کد jr-29755  
عنوان اول تئاتر حرفه‌ای  
عنوان دوم بررسی فعالیتهای ناشنوایان در عرصه تئاتر براساس آموزشها و ضوابط علمی  
نویسنده درسی. اس مایلز  
مترجم لقمان سرمدی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
محل چاپ مجموعه تهران  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 333  
شماره صفحه (تا) 335  
زبان فارسی  
متن تئاتر حرفه‌ای ، بررسی فعالیتهای ناشنوایان در عرصه تئاتر براساس آموزشها و ضوابط علمی.
در صورتی که فرصتهای شغلی حاکی از امنیت و رضایت برای ناشنوایان محدود شده باشد، فرصت تقسیم زمینه شدیداً رقابتی نمایشها، تقریباً به صفر می‌رسد. برای کسانی که مشتاق به اجرای نمایش برای اجتماع ناشنوایان بودند، پانتومیم, تنها وسیله بیان نمایش بود. زبان اشاره, بدنامی به همراه داشت. برای نمونه، هنری گیلارد فرانسوی، نتوانست به طور رسمی از پانتومیمهای تئاتر کرولالها حمایت کند. تردیدها در این بود که ناشنوایان، نمی‌توانند موسیقی‌ای را که از نظر آنها برای اجرای پانتومیم ضروری است، دنبال کنند. با این حال, در نیم قرن، شماری از ناشنوایانی که موسیقی را دنبال کردند, عبارت‌اند از: دیوید مارول ، لوئیس وینبرگ ، چارلز و چارلُت لمبرتن ، ماکسین موریس ، فرانسیس وودز و فلوریتا تلز کوری . این افراد در دهه 1980, در سطح کشور ژاپن, سفر کرده، به عنوان بنیانگذار گروه حرفه‌ای رقص و اشاره, میوساین , شناخته شدند. در دهه 1970 گروه رقص ناشنوایان اسپکترام در امریکا و گروه رقص کُل دِماما در اسراییل تشکیل شدند و به طور پیوسته, اجرا داشتند.
در دهه 1930، آلبرت بالین , که رهبری کنسرت شنوایان را برعهده داشت، در اولین پانتومیم حرفه‌ای ناشنوایان، برنارد براگ , در کلوپهای شبانه سانفرانسیسکو اجرا داشت و در نمایش تلویزیونی خود با عنوان «مرد آرام », در دهه 1950, روی صحنه ظاهر می‌شد.
در 1962، دولت شوروی سابق, تصمیم گرفت که به تئاتر تقلید و اشاره مسکو , کمک مالی کند. در تئاتر، که نیازمند مدرک حرفه‌ای است، گروهی از ناشنوایان برای اولین بار به عنوان هنرمندان تئاتر, با هم همکاری کرده، و آن را وسیله امرارِ معاش خود, قرار دادند. به هر حال، تقریباً تا پایان دهه 1960، هنرمندان ناشنوا به طور گسترده, شناخته شدند. در 1967، کمک‌هزینه‌ای از سوی سازمان بهداشت، آموزش و رفاه امریکا، به تأسیس تئاتر ملی ناشنوایان در واترفُورد ، در ایالت کانتیکت, کمک کرد. هنرپیشگان این تئاتر، با اجرای مبتکرانه برنامه‌هایشان در تئاتر ملی ناشنوایان، جهان را در معرض قدرت و جذبه زبان اشاره و استعداد چندگانه ناشنوایان قرار دادند. ترکیبی از این عوامل در دهه 1960 و 1970، پذیرش همگانی شامل جنبش حقوق مدنی، افزایش مبارزات ناشنوایان، ایجاد ارتباطات کلی و پیدایش تحقیقات جدی درباره زبان اشاره را به دنبال داشت. همچنین, صندوق مرکزی, به تئاتر ملی ناشنوایان اجازه داد که به صدها نفر از ناشنوایان در موسسه حرفه‌ای ویژه پرسنل تئاتر ناشنوایان, آموزش دهد.
دانشکده گالودت, رشته تئاتر را به رشته‌هایش افزود و موسسه فنی‌ـ ملی ناشنوایان، واحد تئاتر آموزشی تجربی‌اش را افتتاح کرد.
در سراسر امریکا، گروههای تئاتر جدید ویژه ناشنوایان به وجود آمدند و گروههای قدیمی تئاتر, حیات تازه‌ای یافتند. اگرچه بسیاری از تئاترها و برنامه‌ها، کاملاً حرفه‌ای نیستند، می‌توانند به هنرپیشه‌ها و کارمندانشان در سطوح مختلف, حقوق بدهند. تئاتر ناشنوایان فرمونت کلیولند در اوهایو ، به عنوان اولین گروه تئاتر شبانه‌روزی و حرفه‌ای, نخستین نمایشنامه‌اش را در 1975 اجرا کرد. گروههای تئاتر حرفه‌ای, در استرالیا (تئاتر جدید ناشنوایان ساوث ولز) ، سوئد (تئاتر تایست) ، انگلستان (اینتریم ) و ژاپن (تئاتر ناشنوایان ژاپنی) رشد کردند. موفقیت نمایشنامه مارک مِدُف , به نام «کودکان خدای کوچک‌تر », در 1980 شهرت یافت و فرصتهایی را برای هنرپیشگان ناشنوا ایجاد کرد. نمایشنامه برادوِی , سه هنرپیشه ناشنوا داشت: فیلیس فرلیچ , در نقش «سارا» (خدمتگزاری ناشنوا که عاشق یک گفتار درمانگر شده بود)، لوئیس مرکین , در نقش اُرین و جولیانا گُلد , در نقش لیدیا . در این نمایشنامه، فرلیچ, به عنوان بهترین هنرپیشه زن و جان رابینستین , به عنوان بهترین هنرپیشه مرد و مِدف برای بهترین نمایشنامه, برنده جایزه تونی شدند.
بیش از دوازده زن ناشنوا در داخل و خارج از امریکا, نقش سارا را بازی کردند. در لندن، الیزابت کویین ، از انجمن هنرپیشه زن تئاتر سال، بهترین جایزه بریتانیا را برای ایفای موثر نقش، دریافت کرد. ناشنوایان, کارگردانی نمایشنامه‌ها را آغاز کردند. در 1984، فرلیچ و مِدف, بار دیگر در نمایشنامه‌ای جدید با عنوان «دستهای دشمن او » با یکدیگر همکاری کردند. تجربه حرفه‌ای به نسل جدیدی از ناشنوایان, یعنی هنرمندان فارغ‌البال, هستی بخشید. افزون بر اجرا بر روی صحنه حرفه‌ای، آنها می‌توانستند با دریافت شهریه، کارگاههای تئاتر را به افراد شنوا کرایه داده، به کودکان ناشنوا آموزش بدهند، مهارت خود را در جشنواره آگاه کردن ناشنوایان , به مرحله نمایش بگذارند و یا به عنوان هنرپیشه میهمان, در برنامه‌های آماتور, شرکت کنند. در 1980, هنرپیشگان ناشنوا, به همراه هنرپیشگان شنوا, در نمایشنامه «زنان تروایی » محصول تئاتر هنرپیشگان لس‌آنجلس, روی صحنه ظاهر شدند. هنرهای نمایشی امریکا، نمایشنامه «شب دوازدهم » اثر شکسپیر را به زبان اشاره اجرا کردند. بروس هلیبُک ، در 1980, هنگامی که در دبیرستان تحصیل می‌کرد, به عنوان نوجوانی ناشنوا در نمایشنامه موزیکال «فراریها » در آف براوِی روی صحنه ظاهر شد. واتر استریت، نمایش «تئاتر قصه » را در 1981 و «باد بر درخت بید » را در 1983, برای موسسه ایالت امپراتوری هنرهای نمایشی, کارگردانی کرد. آلفرد کورادو , به عنوان طراح صحنه, برای متروپولتین اُپرا, انجام وظیفه می‌کرد و چاک برد , در چندین تئاتر طراحی و تزئین صحنه را به عهده داشت. تئاتر ناشنوایان نیویورک, از آغاز کارش در 1979، رهبری تولید و تهیه تئاتر ناشنوایان را عهده‌دار شد و بر تجربه ناشنوایان, تأکید داشت. برای نمونه، تئاتر ناشنوایان نیویورک، نمایشنامه‌های «هزار کلمه»، «گروه نمایش سیار » و «جشنواره زبان اشاره امریکایی » را اجرا کرد که بیشتر آنها را ماری بت میلر ، کُمدین ناشنوای معروف, نوشته و کارگردانی می‌کرد. در تئاتر ناشنوایان فرمونت، آدریان بلو نمایش‌نامه «سیرک اشاره » را نوشت و کارگردانی کرد. این نمایشنامه، جایزه متن اصلی فوق‌العاده 1982 را از انجمن منتقدان کلیولند, دریافت کرد. برنامه دیگر گروه فرمانت، «خسیس »، اثر مولیر بود که دونالد بنگز, به خاطر آن برای اقتباس از اُلد وست , برنده جایزه اِمی شد. به هر حال، هیچ نمایشنامه‌نویس ناشنوایی، نمایشی ننوشت که مضمون آن ناشنوایی باشد. در دهه 1960، اریک مالزکوهن , «صدای سکوت » را نوشت که شخصیت اصلی آن، یک ناشنوا بود، اما نتوانست تهیه‌کننده‌ای برای آن پیدا کند. نمایشنامه «مرا آلیس صداکن » از گیلبرت ایستمن در 1973 و «تئاتر خودمان » اثر درسی مایلز در 1973 و همچنین, قسمت دوم «تئاترخودمان» اثر ریکو پیترسون در 1978 و قسمت سوم «تئاترخودمان» اثر استیو بالدوین در 1979 و همچنین «داستانهایی از محیط کانون », اثر برنارد براگ و یوجین برگمن , همگی با تماشاچیان ناشنوای خیالی نوشته شدند. اما مشکل اصلی, یافتن نقش برای هنرپیشگان ناشنوا بود. در هر نقشی, که در تئاتر حرفه‌ای وجود داشت، فارغ از اینکه دیالوگ داشته یا نداشته باشد، صدها انسان امیدوار و بی‌تاب, خواهان ایفای نقش بودند. در گذشته، هنرپیشگان شنوا, به جای شخصیتهای ناشنوا بازی می‌کردند، اما هر تهیه‌کننده‌ای که این روش را دنبال می‌کرد، خطر خشم هنرپیشگان ناشنوا و اجتماع ناشنوا را به جان می‌خرید. با اینکه نمایشنامه‌ها بیشتر درباره شخصیتهای ناشنوا نوشته می‌شدند، تهیه‌کنندگان و علاقه‌مندان به تئاتر, به جای آنکه آن را عجیب بدانند، امری عادی تلقی می‌‌کردند، در هر حال اغلب هنرپیشگان ناشنوا, تنها از موفقیت حرفه‌ای محدود, بهره‌مند خواهند شد.
مأخذ:
GEDPD, Vol. 3 290-292.
دُرسی اس. مایلز
ترجمه لقمان سرمدی  
تاریخ ثبت در بانک 3 خرداد 1399