کد jr-40188  
عنوان اول تلویزیون  
عنوان دوم وسیله‌ای برای نمایش و بیان مسائل ناشنوایان  
نویسنده دان بنگز  
مترجم لقمان سرمدی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 409  
شماره صفحه (تا) 417  
زبان فارسی  
متن تلویزیون، وسیله‌ای برای نمایش و بیان مسائل ناشنوایان.
از 1945 که تلویزیون به بازار آمد و به تدریج بین عموم مردم رواج یافت، ناشنوایان آن را تماشا می‌کردند. اما با تکمیل وسایل جانبی، استفاده ناشنوایان از تلویزیون، از 1970 بیشتر شد. درک بهتر تأثیر وسایل ارتباط جمعی، از جمله تلویزیون، بر ناشنوایان منوط به سه موضوع زیر است که باید بررسی شود: 1. موضوع قابل انتقال, مثل داستان، نمایشنامه یا نمایش غیرداستانی؛ 2. وسیله ارتباطی و انتقالی, مثل رادیو, تلویزیون, تلویزیون کابْلی، ویدیوی خانگی و فیلم سینمایی؛ 3. تماشاچیان ناشنوا. ناشنوایان، از طریق چشم‌اندازهای فرهنگی مبتنی بر زبان اشاره امریکایی، نوع قبلی تلویزیون و ارتباط از طریق فیلم را که فقط مخصوص شنوایان بود، تغییر دادند. برای نمونه, فیلمهای پیتر ولف و برنامه‌های گروههایی از قبیل دف مدیا ، سایلنت نت ورک و بیاوند ساوند و اضافه شدن ناشنوایان به برنامه‌های تلویزیونی و فیلمهای افراد شنوا، چشم‌انداز جدیدی برای ناشنوایان به وجود آورد. اضافه شدن برنامه‌های تفسیر زبان اشاره و برنامه‌های زیرنویس شده و همچنین ارائه برنامه‌های نمایشی و موزیکال به زبان اشاره، وسایل ارتباطی جمعی را که قبلاً تنها براساس گفت‌وگو بود، به کلی تغییر داد. در نتیجه، ناشنوایان نیز به گروه تماشاچیان اضافه شدند. در این بخش, سه نوع اصلی فیلمها و برنامه‌های تلویزیونی که در حال حاضر پیشرفته‌تر از بقیه هستند، بررسی می‌شوند: 1. دسترسی ناشنوایان به برنامه‌های تلویزیونی، با اضافه شدن برنامه‌هایی که زیرنویس شده بودند و یا از زبان اشاره در آنها استفاده شده بود, که بدین وسیله برنامه‌های افراد شنوا برای تماشاچیان ناشنوا نیز قابل فهم شد؛ 2. برنامه میانْ فرهنگی که با افراد شنوا و ناشنوا در ارتباط است و از طریق وسایل ارتباطی جمعی گوناگون، در وهله اول به تماشاچیان شنوا انتقال می‌یابد (اگرچه این اواخر برنامه‌های زیرنویس شده نیز در اختیار ناشنوایان قرار ‌گرفته است)؛ 3. برنامه فرهنگی ناشنوایان که از طریق چشم‌انداز فرهنگی ناشنوایان گسترش یافته و در وهله اول از طریق زبان اشاره امریکایی یا گفتار، به تماشاچیان شنوا و ناشنوا منتقل می‌شود.
این بخش، شامل شکلی از فیلمها و برنامه‌های تلویزیونی زیرنویس شده، برنامه‌های تفسیر شده، یا حاوی زبان اشاره و اجرای نمایشنامه‌ها یا شعرهایی به زبان اشاره است.
زیرنویسی فیلم: فیلمهای صامت اولیه با نوشته‌ها و عناوین بین پلانها و حالتهای بدنی اغراق‌آمیز برای تماشاچیان شنوا و ناشنوا قابل فهم بود، تا اینکه با معرفی صدا در 1926 صنعت فیلم به روی جامعه ناشنوایان بسته شد. حتی اقداماتی از قبیل خلاصه‌های داستان یا استفاده از دستکشهای شب‌نمای سفید در تئاتر با صحنه سیاه, نیازهای ناشنوایان را برآورده نکرد. در 1947 امرسن رومرو ، هنرپیشه ناشنوای اهل کوبا که در چند فیلم صامت بازی کرده بود، چند فیلم مصوت را خرید و کارتهای عنوان را برای ارائه گفت‌وگو به هم چسباند و آنها را به انجمنهای ناشنوایان، کلیساها و سازمانهای دیگر اجاره داد. این روش, فیلم را بسیار طولانی می‌کرد؛ اما باعث شد که سه سال بعد کنفرانس هیئت اجرایی مدارس ناشنوایان امریکا، مجموعه مشابهی از فیلمها را، البته با افزودن شرح زیر تصویر به صحنه فیلمها، برای ناشنوایان تهیه کند. از آنجا که انجام این پروژه، بسیار پرهزینه بود، کنفرانس, به دولت مرکزی تبدیل شد و در 1958 با حمایت انجمن ملی ناشنوایان، انجمن ناشنوایان الکساندر گراهام بل، سازمان توان‌بخشی شغلی و سازمانهای دیگر، قانون عمومی 85-905 تصویب شد و بدین ترتیب، تهیه فیلمهای زیرنویس شده ویژه ناشنوایان به صورت بخشی از برنامه‌های دولت مرکزی درآمد.
برای نخستین بار، تحت نظارت جان گو و سپس گیلبرت دلگادو و مالکوم نوروود (که ناشنوا بود) بر تعداد فیلمهای زیرنویس شده افزوده شد در 1976 سه مرکز پخش، تقریباً پانصد فیلم بلند را به مدارس، انجمنها، کلیساها و سازمانهای دیگر اجاره می‌دادند. بیش از پنجاه انبار برای نگهداری تقریباً هشتصد فیلم آموزشی تأسیس شد. دولت روی برنامه‌های بسیاری سرمایه‌گذاری کرد از جمله: چهار مرکز وسایل ارتباط جمعی منطقه‌ای که برای آموزش و تهیه موضوعات آموزشی در نظر گرفته بود. طی 1975 تا 1976 تقریباً پنج هزار گروه برای 107 میلیون ناشنوا، برنامه اجرا می‌کردند و این افراد می‌توانستند از خدمات فیلمهای زیرنویس شده ویژه ناشنوایان استفاده کنند. این برنامه، به قدری موفق بود که دولت مرکزی، مسئولیت این آژانس را بیشتر کرد تا معلولیتهای دیگر را نیز در برگیرد و عنوانش را، به بخش فیلمهای زیرنویس شده و خدمات وسایل ارتباط جمعی تغییر داد.
برنامه‌های تلویزیونی زیرنویس‌دار: اقدامات مالکوم نوروود، بخش فیلمهای زیرنویس شده و خدمات وسایل ارتباط جمعی، که منجر به زیرنویس‌دار شدن برنامه‌های تلویزیونی شد، مشکلاتی را همراه داشت: 1. برخلاف سینما، تلویزیون، گروه بزرگی از تماشاچیان شنوا و ناشنوا را مخاطب قرار می‌داد؛ 2. تحقیقات نشان داد که شمار بسیاری از تماشاچیان شنوا، نسبت به فیلمهای زیرنویس شده واکنش منفی نشان می‌دادند و خبرنگاران نمی‌خواستند درآمدهای ناشی از تبلیغات را به خاطر پایین آمدن نرخ از دست دهند؛ 3. شدت صدای برنامه‌های پخش شده و نیاز فوری به زیرنویس‌دار کردن برنامه‌های خاص, با تعداد نسبتاً کم و مدت زمان کمترِ فیلمهای زیرنویس شده مقایسه شد. تحقیقات نشان داد که برای حل این مشکل، راهی وجود دارد که برنامه‌های زیرنویس شده عمومی، به طور مستقیم، با موضوعات برنامه, نمایش داده می‌شدند و همه تماشاچیان آن را می‌دیدند و این برنامه‌ها برای همه تماشاچیان قابل فهم بودند. برای کاستن از واکنش منفی تماشاچیان شنوا، این سیستم، برای برنامه‌هایی اعمال می‌شد که بیش از یکبار در هفته در شبکه عمومی پخش می‌شد. تماشاچیان می‌توانستند نسخه زیرنویس شده یا معمولی یک برنامه را انتخاب کنند. برنامه‌های دارای زیرنویس بسته، علامت پخش خاصی داشتند و در واقع پنهان بودند و تنها افرادی می‌توانستند آنها را ببینند که وسیله‌ای برای رمزگشایی داشتند. در 1972 شبکه تلویزیونی دبلیو. جی. بی. اچ با بستن زیرنویس، استفاده از سرمایه فیلمهای زیرنویس شده و خدمات وسایل ارتباط جمعی, چندین قسمت از مجموعه سرآشپز فرانسوی را به صورت عمومی زیرنویس کرد و همچنین، سخنرانی اختتامیه رئیس جمهوری نیکسون در 1973 به صورت عمومی زیرنویس شد. موفقیت این دو اقدام مخاطره‌آمیز, منجر به سرمایه‌گذاری و گسترش پروژه‌ای بزرگ شد که عبارت بود از پخش خبرهای ای. بی. سی. به صورت زیرنویس شده در روزهای هفته از شبکه عمومی. دسامبر 1973 برای آغاز این مجموعه خبری در سرعت و هماهنگی فوق‌العاده‌ای لازم بود. برنامه‌های سیستم ای. بی. سی. در ساعت شش و سی دقیقه بعدازظهر پخش می‌شد و متن خبر، در حد سطح ششم مهارت خواندن، دوباره ویرایش می‌شد. با توجه به محدودیتهای زمانی, خبرهای زیرنویس شده با استفاده از متن ویرایش شده، آماده شده، به نوارهای ویدئویی تبدیل می‌شدند و مطالب دیگری جای تبلیغات را می‌گرفتند. تمام مطالب، باید به موقع برای پخش در ساعت یازده و سی ‌دقیقه همان روز کامل می‌شد. در 1976 پخش همزمان اخبار ای. بی. سی. از 120 شبکه آغاز پخش گزارشهای خبری در سطح ملی بود. با موفقیت این برنامه، ایستگاه تلویزیونی دبلیو. جی. بی. اچ. برنامه‌های زیرنویس شده‌اش را، که شامل «اولین اشاره‌های واشو » از مجموعه نُوا ، دو گزارش نیم ساعتی درباره هشتمین بازیهای زمستانی و جهانی ویژه ناشنوایان و برنامه‌های همیشگی و ثابت از قبیل «گاهشمار آدامز » و «تمرکز » بود, گسترش داد. از آنجا که سیستم برنامه‌های زیرنویس شده عمومی، تنها در برنامه‌هایی که بیش از یک بار در هفته در شبکه پخش عمومی نمایش داده می‌شدند، امکان‌پذیر بود, فیلمهای زیرنویس شده و خدمات وسایل ارتباط جمعی و سیستم پخش عمومی, به تحقیق و توسعه در زمینه سیستم برنامه‌های زیرنویس شده خاص ادامه دادند. آنها از 1970 تا 1976 مکان بازخوانی برنامه‌های زیرنویس شده را در 21 خط از شبکه 525 خطی تلویزیونهای امریکا، فراهم کردند. این خط، از دید دریافت‌کننده تلویزیونی پنهان بود و برای استفاده از آن, نیاز به رمزگشایی خاص بود. در 1976 کمیسیون ارتباطات مرکزی، با حفظ خط 21 برای زیرنویس‌دار کردن برنامه‌های ناشنوایان موافقت کرد. در همان سال، با حمایت مالی سازمان بهداشت، آموزش و رفاه عمومی، موسسه ملی برنامه‌های زیرنویس‌دار تأسیس شد و هدف آن، زیرنویس‌دار کردن برنامه‌ها، با استفاده از فناوری خط 21 بود که با وسایل خاص, رمزگشایی می‌شد. از بین چهار شبکه اصلی، شبکه ‌ای. بی. ‌سی. و ان. بی. ‌سی. و سیستم رسانه عمومی، با افزایش برنامه‌های زیرنویس شده به مدت بیست ساعت در هفته، موافقت کردند. در اوایل 1980 برنامه‌های زیرنویس شده عمومی برای ناشنوایان فراهم شد. با افزایش برنامه‌های زیرنویس شده در ساعات پربیننده و به کارگیری روشهای پیشرفته، موسسه ملی برنامه‌های زیرنویس‌دار، توانست برنامه‌های زیرنویس شده واقعی را فراهم کند. در یازدهم اکتبر 1982 خبرهای زیرنویس شده، به اخبار جهانی شب شبکه ای. بی. سی. تنها با چند ثانیه تأخیر، اضافه شد. موسسه ملی برنامه‌های زیرنویس‌دار، سیستمی را توسعه داد که از طریق آن, یک تُندنویس به گوینده خبر گوش می‌کرد و نسخه کوتاه شده از خبر را تایپ می‌کرد که سپس به وسیله رایانه، به متن زیرنویس شده، تبدیل می‌شد. این اقدام، به اطلاع‌رسانی خبرهای زنده و وقایع خاص زیرنویس انجامید.
خط 21، ویژه برنامه‌های زیرنویس شده سی. بی. اس. بود و بعدها پیام‌نما (تله تکست) نامیده شد. پیام‌نما، امروزه به طور گسترده در اروپا استفاده می‌شود و افزون بر برنامه‌های زیرنویس شده، تقریباً صد صفحه از اطلاعات متنی را که با وسیله‌ای شبیه به ماشین حساب، فراخوانی می‌شود، فراهم می‌کند. پیام‌نما، جدیدترین اطلاعات را درباره اخبار، شرایط آب و هوایی، ورزشها و غیره ارائه می‌دهد و گروه بزرگ‌تری از مشتریان را با قیمت کمتر، تحت پوشش قرار می‌دهد. در این سیستم، چند اشکال وجود داشت: مهم‌تر از همه، اینکه زیرنویسها نمی‌توانستند در دستگاههای ویدئویی خانگی ضبط شوند. سی. بی. ‌اس. تصمیم گرفت سیستم برنامه‌های زیرنویس شده عمومی را جایگزین کند و انتقال برنامه‌های زیرنویس شده را به تأخیر اندازد. این روش مورد اعتراض قرار گرفت و شماری از گروهها, مانند انجمن ملی ناشنوایان، تجمعات اعتراض‌آمیزی برپا کردند. این بی‌نظمی، باعث شد ان. بی. سی. از خط 21 حمایت نکند و موسسه ملی برنامه‌های زیرنویس‌دار را وادار کرد که سرمایه زیرنویس‌دار کردن برنامه‌های ان. بی. سی را از صنایع غیر شبکه‌ای، تهیه کند. سرانجام، سیستم دو حالته، که هم با پیام‌نما و هم رمزگشاهای خط 21 هماهنگ بود, گسترش یافت و برخی از تنشهای بین این دو سیستم حل شد.
برنامه‌های دارای رابط و زبان اشاره: استفاده از زبان اشاره از طریق تفسیر یا نمایش مستقیم, وسیله دیگری بود که باعث شد برنامه‌های تلویزیونی, به ویژه برنامه‌های خبر محلی، برای ناشنوایان قابل فهم باشد. تفسیر برنامه‌های خبری درسی، در 1959 آغاز شد و در آن زمان, جان توبرگن ، که به دلیل عدم اعلان خطر برای ناشنوایان در مواقع اضطراری، نگران بود، ابتدا تلویزیون زنیت و بعد، ان. بی. ‌سی. را متقاعد کرد که یک اخبار پنج دقیقه‌ای به زبان اشاره، راه‌اندازی کنند. این روال، تا دهه 1970 ادامه یافت و این قبیل برنامه‌ها، به طور گسترده‌تری پذیرفته شد. یک عامل محرک در این پذیرش, اخبار اشاره‌ای چهار از تلویزیون کی‌. آر. اُ. اِن. در سانفرانسیسکو بود. در این روش، اخبار به صورت مستقیم به وسیله دو گوینده خبر با نامهای جین نورمن و پیتر وولف و با کمک گویندگانِ پشت دوربین، گفته می‌شد. هر صبح، برنامه‌ای پنج دقیقه‌ای پخش می‌شد که شامل خلاصه‌ای از خبرهای تازه، همراه موضوعات خاص مورد علاقه ناشنوایان بود. این برنامه، به عنوان نخستین برنامه خبری که به طور مستقیم و با استفاده از زبان اشاره امریکایی، به جای تفسیر خبر پخش می‌شد، جایزه امی را از آن خود کرد و باعث شد که چند تن از ناشنوایان، برنامه‌های خبری خود را راه‌اندازی کنند. در لس‌آنجلس، گرِگ بروکس با استفاده از شیوه‌ای مشابه, اخبار جامعه ناشنوایان را در کابْل تتا راه‌اندازی کرد و برنامه او نیز برنده جایزه امی شد. در واشنگتن نیز، سینتیا سالتزمن برنامه خبری صبحگاهی را رسماً آغاز کرد و تیمْ مدینا نیز اخبار ارتباط کلی را افتتاح کرد. برنامه مدینا عجیب بود، زیرا در این برنامه, او هم صحبت می‌کرد و هم از زبان اشاره بهره می‌برد و همچنین، نمایشهای گرافیکی و بصری را به طور مستقیم، به شیوه کلی اضافه کرد.
هنری استاک نیز در پرتلند ، واقع در اورگان ، برنامه خبری پنج دقیقه‌ای اجرا کرد. واکنش عمومی نسبت به تلاشهای پیشگامانه این گویندگانِ اخبار ناشنوایان در برنامه‌های تفسیر شده, در سراسر کشور افزایش یافت، تا اینکه در 1977 نتایج یک تحقیق نشان ‌داد که در مجموع، 43 برنامه خبری در روزهای هفته به صورت تفسیر شده یا عادی پخش می‌شوند. به هر حال، با از بین رفتن تازگی این خبرها و افزایش اعتماد نسبت به خبرهای زیرنویس شده، تمام گویندگانِ اخبار ناشنوایان، از برنامه حذف شدند و بسیاری از آنها، بخشهای خبری را تفسیر می‌کردند. برنامه‌های غیرخبری نیز با استفاده از رابطان زبان اشاره، آزمایش شدند و مشخص شد که برنامه‌های زیرنویس شده، محبوب‌تر و مقبول‌ترند. نمایش «مراقب کودکت باش, من هم همین طور»، که برنامه‌ای تلویزیونی مربوط به فعالیتهای کودکان بود، مورین کالینز ، دانش‌آموز شانزده ساله ناشنوایی را نشان می‌داد که به عنوان رابط در گوشه‌ای از صفحه تلویزیون قرار داشت. برنامه‌های مذهبی مثل «چراغی بر سر راه من»، و «نمای نزدیک کریستوفر»، که برنامه‌ای گفت‌وشنودی و با گرایشهای مسیحی بود، رابطان زبان اشاره را در گوشه‌ای از صفحه قرار دارند، نشان می‌دهد. تفسیر یک برنامه, از زیرنویس کردن آن، کم هزینه‌تر است؛ اما برنامه‌های زیرنویس شده، برای گروه بزرگ‌تری از افراد، که کاهش شنوایی دارند و یا برخی از آنها که هیچ‌گونه آشنایی با زبان اشاره ندارند، قابل فهم است.
اجرای ترانه و نمایشنامه به زبان اشاره: با ایجاد تئاترهایی به زبان اشاره حرفه‌ای، مثل تئاتر ملی ناشنوایان و تئاتر ناشنوایان فرمونت ، و افزایش شهرت زبان اشاره به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی هنری، تلویزیون، نمایشنامه‌های موزیکال و تئاتر تهیه می‌کرد و با اجرای آنها به زبان اشاره، این برنامه‌ها برای تمام ناشنوایان قابل فهم بودند. برنامه‌هایی که در این گروه جای داشت, با برنامه‌های فرهنگی ناشنوایان، که موضوعات آنها براساس نمایشنامه‌های موزیکال یا تئاتر ویژه ناشنوایان بود, فرق می‌کرد و سعی می‌شد که به جای استفاده از زبان اشاره، عنصر فرهنگی ناشنوایان را به این برنامه اضافه کنند. زبان مورد استفاده در این برنامه، به جای زبان اشاره امریکایی، زبان اشاره آمیخته انگلیسی بود. شاید نخستین نمونه از نمایشنامه‌های موزیکال، «تعالیم راک » بود که در کریسمس 1973 در واشنگتن دی. سی. اجرا شد.
گروه اجرا کنندگان، که تمام آنها شنوا بودند, شعرهای مذهبی را با گروه موسیقی زنده «پسران تندر» اجرا کردند. شهرت این برنامه، باعث شد چندین گروه کم شنوا، نسخه‌هایی از برنامه‌ها و نمایشهای موزیکال خود را روی صحنه بیاورند. یک نمایش مشهور از این نوع «نوسان خوب» بود که به وسیله تئاتر یادبود هیوز در واشنگتن روی صحنه آمد. در 1974 سینتیا سالتزمن، کارگردان ناشنوای این گروه, با همکاری استفان هوارد نمایشنامه «شعر، آواز، اشاره» را تهیه کردند که جایزه امی را دریافت کرد. این برنامه با جلو‌ه‌های تصویری همراه شد و جنبه هنری این نمایش را، که به زبان اشاره اجرا می‌شد، افزایش داد. چند تن از بازیگران این نمایش پیشگامانه، کار حرفه‌ای در تئاتر و تلویزیون را ادامه دادند که از این میان, ریتا و اِد کری , همراه باب هیلترمن , ده سال بعد، برنامه میوساین را تهیه کردند و یک سری از برنامه‌های تفسیر شده آهنگین را با برنامه‌های صامت شبکه ضبط کردند. گروههای تئاتر، می‌توانستند در کارهای تلویزیونی نیز شرکت کنند. تئاتر ملی ناشنوایان، چندین برنامه به زبان اشاره پخش می‌کرد که این برنامه‌ها، شامل «کریسمس کودک در ویلز » و «جشنواره دستها » بود و برخی از قسمتهای آن را ادموند واتراستریت ناشنوا، کارگردانی کرد. تئاتر ناشنوایان فرمونت نیز برای نمایشنامه «دیو و دلبر» و «آدم بیچاره» جایزه امی را دریافت کرد که نمایشنامه دوم, به قلم دان بنگس ، نویسنده ناشنوا، نوشته شده است. اسپکترم سازمانی متشکل از هنرمندان ناشنوا بود که مقر آن، در تگزاس بود و با همکاری ایستگاه تلویزیونی، نسخه بسیار جالبی از «دیو و دلبر» را تهیه کرد. این نمایشنامه را الیزابت کویین, که ناشنوا بود، کارگردانی کرد. با تلاشهای ریچارد گیب ، که خود کارگردان و تهیه‌کننده‌ای شنوا بود، نمایشنامه‌هایی به زبان اشاره و با هنرمندی بازیگران ناشنوا, اجرا شدند و با بهره‌گیری از جلوه‌ها ویژه تصویری، از قبیل دستهای درخشان و آیینه‌هایی که اشاره می‌کردند، ارتقای کیفیت یافتند. این برنامه‌ها، نه تنها نمایشنامه‌های موزیکال و تئاترهایی را که برای تماشاچیان ناشنوا قابل فهم بود، اجرا می‌کردند، بلکه امکانات فنی و هنری زبان اشاره امریکایی را به عنوان فیلم و برنامه‌های تلویزیونی افزایش دادند.
برنامه میان فرهنگی شنوایان و ناشنوایان: کشمکش بین شنوایان و ناشنوایانی که نمی‌توانستند برنامه‌هایی به زبان اشاره بسازند, اساس تهیه چندین فیلم و صحنه‌های ویژه بسیاری از سریالهای تلویزیونی شد. در دهه 1950 و 1960 به دلیل ضعف وسایل فنی و نیاز به ایجاد شرایط هیجان‌آمیز، اغلب این برنامه‌ها، شخصیت ناشنوا را با روشهای کلیشه‌ای و بسیار غیرواقعی وصف می‌کردند. این شخصیتها، به عنوان افراد احساساتی و بیچاره توصیف می‌شدند؛ اما بسیاری از تماشاچیان شنوا با آنها احساس همدردی نمی‌کردند. مضمونهای تکراری، مخصوصاً در فیلمهای «جانی بلیندا » و «قلب یک شکارچی تنها است »، گوشه‌گیری و انزواست. تماشاچیان ناشنوای این فیلمها، با قهرمانان زن و مرد ناامیدی که حتی با تلاش نمی‌توانستند با شنوایان ارتباط برقرار کنند، روبه‌رو می‌شدند و از این مسئله متعجب بودند که چرا تهیه‌کنندگان خود را به زحمت نمی‌اندازند تا اجتماع واقعی ناشنوایان را، که به آسانی می‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند, به نمایش گذارند. افزون بر انزوای تشنج‌آمیز برنامه‌های تلویزیونی، فیلمها نیز ناشنوایی را به عنوان خصلتی ناخواسته، که از طریق جراحی یا پیشرفت مهارتهای لب‌خوانی بشر قابل درمان است، توصیف می‌کردند و بنابراین، ناشنوایان با پایانی همیشه خوش، روبه‌رو بودند.
این موضوع، برخلاف دنیای واقعی ناشنوایان بود، زیرا بسیاری از آنان از ناشنوایی خود ناراضی هستند و از اینکه نمی‌توانند به خوبی لب‌خوانی کنند، ناخشنودند. تهیه و اجرای این برنامه‌های کلیشه‌ای، مادامی که به دست شنوایان صورت می‌گرفت. به رغم وجود اعتراضات رهبران جامعه ناشنوایان، ادامه می‌یافت. به هر حال، با اصرار تئاتر ملی ناشنوایان، تهیه‌کنندگان فیلمهای شبکه, نقش شخصیتهای ناشنوا را، به هنر پیشه‌های حرفه‌ای ناشنوا پیشنهاد کردند. بازی این هنرپیشگان و تلاشهای مشاوران متخصص ناشنوایی، باعث شد شخصیت ناشنوایان و شرایط آنها، به طور جدی‌تری توصیف شود.
اُدری نورتن از تئاتر ملی ناشنوایان، نخستین ناشنوایی بود که در 1968 در صحنه‌ای از مانیکس به عنوان شخصیتی ناشنوا ظاهر شد. نورتن، نقشهای دیگری نیز بازی کرد و با کمک دیگر هنرپیشگان ناشنوا و مشاوران فنی، بر نگرش ناشنوایان نسبت به تلویزیون، تأثیر گذاشت. لیندا باو به عنوان نخستین هنرپیشه ناشنوا در تلویزیون، در فیلم «خیابان سسامی »، شخصیت ناشنوایی را به بینندگان تلویزیونی معرفی کرد که با ارائه نقش مثبت نسبت به دوستان شنوا و ناشنوایش، واکنشی تأثیر برانگیز داشت. باو, اولین هنرپیشه ناشنوا در یک اثر تجاری بود و نقش او به عنوان شخصیت ناشنوا، واقعیت بیشتری به همراه داشت. باو، فیلیس فرلیچ ، سیمور برنستاین و پیتر وولف، نقش شخصیتهای ناشنوا را در فیلمهای کمدی بازی می‌کردند.
احتمالاً نتیجه نهایی ایفای نقش واقعی و مثبت ناشنوایان، منجر به تهیه یک فیلم تلویزیونی با عنوان «و اسم تو جونا است »، شد. در این فیلم، سالی استراچر ، جف براوین ، ناشنوای تازه وارد جوان و گروه بزرگی از هنرپیشگان ناشنوای دیگر, نقشهای اصلی را بازی می‌کردند و برنارد براگ و گرِگ بروکس، دستیاران فنی بودند. همانند بسیاری از برنامه‌های دیگر از این نوع، مفهوم این برنامه‌ها, تنهایی ناشی از ناشنوایی بود. قهرمان این داستان، شنوا بود؛ اما از تنهایی بیشتر رنج می‌برد و سعی می‌کرد مانع ارتباط را از میان بردارد و با وجود ناامیدی و آشفتگی، می‌کوشید ارتباط شفاهی را بیاموزد. او هنگامی که والدین ناشنوای یکی از همکلاسهای ناشنوای جونا را ملاقات کرد, نجات یافت و به دست آنها انجمن ناشنوایان و سپس جامعه گسترده‌تر ناشنوایان برپا شد و برای نخستین بار، چنین جامعه‌ای در فیلمهای بلند شبکه اصلی، به تصویر کشیده شد. در نهایت، یکی از اعضای جوان و ناشنوای آن جامعه، با آموزش زبان اشاره در یکی از صحنه‌های فیلم, راه را به جونا نشان داد. در فعالیتهای میان فرهنگی شنوایان و ناشنوایان، برای توصیف واقع‌گرایانه و مثبت وضعیت ناشنوایان، مشکلاتی وجود داشت. فیلم «صداها » که در آن، هنرپیشه‌ای ناشنوا در نقش فردی شنوا بازی کرد, به دلیل اعتصاب ناشنوایان در چندین شهر, هزاران دلار از دست داد. مقامات عالی‌رتبه برنامه جایزه اسکار، هنگامی که دریافتند گروهی از کودکان ناشنوا که در برنامه آواز می‌خواندند، ناشنوا نبوده‌اند، با گروهی از رهبران خشمگین جامعه ناشنوایان مواجه شدند. در 1985 طرحهایی برای ساخت سه فیلم «کودکان خدای کوچکتر »، «آن پرنده را دنبال کن » از شرکت تولید «سسامی استریت» و «در این اشاره » از شرکت مشهور هالمارک هال آو فِیم در دست اقدام بود. حضور بازیگران ناشنوا، مشاوران متخصص ناشنوایی و همکاری کارگردان ناشنوا, جولیانا فلد ، نویدبخش سخت فیلمهایی بود که بتواند شرایط پرتنش ناشنوایان را با جامعه‌ای که زبان اشاره در آن متداول نیست، به تصویر بکشد.
برنامه فرهنگی ناشنوایان: برنامه‌هایی که چشم‌انداز فرهنگی ناشنوایان را منعکس می‌کرد، از اواخر دهه 1970 آغاز شد. چندین برنامه آموزشی نیز در دهه 1960 و 1970 تهیه شدند که برخی از اطلاعات فرهنگی را در قالب برنامه‌های آموزشی تفسیر شده، فراهم می‌کردند. «چشمان شنوا»، برنامه‌ای هفتگی بود که در 1964 در شهر اوکلاهما پخش می‌شد و اطلاعاتی را درباره موضوعات مختلفِ مورد علاقه ناشنوایان، فراهم می‌کرد. «حالا این را ببین»، یک برنامه 26 قسمتی بود که در سن پل واقع در مینه‌سوتا در طول سالهای 1968 و 1969 پخش می‌شد و برنارد براگ ، درباره فرانسیس کرو از انجمن ناشنوایان مینه‌سوتا و دیگر متخصصان و رهبران جامعه ناشنوایان صحبت می‌کرد.
تا زمانی که تهیه‌کنندگان، نویسندگان و کارگردانان ناشنوا، در برنامه‌های تلویزیونی حضور نداشتند، برنامه فرهنگی ناشنوایان ساخته نمی‌شد و البته، عدم آموزش و فرصتهای مناسب، مانع این امر بود. اما زمانی که پیتر وولف برای آموزش در لابراتوار سینما انتخاب شد و از طریق این آموزش، توانست نخستین فیلمهای بلند با چشم‌انداز فرهنگی ناشنوایان را با عنوانهای «ناشنوایان» و «فکر کن من هیچی نیستم»، کارگردانی کند، به موفقیت رسید. گرِگ بروکس، به عنوان مهمان، به موسسه فیلم امریکا دعوت شد و دان بنگس و توبی سیلور درجه کارشناسی ارشد را در فیلمهای رادیویی و تلویزیونی از دانشگاه تکزاس اخذ کردند. اما فرصتهای آموزشی در رشته‌های تهیه‌کنندگی، کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی و برنامه‌های تلویزیونی، برای اغلب ناشنوایان کم بود. برای حل این مشکل، چندین سازمان آموزش و تهیه برنامه، در دهه 1970 تشکیل شدند. در 1973 دانشگاه نیویورک، از کارگاههای آموزشی در چندین شهر در شرق حمایت مالی کرد و همچنین، با همکاری برنامه تلویزیون ان. بی. سی. یک مجموعه از برنامه‌های سی دقیقه‌ای را تحت عنوان «با دستهایت سخن بگو»، تهیه کرد. این برنامه، با استفاده از موضوعات خاص فرهنگِ ناشنوایان، زبان اشاره آمریکایی ساده را آموزشی می‌داد. تقریباً در همان زمان، شورای رسانه‌های گروهی ناشنوایان، که تحت نظارت دانشگاه مریلند بود، کارگاههایی را برای برنامه‌های تلویزیونی جامعه ناشنوایان واشنگتن برپا کرد. این کارگاهها، منجر به توسعه سیستم بی‌سیم صوتی بودند و از طریق آن، کارگردانهای ناشنوا می‌توانستند از اتاق کنترل استودیو، مستقیماً با تصویربرداران، مدیران و دیگر افراد حاضر در استودیو، ارتباط برقرار کنند. این سیستم، به وسیله دوربین در اتاق کنترل استفاده می‌شد و دستورهای علامت‌دار کارگردان را ردیابی می‌کرد و آنها را به تلویزیونهای کوچک در بالای هر دوربین و همچنین صفحه‌های نمایش روی زمین، برای کارکنان قسمتهای دیگر می‌فرستاد. در همان زمان، دوربینِ روی زمین، ارتباطات را از طریق کارکنان ردیابی می‌کرد و از طریق تلویزیون در اتاق کنترل آنها را به کارگردان منتقل می‌کرد. این سیستم بی‌سیم صوتی، در موسسات دیگر, مثل موسسه فنی ملی ناشنوایان در دانشکده گالودت، استفاده می‌شد. همچنین در اوایل دهه 1970 شماری از شنوایان و ناشنوایان، در شبکه تلویزیونی کی. سی. اس. ام. در منطقه خلیج سانفرانسیسکو، گروهی را تشکیل دادند و برنامه‌های تلویزیونی هفتگی و گوناگونی را ویژه ناشنوایان، تحت عنوان «چشم‌اندازهای صامت»، تهیه کردند. از طریق مصاحبه‌هایی که با ناشنوایان انجام می‌شد, مجموعه‌ای از گزیده‌های اطلاعات فرهنگی ناشنوایان تهیه شد. «چشم‌اندازهای صامت»، جایزه امی را در 1975 دریافت کرد و منجر به بسط تازه‌ترین یافته‌های آموزشی و هنری ناشنوایان شد. رسانه گروهی ناشنوایان، نخستین گروه تولیدی بود که در وهله اول به برنامه‌های فرهنگی ناشنوایان اختصاص داشت. در حالی که «چشم‌اندازهای صامت»، از طریق اقدامات و هزینه‌های داوطلبانه اجرا می‌شد, پنج سال دیگر به پخش برنامه‌های هفتگی ادامه داد و برنامه بلند پروازانه آن، تحت عنوان «پایان رنگین‌کمان»، برای پاسخ به نیازهای کودکان ناشنوا تهیه شد. هشت قسمت از این برنامه، از 1978 تا 1985 به دست یک گروه تولید، که همگی آنها شنوا بودند، تهیه شد. برنامه‌های اولیه, که در استودیوی تلویزیونی عجیب و بامزه به نظر می‌رسیدند، قسمتهای کوتاهی از تاریخ ناشنوایی، استفاده‌های خلاقانه از زبان اشاره امریکایی، مهارتهای زبان اشاره امریکایی و انگلیسی، و جنبه‌های دیگری از فرهنگ ناشنوایان را به نمایش می‌گذاشت. بعدها، به این صحنه‌ها، داستانهای طولانی نیز افزوده شد که ماجراهایی مثل «الیویای هشت پا» و شخصیتهای دیگری را، که امروزه جزئی از ادبیات کودکان هستند, دنبال می‌کرد. رسانه‌های گروهی ناشنوایان، برای «پایان رنگین‌کمان« و «آهنگ چشم»، جایزه امی را دریافت کردند. این دو برنامه، درباره آگاهی خاص ناشنوایان بود و ایستگاه سانفرانسیسکو و شبکه عمومی آنها را پخش می‌کرد. تا 1979، بیشتر برنامه‌های فرهنگی ناشنوایان، از طریق شبکه عمومی یا اعضای شبکه‌های کابْلی پخش می‌شد؛ زیرا دیگر شبکه‌های پخش احساس می‌کردند که چنین برنامه‌هایی از لحاظ تجاری پذیرفته نیستند. در 1979 شلدن آلتفلد و کاتلین گلد شبکه صامت را تاسیس کردند. این گروه، تولید برنامه جامعه ناشنوایان را، با اهداف تجاری توسعه دادند. یکی از نخستین برنامه‌های آنان, «اشاره دوران ما» نام داشت. این برنامه، که به زبان اشاره پخش می‌شد، مورد توجه و حمایت شبکه‌ها قرار گرفت. آلتفلد در چندین مجموعه، این سبک را دنبال کرد که برخی از آنها عبارت بودند از: «آن را به اشاره بگو» که مجموعه‌ای آموزشی به زبان اشاره بود؛ «بی‌تکلف» که نمایشی گفت و شنودی بود و هرب لارسون و لو فانت نقشهای اصلی را بازی کردند. این برنامه، در 1983 جایزه امی را دریافت کرد. «مراقب باش»، مجموعه برنامه‌ای ویژه ناشنوایان بود که در آن, کولین میلز و جولین گلد به عنوان مجری, مسائلی از قبیل بلوغ جنسی، بیماریهای آمیزشی، دارو، سقط جنین، سبکهای زندگی و ارتباط را شرح می‌دادند. «نشانه اروبیک» و «اروبیک متحرک» دو برنامه ورزشی بود که به زبان اشاره پخش می‌شد. «آن نشان خوبی است»، مجموعه‌ای از برنامه‌های کوتاه مدت برای آموزش زبان اشاره به کودکان ناشنوا بود که در 1984 به عنوان شبکه‌ای صامت, دومین جایزه امی را دریافت کرد. در 1983، خدمات ماهواره‌ای شبکه صامت، آغاز شد و هفته‌ای یک روز، دو ساعت برنامه در سراسر کشور پخش می‌کرد. این سیستم ماهواره‌ای، شبکه‌ای جایگزین را برای برنامه جامعه ناشنوایان ایجاد کرد و از طریق آن، بسیاری از امریکاییهای ناشنوا توانستند گزارش بازیهای جهانی ناشنوایان را، که در 1985 در لس‌آنجلس برگزار شد، از طریق شبکه صامت مشاهده کنند. در 1983، شبکه صامت, ضبط بیش از سیصد برنامه را تمام کرد و همچون گذشته، تهیه‌کننده برنامه فرهنگی، جامعه ناشنوایان بود. با وجود اینکه این برنامه‌های فرهنگی، فرصتهای شغلی را برای بسیاری از هنرپیشگان ناشنوا فراهم می‌کرد، برنامه‌های آموزشی ناشنوایان حرفه‌ای, مثل تهیه‌کنندگان، کارگردانان، نویسندگان و دیگر کارکنان فنی، که در پشت دوربین بودند، پیشرفت نکرد. به این علت، در 1981 برنامه «فراتر از صدا» برای فراهم کردن آموزش حرفه‌ای، فرصتهای شغلی و تهیه برنامه‌هایی برای شنوایان و ناشنوایان ساخته شد. دو نفر از دستیاران کارگردانهای این گروه تولید، سول رابین و گرِگ بروکس بودند که بروکس بعداً استعفا داد و لری فلیچر ، که خود دچار کاهش شنوایی بود جایگزین او شد. این سازمان، توسط کارکنانی اداره می‌شد، که بیشتر آنها دچار کاهش شنوایی بودند. در ابتدا، برنامه «فراتر از صدا»، یک برنامه آموزشی را با هدف رشد و پیشرفت تهیه‌کنندگان، کارگردانان، مدیران تولید، دستیاران، نویسندگان، محققان، گروه تولید، ویراستاران و دیگر افراد حرفه‌ای، گسترش داد و سپس، بیش از پنجاه تن از ناشنوایان و کسانی که دچار کاهش شنوایی بودند، در این برنامه آموزش دیدند تا اینکه سرمایه کار قطع شد و بدین ترتیب لازم بود که زمان برنامه کوتاه شود.
یکی از ویژگیهای برنامه‌های آموزشی, شکوفایی استعداد ناشنوایان در کافه‌های شبانه محلی بود. هورن ، محلی بود که هنرمندان ناشنوا، پیش از تماشاچیان ظاهر می‌شدند. همچنین، «فراتر از صدا» دو کنفرانس اصلی را رهبری کرد که نقش ناشنوایان را در تلویزیون و فیلم بررسی می‌کردند. در کنفرانس اول، متفکران ناشنوای برجسته و هنرمندان ایالت کالیفرنیا، یک جا جمع شده بودند تا با همتایان شنوای خود ملاقات کنند. کنفرانس دوم نیز هنرمندان ناشنوا را از سراسر کشور به سوی خود جلب می‌کرد تا عقاید و برنامه‌هایشان را با یکدیگر در میان بگذارند و از طریق هیئت نمایندگان شبکه‌های اصلی تلویزیون و گروههای تولید، آنها را نسبت به نیازهای ناشنوایان آگاه می‌کرد. با افزایش ناشنوایان حرفه‌ای، برنامه فراتر از صدا, توانست در 1982 برنامه خبری نیم ساعته هفتگی را با عنوان «بررسی خبرهای فراتر از صدا»، که بعداً «جهان فراتر از صدا» نامیده شد, تهیه کند. این برنامه، اخبار را از طریق چهار گوینده اخبار ناشنوایان به همراه مصاحبه‌های کوتاه مجری آن، گرِگ بروکس، پخش می‌کرد.
مأخذ:
GEDPD, Vol. 3, P. 269-275.
دان بنگز
ترجمه لقمان سرمدی  
تاریخ ثبت در بانک 1 مهر 1399