به دهه 1940 یعنی زمانی باز میگردد که استانفورد بلیش مجموعه مقالات مشروح و مفصلی درباره آموزش مسائل جنسی به ناشنوایان منتشر کرد. بلیش آموزشهای جنسی را برای کودکان ناشنوا واجب میدانست و از مدارس شبانهروزی درخواست کرد این مسئله را در برنامههای درسی خود بگنجانند. او در مقالات خود همکاری میان اولیا و مدرسه، رهنمودهای دقیق برای مربیان آموزش جنسی و تشکیل تیم درون مدرسهای، برای سازماندهی این برنامه را پیشنهاد میکرد. این تلاش با حمایت محدودی روبهرو شد. در اواخر دهه 1950 برخی از مدارس ناشنوایان، ارائه واحدهای بهداشت و سلامت را آغاز کردند. مدرسه ناشنوایان ایلینوی ، مدرسه ناشنوایان کلارک و مدرسه ناشنوایان نیوجرسی در شمار نخستین مدارس ارئه دهنده این واحدها بودند. در 1966 اصلیترین اقدام برای اجرای برنامههای مدارس شبانهروزی در زمینه برقراری ارتباط اجتماعی و ارتباط با دوستان ناهمجنس انجام گرفت و نیز پیشنهادهایی برای آموزش خانواده در مدارس ارائه شد و از مجموع 66 مدرسه شبانهروزی، 60 مدرسه (9/90 درصد) به این نظرخواهی پاسخ دادند. پاسخها نشان که داد 75 درصد مدارس، ارتباط دوستانه ناهمجنسها را به نوعی مجاز میدانند. تقریباً 53 درصد دانشآموزان مجاز به ملاقات با دوستان غیرهمجنس خود در خارج از محوطه مدارس بودند. اما در بیشتر موارد، این قبیل ملاقاتهای خارج از محوطه، به فعالیتهای گروهی محدود میشد. در نهایت در سی مورد از شصت مورد مدرسه مزبور، کلاسهای رسمی آموزش مسائل جنسی برگزار شد و این، پنجاه درصد نمونه مورد بررسی را در بر میگرفت. جزئیات مربوط به مضمون کلاسهای آموزش جنسی در این بررسی لحاظ نشده بود. در 1972 برای تعیین موقعیت آموزش مسائل جنسی و مواد مخدر در مدارس شبانهروزی مختلف، بررسیهای مشابهی صورت گرفت. از مجموع 125 مدرسه که هر یک حداقل جمعیتی برابر با پنجاه نفر را داشتند نظرخواهی شد که از بین فرمهای ارسال شده هفتاد برگ (56 درصد) از فرمها بازگشت داده شد. پاسخ 70 درصد از این 56 درصد نیز نشان میداد مسئولان مدارس برای ناشنوایان برنامههای آموزش جنسی ترتیب دادهاند. در 1974 تحقیق جامعتری صورت گرفت و 112 مدرسه شبانهروزی ناشنوایان بررسی شدند. طبق پاسخها، مدارس ابتدایی، حداقلِ برنامه و دبیرستانها، بیشترین میزان برنامه را در این زمینه ارائه میدادند. پاسخ به این پرسش که هر مدرسه سالانه چه زمانی را به آموزش مسائل جنسی اختصاص میدهد، گسترهای از 1 تا 720 ساعت بود. این پرسش نشان داد اگر چه 66 درصد مدارس شبانهروزی برنامه رسمی آموزش جنسی دارند، این آموزشها ناچیز است. این بررسی حاکی از آن بود که در 70 درصد موارد، مربی آموزش مسائل جنسی، همان معلم دروس عادی بوده است. از معلمان تربیت بدنی، پرستاران، معلمان خوابگاهها، مشاوران، ناظران گروه، روانشناسان، معلمان دروس دینی و اخلاق و کشیشها نیز در پایههای مختلف برای این نوع آموزش استفاده میشد. این در شرایطی بود که فقط 15 درصد مدارس شبانهروزی، به لزوم آموزش ویژه مربیان اشاره داشتند و 45 درصد کل مربیان اظهار میکردند واقعاً در این زمینه آموزشهای ویژه را دیدهاند. این آمار با توجه به شرایط موجود بسیار بالا بود؛ چرا که فقط 21 درصد از 240 موسسه عمومی آموزش معلمان شرکتکننده در این ارزیابی، به ارائه یک یا چند واحد تخصصی در این زمینه اشاره داشتند. این رقم قابل توجه، محققان را بر آن داشت تا در ژانویه 1977 به ارزیابی تلفنی 71 برنامه تربیت معلم ویژه مربیان ناشنوایان بپردازند. از مجموع 71 برنامه، 69 مورد (96 درصد) آنها برنامهای برای واحد یا واحدهای ویژه آموزش مسائل جنسی نگذاشته بودند. با این حال، 39 مورد (57 درصد) اظهار داشتند که برای ارائه این واحدها تمهیداتی اندیشیدهاند. 60 مورد (83 درصد) مدارس تحت بررسی به ضرورت قطعی آمادهسازی معلمان برای پذیرش چنین مسئولیتی اعتقاد داشتند. مسائل جنسی اخیر: پرسشی را که غالباً والدین و متخصصان در ذهن دارند این است که آیا ناشنوایی بر مسائل جنسی تأثیر میگذارد. باید گفت ناشنوایی به تنهایی بر مسائل جنسی تأثیرگذار نیست. ناشنوایان هم مانند شنوایان، با امیال جنسی، علاقهها، تمایلات و کنجکاویهای متفاوت متولد میشوند و از همان بدو تولد برای آگاهی از ویژگیهای جنسی خود و دیگران با راههای مختلفی مواجه هستند. آنان با آموزشهای رسمی و غیررسمی، تجارب شخصی، صحبت کردن، مطالعه، مشاهده و گوش دادن به دیگران میآموزند که مذکر یا مونث بودن چه مفهومی دارد. تمام یا برخی از این راهها تحت تأثیر شنوایی قرار دارند. میزان این تأثیر با طبقهبندی مدرسه مرتبط است. امکان صحبت کردن و یا گوش دادن ناشنوایان به اطلاعات دریافتی متنوع است. تبادل گفتوگو درباره مسائل جنسی از طریق رادیو و برنامههای تلویزیونی با توجه به درجه و ضعف شنوایی، حداقل است و یا اصلاً وجود ندارد. مثلاً بیشتر ناشنوایان از والدین شنوا متولد میشوند که به طور کلی، ارتباط کلامی این والدین با کودکانشان دشوار است. بیشتر این والدین برای ارتباط با فرزندانشان از زبان اشاره استفاده نمیکنند. پیشنهاد، تشریح و پاسخ به پرسشهای مسائل جنسی کار دشواری است و به همین سبب، با محدودیت شدید مواجه است. فراگیری مسائل جنسی با کمک مطالعه به مهارتهای خواندن فرد بستگی دارد. ثابت شده است که خواندن غالباً راه چندان موفقیتآمیزی نیست. بنابراین وقتی ناشنوایان در خواندن، شنیدن یا گفتوگو با دیگران با چنین محدودیتهای احتمالی مواجه هستند، تنها دو راه اصلی دیگر برای فراگیری آگاهیهای جنسی باقی میماند که عبارت است از تماشای دیگران و تجارب مستقیم. در پاسخ این پرسش که آیا ناشنوایان در مسائل جنسی افراطی هستند باید گفت ناشنوایان نیز مانند دیگران علاقهها و کنجکاویهایی دارند. اما وقتی فرصت آموختن مسائل جنسی از آنان دریغ میشود، تنها راهی که برایشان باقی میماند غالباً تجربه شخصی و مشاهده دیگران است. گاهی تجارب شخصی در محیطهای نامناسب پیش میآید. به طور مثال، در محیطهای شبانهروزی امکان خلوت کردن محدود است، اما امکان آزمودن مسائل جنسی و فراگیری آنها وجود دارد و چه بسا با نظارت دقیق بتوان این رفتارها را مشاهده کرد. همچنین به اشتباه گفته میشود که میل جنسی ناشنوایان بیش از سایران است، در حالی که این رفتارها عادی است و پاسخی به شهوت است، و عادی است کودکان ناشنوا با داشتن امیال جنسی طبیعی میخواهند به هر طریق ممکن از این مسائل آگاه شوند. مشاهده رفتارهای دیگران به عنوان یکی از راههای کسب اطلاعات، در این زمینه مهم است. افراد عادی از بینایی خود در این راه کمک میگیرند و غالباً از شنوایی خود برای تفسیر و فهم دیدههایشان استفاده میکنند. ناشنوایان تنها به قدرت بینایی خود متکی هستند؛ اما مشاهداتشان ناکامل، مبهم و گاهی وحشتآفرین است. این ابهام، چندین سال قبل در یکی از مدارس ویژه ناشنوایان با تصویر نشان داده شد. کودکی تقریباً دوازده ساله به کلاس وارد میشود و آبنباتهای نعناییاش را به چند دختر تعارف میکند. با ادامه این ارتباط میان دانشآموزان، مشخص میشود پسرک در ازای آبنباتها از آنان انتظار بوسه دارد. این یک احساس بسیار طبیعی، و نیز یک پیام غیرشفاهی است که او از تبلیغات تلویزیونی دریافت کرده است. او به دلیل ناشنواییاش و با توجه به بوی نعنا، میخواست کمبود ارتباط کلامی را جبران کند. این یک لطیفه است، اما نتیجه همه سوء برداشتها همیشه این گونه بیخطر نیست. در صورت عدم مداخله مربی و یا در صورتی که این مرد کوچک سعی میکرد علاقهاش را به دختران تحمیل کند اتفاق دیگری میافتاد. مفهوم ارتباط دوسویه، معمولاً در ارتباطهای غیرکلامی از دست میرود. از این پسر ناشنوا نمیتوان انتظار داشت با دیدن پیامهای بازرگانی، ارتباط دوسویه را درک کند. تماشا باید با زبان و ارتباط همراه باشد. صریحترین بُعد تأثیر ناشنوایی بر مسائل جنسی، بر حیطه آگاهی تکیه دارد. ناشنوایی، فرصت کسب آگاهی درست و حقیقی درباره مسائل جنسی را از فرد میگیرد. مردم اکثراً این موضوع را نمیپرسند. اما شاید ناشنوایی ابعادی با درجه صراحت کمتر داشته باشد که شکلگیری ارزشها و نقشهای جنسی، شکلگیری هویت جنسی و جهتیابی جنسی، از جمله آنها هستند. بیخبری از ویژگیهای جنسی خود و دیگران، فرد را محبوس و ناتوان میسازد و امکان لذت و ارضای جنسی را محدود میکند. لذت جنسی کامل، تأثیری بر تحکیم روابط ضعیف ندارد، اما عدم ارضای جنسی میتواند روابط خوب را به نابودی بکشاند. مردم هیچگاه این امکان را ندارند که به دلیل علاقه بیش از حد، اطلاعات بسیاری درباره مسائل جنسی داشته باشند. رفتارهای زنانه : دومین مطلب که غالباً پرسیده میشود این است که چرا بسیاری مردان و پسران ناشنوا رفتار زنانه دارند. برای پاسخ به این پرسش، نخست باید چند اصطلاح را که کاملاً مورد اشتباه قرار میگیرد، تعریف کنیم. نخستین مورد هویت جنسیتی یا هویت جنسی است. در اصطلاح سادهتر، هویت جنسی همان احساس شخصی و درونی فرد درباره مذکر یا مونث بودن است. اصطلاح دوم، نقش جنسی یا نقش جنسیتی است که آن را ابزار آشکار یا بیرونی هویت جنسیتی فرد و یا به عبارت دیگر، رفتار عمومی و آشکار زن و مرد تعریف میکنند. این نقش آشکار و عمومی ِمونث یا مذکر را، فرهنگ هر شخص تعیین میکند. به طور کلی، وقتی فردی مذکر یا مونث به دنیا میآید، احساسی منطبق با جنسیت خود دارد و براساس نقشی که در فرهنگش برای او تعیین شده است، رفتار میکند. اخیراً اعتقاد بر آن است که کودک، مفاهیم هویت جنسیتی و نقش جنسی را از ابتدا فرا میگیرد. برای نمونه، جان مانی در تحقیقی نشان داده است کودک سه ساله میتواند جنسیت خود و دیگران را به درستی تشخیص دهد. این گفته درباره کودکان شنوا نیز صدق میکند، زیرا دانشمندان معتقدند مفهوم مذکر بودن در ذهن یک پسر بچه و مفهوم مونث بودن در ذهن یک دختر بچه اصولاً به واسطه دیدهها و شنیدههای او شکل میگیرد. در دهه اخیر درباره تأثیر یا عدم تأثیر ناشنوایی بر شکلگیری هویت جنسیتی و ابزار نقش جنسیتی در کودک ناشنوا تحقیقی انجام نگرفته است. تحلیل گستردهتر درباره بحث احساس زنانه در ناشنوایان مذکر، مستلزم بررسی محیط اولیه زندگی آنان و توجه خاص به الگوهای مرتبط با نقش است. پسران جوان ناشنوا در محیط اولیه آموزشی و خانوادگی خود، با الگوهای نقش زنانه احاطه میشوند. این پسران را غالباً همجنسباز و نازک نارنجی میخوانند. به همین دلیل، این پسران با نقش مردانهای که برای آنها در نظر گرفته شده است، همخوانی ندارند و بنابراین در معرض خطر دور افتادن از دیگران و جدا شدن از همسالانشان قرار دارند. این برخورد، بسیار ناخوشایند است و احتمالاً برای رشد روانـ جنسی کودک مضر خواهد بود. چنانچه مفاهیم هویت و نقش جنسی در ابتدا فرا گرفته شود، غالباً جای تعجب و پرسش است که وقتی فرد نمیتواند با والدین خود ارتباط کلامی برقرار کند و یا زمانی که الگوهای اولیه او زنانه هستند، پس تأثیر محیط چیست؟ در پاسخ به این پرسش، نمیتوان تنها به بیان نظریات خود بسنده کرد، بنابراین بایستی با مطالعه و بررسی به آن پاسخ داد. جهتگیری جنسی : سومین موضوعی که غالباً مورد پرسش قرار میگیرد این است که آیا تعداد همجنسبازان در میان ناشنوایان بیشتر است یا در میان شنوایان. این نکته قابل تذکر است که هیچ کس نمیداند که افراد چرا به جنس مخالف یا موافق گرایش پیدا میکنند. در دوره اخیر، نظریهها درباره گرایش جنسی مطرح شده است، اما قرائن مستند و مهمی برای آنها وجود ندارد. کثرت همجنس بازان در جامعه ناشنوایان مشخص نیست و تعداد همجنسبازان در میان ناشنوایان نیز بیشتر از این تعداد در جامعه ناشنوایان نیست، اما فعالیتهای همجنسبازی آنان بیشتر به نظر میرسد. طبق تعریف، همجنسباز شخصی است که به جنس موافق علاقه و دلبستگی خاصی دارد و نوعاً با تصویرپردازی شهوانی جنس موافق، به حد نهایی تحریک میرسد. رفتارهای جنسی در یک محیط شبانهروزی جمعی، غالباً ناشی از جداسازی جنسی است؛ با این حال، پرداختن به رفتارهای جنسی موافق به مفهوم همجنسباز بودن نیست. بسیاری از پسران ناشنوا را به دلیل داشتن خصایص زنانه، همجنسباز لقب دادهاند. آنان نیز ناآگاهانه و به همین دلیل، به فعالیتهای همجنسی روی آوردهاند. آنان به تدریج، این عنوان را باور میکنند و بر آن اساس هم رفتار میکنند. سایر ناشنوایان مذکر نیز به دلیل رابطه نزدیک احساسی و جنسی با جنس مونث، ناراحتیها و مشقتهای بسیاری را به وجود آوردهاند. این قبیل افراد در زمینه همجنسبازی فعال بودهاند، اما امکان ارتباط احتمالی جنسی با دختران و زنان را نداشتهاند. بحث این نیست که نیاز همجنسباز مذکر یک زن خوب است و او از آن پس، فرد سالمی خواهد بود. به نظر میرسد در فرآیند جهتیابی او، مراحل مهمی از رشد وجود داشته باشد و اگر این مراحل به هر دلیلی کم شده باشد، خود فرد درصدد برمیآید آنها را به شکلهای مختلف جبران کند. در هر صورت، این افراد ممکن است همجنسبازی خود را باور کنند و یا نکنند. برخی به رغم داشتن رفتارهای همجنسبازانه، خود را غیر همجنسباز میدانند. باقیمانده خود را همجنسباز میدانند و بر آن اساس رفتارهایشان را نیز شکل میدهند. سازگاری جنسی : چهارمین موردی که والدین، متخصصان و ناشنوایان درباره آن میپرسند، این است که آیا مشکلات جنسی و ازدواج، در ناشنوایان بیشتر است یا شنوایان. از آنجا که تعداد متخصصان مشاوری که زبان اشاره بدانند اندکاند، افراد و زوجهای ناشنوا در یاری گرفتن از این گونه کارشناسان، با محدودیت شدید مواجه باشند. به سختی میتوان گفت که مشکلات جنسی و ارتباطی ناشنوایان در مقایسه با شنوایان بیشتر یا کمتر است. به هر حال، مشاهدات نشان میدهد که آنان به دلیل نداشتن دسترسی به آگاهیهای موجود و بیخبری از مسائل جنسی، اغلب با دشواری مواجه هستند. اینکه آیا ناشنوایان در مقایسه با همتایان خود در میان دیگران چگونهاند، این مطلب را بازگو میکند که ناشنوایان باید به خدماتی دسترس داشته باشند که با هدف پاسخگویی به نیازها، و حقوق و ارضای کامل جنسی آنها طراحی شده باشد. توسعه ارزشها: پرسش مهم دیگر این است که ناشنوایان چگونه ارزشهای جنسی خود را پرورش میدهند؟ ارزش یعنی باور یا اندیشهای که در نظر فرد، مهم باشد. انسان ارزشها را از محیطی که در آن حضور دارد، دریافت میکند. در درجه اول، ارزشها را والدین و اعضای درجه یک خانواده به فرد میآموزند و با بسط یافتن محیط زندگی کودک، او با ارزشهای خارج از خانواده برخورد میکند. پس از خانواده، تلویزیون بیشترین تأثیر را در شکلگیری ارزشهای فرد دارد. در بسیاری از مدارس شبانهروزی و منازل، تلویزیون عمدهترین شکل سرگرمیاست. پیآمدهای احتمالی تأثیرپذیری بینندگان عادی از برنامههای جنسی و خشونتآمیز، هم اکنون مورد مطالعه و بحث جدی و مفصل است. اما چگونگی تأثیر این برنامه بر بینندگان ناشنوای فاقد درک شنیداری، هنوز تعیین نشده و مورد بررسی نیز قرار نگرفته است. والدین، نخستین و مهمترین انتقال دهندگان ارزشهای جنسی به فرزندان هستند. این واقعیتی است که ملاحظات بسیاری را در زمینه شکلگیری در کودکان ناشنوا پیش رو میگذارد. برای نمونه، وقتی کودکی نمیتواند بیان ارزشها را از والدین خود بشنود، پس انتقال ارزشها چگونه انجام میشود؟ کودک ناشنوا در چنین محیطی چگونه میتواند ارزشها را در خود پرورش دهد؟ کودکی که در مدرسه شبانهروزی به سر میبرد و نمیتواند همیشه در محیط خانواده باشد، چگونه میتواند ارزشها را کسب کند؟ کودکی که از سه یا چهار سالگی به برنامه مدارس شبانهروزی وارد میشود، چه نوع ارزشهایی را کسب میکند؟ افزون بر این، برنامههای بیشتر مدارس شبانهروزی، کودکان ناشنوای دختر و پسر را از یکدیگر جدا میسازد. طی سالهای اولیه، تماس اصلی و ابتدایی آنان با آموزگاران زن و کارکنان زن، در خوابگاه است. آنان زنانی با خصایص عالی و الگوهای مادرگونه هستند، اما جنس مرد و الگوهای پدرگونه چه میشود؟ این نوع محیط میتواند ارزشهای جنسی، نقشهای جنسی و جهتیابی جنسی را تحت تأثیر قرار دهد. در بهار 1980 نخستین کنفرانس ملی ناشنوایی و مسائل جنسی در سنلوییس در میزوری برگزار شد. 275 کارشناس در امر ناشنوایی و مسائل جنسی برای نخستین بار برای تبادل عقاید خود، گرد هم آمدند. در این کنفرانس، مسئله تفاوت ارزشهای جنسی در میان ناشنوایان و شنوایان مورد بحث قرار گرفت. پرسش کارکنان شنوا و ناشنوا همگی این بود که آیا ارزشهای جنسی شنوایان و ناشنوایان متفاوت است و اگر چنین است، علت چیست؟ با وجود چنین مسئلهای، بحث فوراً به این سمت کشیده میشود که نظامهای ارزش جنسی ناشنوایان و شنوایان یکی است، کدامیک درست است، کدام نادرست است، یا کدام یک بهترین است. این نوع اندیشیدن عامل مخل جستوجو، تحقیق و امکان درک تازه شکلگیری ارزش در میان ناشنوایان به شمار میآید. نتیجه اینکه، مردم نگرانی بسیاری از پاسخهای احتمالی دارند؛ پس پاسخی در میان نیست و هر چه هست پرسشهای بیشتر است. نتیجهگیری: میل جنسی ناشنوایان درجات مختلفی داشته، راههای ارضای متنوعی دارد. این میل، کمتر یا بیشتر از میل سایر مردم نیست. آنان حقیقتاً نیازها، مشکلات و نگرانیهایی همانند سایران دارند. عدم آگاهی در این باره، توانایی کارشناسان را در ارائه بهترین برنامهها و خدمات به ناشنوایان در حوزه امور جنسی، با مانع روبهرو میکند. به همین سبب، برنامهها محدود و کارآیی آنها بسیار کمتر از مقدار لازم است. ناشنوایان حق دارند استعداد خود را در تمامی ابعاد زندگی، از جمله مسائل جنسی شکوفا سازند. مأخذ: GEDPD, Vol. 3, P. 15-20. دلا ریوز فیتز جرالد ؛ ماکس فیتز-جرالد ترجمه زهرا واعظی |
تاریخ ثبت در بانک | 2 مهر 1399 |