کد | jr-29210 |
---|---|
عنوان اول | بونت، چارلز |
عنوان دوم | طبیعتشناس ناشنوای سوئیسی |
مترجم | حجت الله نیکویی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 286 |
شماره صفحه (تا) | 288 |
زبان | فارسی |
متن |
آنتون ون لیوونهوک طبیعتشناس, از دنیا برود، متولد شد. او فرزند پیر بونت و آن ماری لولین بود. مشخص نیست که چارلز بونت در دوران کودکی تا چه اندازه شنوایی داشت، اما به یقین، شنوایی او برای فهم سخنان معلم در کلاس, کافی نبوده است. بونت, در تمام زندگیاش سعی میکرد تا با دیگران, ارتباط برقرار کند. او در کودکی، در اوایل دوران مدرسه، موفق نبود. وقتی معلوم شد که همسالانش او را به خاطر ناشنواییاش مسخره میکنند، پدر چارلز, او را از مدرسه بیرون آورد و معلم خصوصی برای او استخدام کرد. اعتماد به نفس کودک و در نتیجه, خوشبختی و بخت او برای موفقیت، در مخاطره افتاده بود. استخدام معلم ویژه برای بونت، مدتها پیش از تأسیس مدارس مخصوص ناشنوایان و به وجود آمدن تشریفات رسمی برای حمایت والدین از آنها بود. این تصمیم, نخستین مرحله از یک برنامه مادامالعمر کنارهگیری و جدایی از دیگران شد. با وجود این, با در نظر گرفتن سطح کیفی تحصیلات که در آن زمان برای کودکان ناشنوا وجود داشت، در دنیای علم، این یک موهبت بود که بونت به دست دکتر لاجِت سپرده شد و او نیز زبان یونانی و لاتین به او میآموخت و علاقه بونت را به علوم طبیعی بر میانگیخت. او مخصوصاً کتاب ابه پلوچس با عنوان منظره طبیعت را با هیجان خواند و به شناخت شیرمورچه (نوعی حشره از خانواده مایرملون تیدا) آن قدر علاقهمند شد که طبیعت بیرون از شهر را جستجو کرد تا یک مورد برای مطالعه خودش یافت. بونت در 1735, وارد انجمن ادبیات و پس از آن, در 1736, وارد انجمن فلسفه شد و در آنجا تحت آموزش جین لوئیس کالاندرینی و گابریلکرامر قرار گرفت. گابریل کرامر، که بونت او را همراه با ریومور , به عنوان یکی از معلمان روحانی قلمداد میکرد، خواندن آثار سوامر دام ، مالپیگی ، فونتنل ، وولتر و دیگران را به او آموخت. بونت, پس از مطالعه کتاب تاریخچه حشرات بونت ، شروع به مکاتبه با ریومور کرد و از این طبیعتشناس, خواست تا موضوعاتی را برای تحقیق به او توصیه کند. بزرگترین کشف بونت، در 1740 و پس از سالها مطالعه صورت گرفت. در بیستم ماه مِی آن سال، او یک گلدان را با خاک, پُر کرد و روی آن, آب ریخت. یک شته تازه به دنیا آمده را بر روی گیاهی قرار داده و با ظرف شیشهای دهانْ گشاد، روی گلدان را پوشاند. بونت, از مشاهداتش ساعت به ساعت و گاهی با فاصله زمانی کمتر، یادداشتهای دقیقی برداشت. شته تحت مطالعه، چهار مرتبه پوست عوض کرد و در اولین روز ژوئن, بالغ شد و در همین زمان, اولین شته جوان به دنیا آمد. ماده نابارور شده تا روز 21 ژوئن، 95 شته تولید کرد که همگی زنده به دنیا آمدند. این مشاهدات، او را به کشف تولیدِ مثل بدون باروری، فرآیندی که در بین زیستشناسان، بکرزایی خوانده میشود، راهنمایی کرد. کشف او در بیست سالگی، باعث انتصابش به عنوان عضو علیالبدل فرهنگستان علوم فرانسه شد. پدر بونت که همیشه هشیار و مراقب وی بود، نمیخواست که او علم را به عنوان یک شغل, دنبال کند و همواره پسرش را از این کار, برحذر میکرد. چارلز، در 1743, وارد رشته حقوق شد. درباره اینکه او چگونه با استادان خود, ارتباط برقرار میکرد, اطلاعات اندکی وجود دارد؛ اما اشتیاق فراوان او به خواندن و نوشتن, آشکار بود. به هر حال، بونت در دورهای که حقوق میخواند، علاقهاش به علم را رها نکرد. او در 1743، به دلیل موفقیتش در اصلاح نژادی حیوانات خیلی کوچک, خصوصاً کِرم باران و تحقیقاتش درباره منافذ تنفسی پروانهها و کِرم پروانه، به عنوان عضو علیالبدل انجمن سلطنتی انتخاب شد. ادامه مطالعات اولیهاش درباره حرکت مورچهها نیز نشانه علاقه فراوان او به حشرهشناسی بود. بونت, از میان نوشتههای بسیارش، رسالهای در زمینه حشرهشناسی را در 1745 منتشر کرد که اثری جامع بود و شایسته است که به خاطر آن، افتخار نامیده شدن به عنوان یکی از اولین حشرهشناسان تجربهگرا را به او داد. جلد اول این کتاب، تحقیقات او درباره شَتهها را گزارش میدهد و جلد دوم آن، به شرح آزمایشهای بونت بر روی یک کِرم آبزی دراز به نام لومبریکولوس میپردازد که او آن را در 26 قسمت, بریده بود و بیشتر آن قسمتها، هر کدام یک کرم مستقل شده بودند. بونت, در 1760, مقالهای تحلیلی در موضوع قدرتهای روحی منتشر کرد. ناشنوایی بونت, عامل ایستایی بود. نابینا شدن او در جوانی, وضع او را وخیمتر کرد و در سالهای بعد, حملههای آسمی برای او دردسر بزرگی شد. او اغلب در بیان خاطرات خود به ناشنواییاش اشاره میکرد. از ابتدای سال 1743 در 23 سالگی، رفته رفته, تحقیقاتش را محدودتر کرد؛ زیرا از طرفی بیناییاش که به علت تجزیه و تحلیلهای مبسوط و مکاتبات حجیمش با دیومور، که بعضی از آنها سی تا چهل صفحه بودند، به شدت ضعیف شده بود, و از سوی دیگر، ناشنواییاش نیز او را از ارتکاب خطاهای که موجب تأثر و عصبانیت او میشد، وحشتزده میکرد. برای او این پرسش مطرح بود که آیا برای مردم ارزش دارد که به او علاقهمند باشند. او همیشه به نوعی تنها زندگی میکرد. حداقل هرگز در جامعهای که بتوان آن را بزرگ نامید، زندگی نکرده بود. سلایق او، شرایط خانوادگیاش و خصوصاً ناشنوایی بونت با زندگی مردم اجتماع تضاد بیش از اندازه داشت. او ده سال، تقریباً بیشتر سال را در روستا زندگی کرد, حتی در زمستانها. بونت, همچنین زمانی که را بچههای دیگر، او را به دلیل ناشنواییاش اذیت میکردند به یاد میآورد و اندوهی را که تجربه کرده است, بازگو میکرد. بونت, برای جبران ناتوانیهایش همکارانی استخدام کرد تا بتواند در انجام تحقیقات، به او کمک کنند. نابیناییاش که آن را جدیترین مشکل میدانست, وادارش کرد تا از آزمایش میکروسکوپی حشرات, منصرف شود و به تحقیقات کلیتر درباره گیاهان بپردازد. او کار مالپیگی درباره کارکردهای سطح برگهای مختلف را دنبال کرد و این تحقیقات، که به نوشتن کتاب کارکرد برگها در گیاهان انجامید، در 1754 منتشر شد. تحقیقات تازه بونت درباره فتوسنتز, به رشد علم گیاهشناسی کمک کرد. او حرکات برگها، وضعیت آنها بر روی محور ساقه و حرکت شیره گیاه را با دقت, بررسی کرد. بسیاری از مشاهدات او در کتاب کارکردهای برگها در گیاهان آمده است. بونت، زمانی که دیگر نمیتوانست نمونهها را با چشمهای خودش مطالعه کند، دستیارانی را استخدام کرد که در سالهای بعد، بسیاری از آنها، مانند جین سنبیر ، در علوم جانوری و گیاهی, سرشناس شدند. بونت, تعدادی مقاله با مضامین فلسفی و تئوریک, منتشر کرد. که بعضی از آنها در آن زمان, تا اندازهای بحثانگیز شدند. توصیف او از ساختمان و کارکرد سلول، صد سال جلوتر از زمانش بود. او رسالهها، یادداشتها، قطعهها و صدها نامه مبسوط و پُرحجم نوشت. شاید توسل او به مکاتبات گسترده و پُربار، نتیجه ناشنوایی او بوده است. مضامین نامههای بسیاری که او به دانشمندان صاحبنام عصر خود نوشت، شاهدی بر قدرت تخیل وسیع اوست. از آنجا که نابیناییاش جلوی آزمایش کردن او را میگرفت، تحقیقات را به دیگران توصیه میکرد. او لازارو اسپالانزانی را تشویق به انجام آزمایشهایی کرد که منجر به تلقیح مصنوعی یک سگ شد. بونت به اهمیت مشاهده در پژوهشهای علمی آگاهی داشت. او یکی از پایهگذاران زیستشناسی مدرن است. بونت, در آخرین اثر عمدهاش، چرخه تکرار مکاتب فلسفی , که در 1769 منتشر شد، به بحث درباره آثار فسیلگونههای منقرض شده پرداخت. او در این کتاب, دیدگاههایش درباره تئوری کاتاستروفیزم را که بعدها توسط جرجز کوویر اقتباس شد, مطرح کرد و تفکر زمینشناسی را تا سالهای دهه 1820 تحت تأثیر فراوان, قرار داد. این نظریه، فجایع بزرگی را که در بعضی دورانهای زمینشناسی رُخ داده است، مسئول نابودی بسیاری از اشکال زندگی بر روی زمین میداند و تکامل گونههای دیگر را توضیح میدهد. بونت, یکی از نخستین کسانی است که واژه «تکامل» را در یک متن زیستشناسی به کار برده است. او زنجیرهای از موجودات زنده را معرفی کرد که قطعی و مسلّم نبودند, اما وابستگی طبیعی متقابل بین مخلوقات جهان هستی را مطرح کرد. بونت, در بیستم مِی 1793 در بحبوبه انقلاب فرانسه درگذشت. مأخذ: DPAS, P. 41-44. ترجمه حجتالله نیکویی |
تاریخ ثبت در بانک | 30 اردیبهشت 1399 |