کد | jr-29073 |
---|---|
عنوان اول | برد، چارلز کراوفورد |
عنوان دوم | نقاش ناشنوای امریکایی |
مترجم | محمدهادی سهرابی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 235 |
شماره صفحه (تا) | 237 |
زبان | فارسی |
متن |
برد، چارلز کراوفورد ، نقاش ناشنوای امریکایی در 22 فوریه سال 1947 در کانزاس سیتی در ایالت میزوری به دنیا آمد. والدین او شنوا بودند, اما سه نفر از خواهران و برادران چارلز و خود او، که فرزند پنجم خانواده بود، ناشنوا بودند. زبان اشاره امریکایی و انگلیسی، زبانهایی بودند که در خانه آنها مورد استفاده بود و او در اولین محیط تعامل طبیعی و دلسوزانه رشد کرد. او سریعاً شروع به برقراری ارتباط بین زبان دیداریاش با جهان دیداریاش نمود؛ مضمونی که در بسیاری از کارهای هنری تکمیل شدهاش نمایان بود. چارلز به مدرسه ناشنوایان کانزاس رفت، و در آنجا همانند خواهران و برادر بزرگتر شنوایش، خیلی زود استعداد غیر معمول خود در عکاسی را نشان داد. در آن زمان, مدرسه ناشنوایان کانزاس یک آبرنگکار مشهور به نام گریس بیلگلر داشت که اولین مربی بُرد شد. وی به واسطه ارتباطاتی که با گالریهای محلی و موسسه هنری شهر کانزاس داشت، درهایی را به سمت عجایب هنرهای بصری برای دانشآموزان خود میگشود. گریس بیگلر, توجه ویژهای به بُرد, این جوان خوشآتیه داشت و برد نیز احساسات زود بروز یافته خود را حاصل راهنماییهای او میدانست. استعداد شکوفای بُرد, سریعاً اثبات شد. او در سیزده سالگی, یک نقاشی رنگِ روغن را به مسابقه سطح بالای رقابت هنری نشریه مدرسهای ارائه داد و جایزه منطقهای را گرفت. دو سال بعد, او با همان نقاشی جایزه ملی هنر مدرسهای را دریافت کرد. طی پنج سال بعد, او جوایز مختلف مسابقات منطقهای را دریافت کرد و فینالیستی برای گرفتن جایزه ملی بود, در حالی که در دبیرستان در فنون ضروری آبرنگکاری، نقاشی رنگ روغن و طراحی تخصص یافت. او همچنین در این زمان, یک مجموعه از کارهای خود را تهیه کرده بود که نشاندهنده جامعیت مهارت او بود. در حالی که بُرد, در حال آماده شدن برای رفتن به دانشکده گالودت، پس از دانشآموختگیاش از مدرسه ناشنوایان کانزاس بود, فرصتی شغلی برای شاگردی یک هنرمند ناشنوا در طراحی و اجرای صحنه در مرکز لینکولن در شهر نیویورک برای او پیش آمد. او با اشتیاق به این امکان و برای امتحان کردن خود، درخواست خود را برای دیوید هایز , که بعدها مدیر اجرایی تئاتر ملی ناشنوایان شد، فرستاد. هایز او را پذیرفت, اما بُرد بنا به دلایلی اطلاع داد که او تجدید نظر کرده است. برای او محتاطانهتر بود که مطالعاتش را در دانشکده گالودت, آغاز کند. او به مدت دو سال در آنجا ماند. موسسه ملیـ فنی ناشنوایان , به تازگی در موسسه فناوری روچتسر تأسیس شده بود و بُرد, از یک استخدامکننده درباره این برنامه, مطالبی شنید. او در حالی که علاقهای به تمرکز فعالیتهای تجاری و صنعتی روی برنامههای هنری کاربردی نداشت، از برنامههای قوی هنرهای زیبا و کارهای استودیویی بسیار در موسسه روچستر, باخبر بود. محیط مسابقهای و نقدهای خسته کننده در این برنامه ملی, او را دچار بحران روحی کرد. او بیشتر خواستار فرصتی برای بروز مهارتهایش بود. بُرد, مسیر خود را از عدم اعتماد به نفس و ایجاد سبک ساده برگرفت. او در سال 1974 با درجه B. F. A در نقاشی دانشآموخته شد. در مدت زمان حضور او در موسسه ملیـ فنی ناشنوایان، شدت پیشرفت تحصیلی به واسطه شرکت او در تئاتر, کاهش یافت. رابرت اف. پانارا که یک پروفسور زبان انگلیسی و نمایش در دانشکده گالودت و یکی از موسسان تئاتر ملی ناشنوایان بود, این برنامه را در موسسه فنیـ ملی ناشنوایان مدیریت میکرد. او به سرعت, فصاحت بُرد در اجرای نمایش به زبان اشاره امریکایی و مهارتهای عالی او در طراحی را دید. بُرد, در نمایشنامههایی مثل راشومون و زن دیوانه چایلوت اجرا داشت. او پس از دانشآموختگیاش از دانشکده، در مدرسه ناشنوایان ایالت نیویورک در رم مشغول به کار شد و از هنرمندان ساکن در مدرسه افراد دارای نقص شنوایی مارگارت استرک شد. او در 1975, به همراه خواهرش, لیز , و تعدادی از هنرمندان ناشنوا به موسسه اسپکتروم پیوست که مرکز آموزش غیرانتفاعی برای هنرهای نمایشی و بصری ناشنوایان در اوستین واقع در تگزاس بود او در آغاز, یک کارمند عکاس بود؛ ولی بعداً هماهنگکننده دیداری شد و به سنددار کردن کار صدها هنرمند ناشنوا و جمعآوری کمک برای برنامههای تحصیلی مربوط به آنها پرداخت. در طول این زمان، او مجموعههایی را برای تئاتر ملی ناشنوایان, طراحی کرد و وقتی اسپکتروم, به خاطر فقدان حامی تعطیل شد، به صورت تمام وقت و هم به عنوان یک هنرمند با ذوق و طراح مجموعههای بدیع, به تئاتر ملی پیوست. او واقعاً قادر به ترکیب این دو بود و در حالی که نقش یک نقاش را در «پادشاه قلبها » بازی میکرد, دقیقاً صحنهای را در بخشهایی از نمایش, نقاشی کرد؛ یک کار قوی که نقدهای مهربانانهای دریافت کرد. او بعد از ترک تئاتر ملی, برای اجرای تئاتر مجموعههای میلواکی به مسافرت پرداخت و به عنوان هنرمند ساکن در مدرسه ناشنوایان کالیفرنیا در فرمونت ، به خدمت گرفته شد. بُرد در ضمن تدریس به صورت سیار, زندگی کارمندی و حرفهای تئاتر نقاشی هم میکشید, ولی نیاز به بازگشت تمام وقت به هنر را احساس میکرد. او تعدادی سفارش دریافت کرد که شامل یک کار دیواری قابل توجه در کنفرانس راه ناشنوا در سال 1989, بود. کار او غالباً در تعدادی از موسسات, به نمایش گذارده میشد. هنوز او تجارت را پایان تولید هنرهای زیبا میدانست و آن را یک پیشنهاد افسردهکننده و خستهکننده میدانست که به شکاف ارتباطیای اشاره داشت که میتوانست در اطراف این تعاملات رًخ دهد. او فرصت پیوستن به انتشارات داون ساین ، ناشر علاقهمند به پیشرفت هنر و فرهنگ ناشنوایان را سریعاً پذیرفت و به نقاشی کردن تمام وقت و جمعآوری مجموعهای از کارهایش برای انتشار پرداخت. کار بُرد با نقش واضح و آشکار رنگ و نور, مشخص میشود. مرغان آبی (1983) به طور جالب توجهی پرندگان آبیرنگ را که در حال پیدا کردن راه خود از روی سایههای روی زمین در نور صبح هستند، نشان میدهد. تایگر، تایگر (1992)، یک جوان با لباس زرد را، که با علامت ببر است در مقابل سرِ شوم و بد یمن یک ببر که در حال پدیدار شدن از درون تاریکی است, نشان میدهد. به کارگیری تصاویر نمادین، یک ویژگی نشاطآور و معمولاً تفکر برانگیز در کارهای اوست. مأخذ: DPAS, P. 19-21. ترجمه محمدهادی سهرابی |
تاریخ ثبت در بانک | 29 اردیبهشت 1399 |