کد | jr-29209 |
---|---|
عنوان اول | بوث، ادموند |
عنوان دوم | نویسنده ناشنوای امریکایی |
نویسنده | جان وی وَن کلیو |
نویسنده | آلن سوسمن |
مترجم | حجت الله نیکویی |
مترجم | محبوبه مرشدیان |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 283 |
شماره صفحه (تا) | 285 |
زبان | فارسی |
متن |
بوث، ادموند ، نویسنده ناشنوای امریکایی. در 24 آگوست 1810، در مزرعهای واقع در چیکوپی در ایالت ماساچوست به دنیا آمد. چهار ساله بود که پدرش در اثر بیماری مننژیت از دنیا رفت. همین بیماری، ادموند را از یک چشم، نابینا کرد و باعث شد که شنوایی یک گوش خود را به طور کامل، از دست بدهد و شنوایی گوش دیگرش نیز تا حدود زیادی از بین برود. در هفت سالگی، بقیه شنواییاش را نیز از دست داد. بوث، با کمک مادرش خواندن را آموخت و همین، او را به خوبی آماده رفتن به مدرسه کرد. با وجود این، معلمانی که تلاش میکردند تا با او صحبت کنند، در ایجاد ارتباط با او ناموفق بودند و بوث، معمولاً به دلیل کمک به ناپدریاش در مزرعه تنباکو، نمیتوانست به مدرسه برود. او در شانزده سالگی، هنگامی که با عمویش زندگی میکرد، ترغیب شد که در مدرسهای در هارتفورد ، واقع در ایالت کانتیکت ، در مدرسه ناشنوایان امریکای کنونی ثبتنام کند. در آن زمان، نزدیک به یک دهه بود که این مدرسه، زیر نظر مربیان صاحب نامی مانند: توماس هاپکینز گالودِت و لورنت کِلرک ، که اولین معلم ناشنوا در امریکا بود، اداره میشد. از آنجا که سهمیه دانشآموزان ماساچوست تمام شده بود، بوث، ناچار شد برای ورود به مدرسه تا سال بعد، صبر کند. سال بعد، او تحت تعلیم کلرک، گالودِت و لویس وِلد ، که پس از استعفای گالودِت مدیر شده بود، قرار گرفت. او در 1830، دانشآموخته شد و تا سال 1832، به علت بیمار شدن فردریک ای. پی. برنارد ، به عنوان معلم جایگزین، خدمت کرد. او سال بعد، به صورت تماموقت، استخدام شد و علاوه بر آموزش، همراه وِلد به کارولینای جنوبی و جورجیا مسافرت کرد تا دانشآموزان ناشنوای این دو ایالت را که هنوز از داشتن مدرسه مخصوص ناشنوایان، محروم بودند، برای تحصیل به هارتفورد ببرد. بوث، در 1839، به دلیل پایین بودن حقوق، کانتیکت را به مقصد یووا ترک کرد و یک دهه زندگی در شهر مرزی یوا را با کار در کارخانهها و سدسازی تجربه کرد. پس از اینکه مادر و خانواده برادرش در یووا به او پیوستند، اولین خانه چوبی در آناموسا را ساخت و سپس، با والو ورث ، ازدواج کرد. بوث، در سال 1841 به عنوان قاضی ایالتی انتخاب شد و مسئولیتهایش را آن قدر خوب انجام داد که برای بار دوم نیز انتخاب شد. وی در سال 1844، به مقام دبیری شورای شهر یووا رسید. او در 1849، همسر و دو فرزندش را در کنار خویشاوندانش گذاشت و به مرزهای کالیفرنیا رفت تا به کسانی که به امید یافتن طلا به آنجا رفته بودند، بپیوندد. وی، پنج سال از معدنی در نزدیکی سونورا ، طلا استخراج کرد و پس از آن، برای خرید یک قطعه زمین به مساحت پنج جریب و ساختن خانهای در آن، پول کافی فرستاد. بوث که ساعات تنهاییاش را با مطالعه میگذراند، همواره به همسرش نامه مینوشت و او را تشویق میکرد که عشق به خواندن را در فرزندانشان نیز ایجاد کند. بوث، در زندگینامه خودنوشت خود با عنوان ادموند بوث، جستجوگر طلا: داستان یک ناشنوای پیشاهنگ ، که شامل تعداد فراوانی نامه و یادداشتهای شخصی او مربوط به دوران یافتن طلا میشود، تلاشها و زحمتهای یک معدنکار طلا را توصیف میکند. او فرزندانش را نیز ترغیب به نوشتن میکرد و سپس، درسهای نوشتنی را با نامه برای آنها میفرستاد. بوث، همچنین، خواندن کتابهای تاریخی خاص را به پسرش توصیه میکرد. او یک بار به بیماری آبله مبتلا شد؛ اما از آنجان سالم به در برد. در 1854، وقتی که بوث به یووا بازگشت، با خودش مقدار قابل توجهی پول که از معدنکاوی به دست آورده بود، همراه آورد. در 1856، بوث کارش را در روزنامه آناموسا یورکا ، به عنوان نویسنده و سردبیر، آغاز کرد. از او خواسته شد تا برای شماره اول روزنامه، مقالهای بنویسد او نیز پذیرفت و چون در یووا، یکی از معدود افرادی بود که مهارتهای نوشتن به سبک ادبی را میدانست، نوشتههای منظمش سرمقالههای اصلی روزنامه شد. بوث، همچنین با استفاده از کتابخانه غنیای که از هارتفورد با خود آورده بود، در امر تحصیل به فرزندان خود و دیگران، کوشا بود. او در سال 1858، نیمی از سهام روزنامه را از ماتئو پاروت ، خرید و چهار سال پس از آن، با فروش مزرعه خانوادگیاش، نیم دیگر سهام را نیز خرید. او در سال 1868، با کمک پسرش توماس، شرکتی با نام جدید «ادموند بوث و پسر» را تأسیس کرد. روزنامه آناموسا یورکا، به زودی تبدیل به یک هفتهنامه رسمی موفق شد و با نخستین ماشین چاپ هوپاور ، که در شمال یوا بود و بوث، آن را در سال 1866 خریده بود، چاپ میشد. بوث، علاوه بر کمک به سالنامه امریکایی ناشنوایان و دیگر گاهنامههای جامعه ناشنوایان، اغلب اشعاری بدون آوردن نام، منتشر میکرد. در سالیان درازی که بوث در یووا بود، علاقه اولیهاش به برنامههای اجتماعی هیچ گاه از بین نرفت. او در 1848، پس از آنکه یوا به ایالت تبدیل شد، مجلس قانونگذاری را به حمایت مالی از کودکان ناشنوای این ایالت و فرستادن آنها به مدرسه ناشنوایان در جکسون ویل ، واقع در ایالت ایلینویز، تشویق کرد. او همچنین به تأسیس مدرسه ناشنوایان کمک کرد. در دهه 1850، وقتی جان جی. فلورنوی ، ایده تأسیس جامعه مشترکالمنافع ناشنوایان را قویاً مطرح کرد، بوث به عنوان یکی از رهبران جامعه ناشنوایان، با طرح مسائل و مشکلات عمدتاً مالی و اقتصادی، با این نظر مخالفت کرد. او که طرفدار الغای بردهداری بود، در سال 1858، شعری بر ضد بردهداری منتشرکرد و در سال 1871، در مقالهای در سالنامه یووا ، به یک سرشماری که با گرایش به بردهداری انجام شده بود، حمله کرد. در 1879، انجمن تاریخی شیکاگو ، لوح افتخاری به بوث داد و بدین ترتیب، نام او در تاریخ منطقه جونز ، ثبت شد. او در 1880، به تأسیس انجمن ملی ناشنوایان کمک کرد. او به سینسیناتی مسافرت کرد و نامزد احراز سمت ریاست شورای شهر شد؛ اما وقتی احساس کرد که سن بالایش مشکلزاست، به عنوان رئیس موقت، مشغول به خدمت شد. او پیشنهاد مدیریت کمیته اجرایی ملی انجمن ملی ناشنوایان را پذیرفت و به کمک این موقعیت، برنامههای گستردهاش را آغاز کرد. بوث، در یک سالن بزرگ از ساختمانی که رو به شهر بود، دستور برگزاری جلسهای را که قرار بود کمیته اجرایی ملی را سازماندهی کند، صادر کرد. این کمیته در حمایت از حقوق ناشنوایان در امریکا، نقشی حیاتی داشت. شخصیت قوی و سَبک نگارش بوث، تا سالیان دراز، توسط رهبران جمعیت ناشنوایان (مانند جورج تی. داورتی ) مورد پیروی قرار گرفت. در سال 1893، بوث در نمایشگاه بینالمللی شیکاگو، که کنگره جهانی ناشنوایان هم در آنجا برگزار میشد، شرکت کرد. بوث که به عنوان سردبیر در روزنامه آناموسا کار میکرد، در 1895 بازنشسته شد و همسرش نیز سه سال بعد از آن، درگذشت. او در دوران سالخوردگیاش به مسافرت و ایراد سخنرانی ادامه داد. وی در سال 1901، در ضمن دیدار با پسرش در فیلادلفیا، دعوتنامهای را برای سخنرانی در انجمن ادبی کِلِرک پذیرفت. او که احتمالاً پیرترین مربی پیشگام ناشنوایان در امریکا بود و میتوانست به خاطر شناخت شخصی لورنت کلرک و توماس هاپکینز گالودِت به خود افتخار کند، از آنها قدردانی شایستهای به عمل آورد. او مردی قد بلند و سنگین وزن بود. یک چشم او نابینا بود و در نهایت، شدیداً ناشنوا. وی در طولانیترین دوره فعالیت خود, از سال 1856 تا سال 1895, سردبیری یک روزنامه در یووا ، در آناموسا یورِکا را بر عهده داشت. وی قبل از پرداختن به این شغل دایمی, مشاغل زیر را تجربه کرده بود: آموزگاری, کشاورزی, رئیس پستخانه, قاضی ناحیه, کارمند بخش ثبتنام در هیئت مقننه یووا, و معدنچی طلا در کالیفرنیا. او نقش بسزایی در جامعه ناشنوایان، ایفا مینمود. بوث، سرانجام در 1895 در 85 سالگی از سردبیری آناموسا یورکا کنارهگیری کرد. او به رغم ابتلا به مننژیت، در کودکی، و وبا و آبله ، در بزرگسالی، تا 24 مارس 1905 در آناموسا زندگی کرد. او در طول عمر طولانی خود، نمایانگر انرژی, استقلال و همدردی با همتایان خود بود و نسبت به تحصیل و مطالعه، به عنوان عوامل آزادیبخش ناشنوایان, همانگونه که او را از جهالت و وابستگی رهانیده بودند, بسیار احساس تعهد میکرد. دادگاه محلی و همه مراکز اداری برای شرکت در مراسم تشییع جنازه او تعطیل شد. مآخذ: DPAS, P. 45-47; GEDPD, Vol. 1, P. 143-144. جان وی. وَن کلیو ؛ آلن سوسمن ترجمه حجتالله نیکویی؛ محبوبه مرشدیان |
تاریخ ثبت در بانک | 30 اردیبهشت 1399 |