کد | jr-27578 |
---|---|
عنوان اول | ادینگر، تیلی |
عنوان دوم | خانم فسیلشناس ناشنوای امریکایی |
مترجم | حجت الله نیکویی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 73 |
شماره صفحه (تا) | 75 |
زبان | فارسی |
متن |
ادینگر، تیلی ، خانم فسیلشناس ناشنوای امریکایی. در سیزدهم نوامبر 1897 در فرانکفورت آلمان متولد شد. خانم جوآنا گابریل اتلی، که بعدها نامش به تیلی ادینگر تغییر یافت، پایهگذار مطالعه بر روی مغزهای فسیل شده است. این کار او موفقیت چشمگیری بوده است. پدرش لودویگ ادینگر ، پزشک محقق بزرگی بود که علم عصبشناسی تطبیقی را پایهگذاری کرد. پدر ادینگر، هرگز او را به جستوجوی علم، تشویق نمیکرد؛ زیرا اعتقادی به این کار نداشت و این موضوع را همه جا با صراحت، بیان میکرد. ادینگر، در بین سه فرزند خانواده، کوچکترین بود. مادرش آنا (گُلداشمیت) ادینگر ، ثروتمند و عضو خانوادهای بود که بانکداری میکردند. نام ادینگر در فرانکفورت، مشهور بود. ادینگرز تراس ، نام خیابانی بود که به افتخار پدر او نامگذاری شد. یک مجسمة نیمتنة بزرگ از مادرش، که در برنامههای رفاه اجتماعی فعال بود، در پارکی قرار داشت. تیلی ادینگر، بین سالهای 1916 و1918، در دانشگاههای مشهور هیدلبرگ و مونیخ درس میخواند. تیلی، در 1921، پایاننامة خود را دربارة کاسة سر و جمجمة یک خزندة فسیل شده نوشت و از دانشگاه فرانکفورت ، درجة دکتری گرفت. ادینگر، کاسة سر نوتوسوروس را در یک کلکسیون خصوصی در هیدلبرگ یافته و یک قالب از حفرة مغزی آن، درست کرده بود. او مغز خزندهای را که دو میلیون سال پیش زندگی میکرده، با مغز خزندگان زنده مقایسه کرد. دلبستگی او به این مقایسهها در تمام مدت عمرش ادامه یافت. او تا 1927، به کار خود در دانشگاه به عنوان دستیار دیرینهشناسی، ادامه داد و پس از آن به سمت مدیر موزة طبیعی سنکنبرگ منصوب شد. در این موزه، او مسئول فسیلهای مهرهداران بود. ادینگر، با آنکه حقوقی نمیگرفت, اما نمونههایش را سختکوشانه مطالعه کرد و در 1929، گزارش مغزهای فسیل شده را منتشر ساخت. این، یکی از صدها گزارش تخصصیای بود که او میبایست در طی کارش منتشر میکرد. از دست رفتن شنوایی ادینگر، از شانزده سالگی آغاز شده بود. او در دانشگاه هیدلبرگ، با یک متخصص، مشورت کرد و او نیز تردیدهایش را دربارة اختلال شنوایی موروثی از بین برد. پس از آن، هر چند ادینگر، هم در آلمان و هم در امریکا به استفاده از سمعک ادامه داد، اما به تدریج، عمدة شنوایی خود را از دست داد. او بدون سمعک، ناشنوا بود؛ ولی هرگاه که میخواست تنها باشد، سمعک را خاموش میکرد. ادینگر، کار عملیاش را در سختترین و تهدیدآمیزترین شرایط، انجام میداد. او با کمک رادولف ریشتر که در آن زمان، مدیر موزه بود، تا آنجا که ممکن بود، قابل تحمل و بیآزار، باقی ماند. نام او از روی در دفتر کارش برداشته شد و به مدت پنج سال از در کناری وارد ساختمان میشد. در 1938، نازیها او را شناسایی کردند و به کارش در موزة طبیعی پایان دادند. آنها تابلویی را که به افتخار پدرش در خیابان ادینگرز تراس نصب شده بود، پاره کرده، پایین آوردند و مجسمة نیمتنة مادرش را از پارک برداشتند. مدتی بعد، برادرش در اردوگاه جنگی از دنیا رفت. در ماه مِی 1939، ادینگر، از ترس جانش و به رغم تحمل مشکلات فراوان، به انگلستان فرار کرد. پس از یک سال کار به عنوان مترجم، از برنامهای در امریکا آگاه شد که طی آن به دانشمندان اروپایی که از کشورهایشان گریخته بودند، سمتهای موقت، اعطا میشد. او یکی از دوازده دانشمند فراری بود که با آنکه هنوز در اروپا بودند، دانشگاه هاروارد ، سمتهایی به آنها داده شد. در 1940، وقتی به امریکا رسید، در موزة جانورشناسی تطبیقی در بوستون، به عنوان دستیار پذیرفته شد و بقیة عمرش را در همانجا ماند. در یک مقطع زمانی، که موزه تحت فشار مالی بود، ادینگر با تدریس کالبدشکافی تطبیقی در دانشکدة ولسلی به این موزه کمک کرد. هر چند او فوقالعاده مورد احترام بود، اما دریافت که ناشنواییاش این کار را برای او مشکل کرده است. مطالعة نوآورانهاش از حفرههای جمجمهای در حیات علمی امریکا، برای او جای مطمئنی باز کرد. نیمی از حدود صد کتاب و مقالاتش که در آلمان نوشته بود، پیش از فرارش منتشر شدند. پس از آنکه تابعیت امریکا را گرفت، یک بار دیگر، نیروی خود را به دیرینهشناسی مهرهداران اختصاص داد، در حالی که بیشتر آثارش ماهیتاً دربارة دیرینشناسی بود. او همچنین مقالاتی دربارة شرح زندگی افراد نیز مینوشت. ادینگر، دربارة حس شنوایی و بویایی آبزیان، تحقیق کرد و در 1955، مقالهای در این زمینه منتشر کرد. او در 1964 نیز دربارة پیشرفتهایی در مطالعة مغز، گزارش مفصلی منتشر ساخت. او بیش از 1200 مقالة بازنگری شده و چکیدة مقاله چاپ کرد. ادینگر جذاب، خونگرم، متواضع و اجتماعی و در عین حال چالشطلب و صاحبنظر بود. همکاران او به دلیل بسیار سیگار کشیدنش، خیلی سربهسر او میگذاشتند. در میان جایزههایش، درجههای افتخاری از دانشگاه ولسلی در 1950، دانشگاه جاستوس لی بیگ در گیسن آلمان در 1957 (تنها زن در بین سی نفر که تا آن زمان به این افتخار نایل شده بودند) و نیز از دانشگاه یوهان ولف گنگ گوته فرانکفورت در 1964 میتوان یاد کرد. وقتی که او درجة دکتری افتخاری در رشتة پزشکی را در فرانکفورت دریافت کرد، به همکارش هوفر رو کرد و گفت: «اکنون من میتوانم کاری کنم که شما نمیتوانید؛ یعنی میتوانم نسخههایم را خودم بنویسم». در 1943، ادینگر، به عضویت بنیاد گوگن هیم درآمد. در 1948، انجمن دیرینهشناسی مهرهداران ، قطعنامهای را تصویب کرد تا راهی برای ادینگر پیدا کند تا او نیز بتواند پژوهش جامع خود دربارة مغزهای جانوران منقرض شده را که در 1929 منتشر کرده بود، به روز کند. او به عضویت انجمن امریکایی زنان دانشگاهی درآمد تا بتواند این کار را در 1950 به پایان برساند. با این تسهیلات، ادینگر، قادر بود از موزههای لندن، پاریس، سوئیس، هلند و آلمان، دیدن کند. او نمونههایی را که یافته بود، مورد بررسی قرار داد. در این فرآیند، ادینگر، اشتباهات را اصلاح کرد و مجموعهای از مطالب را جمعآوری و با مقالات پرشماری که قبلاً چاپ کرده بود تا این کار را به ثمر برساند، در کتاب تکامل تدریجی مغز اسب ، ادغام کرد. در 1929، ادینگر، در حالی که هنوز در آلمان زندگی میکرد، پیشنهاد کرده بود که یک امریکایی باید تحقیقی جدی دربارة قالبریزیهای داخل جمجمهای انجام دهد؛ زیرا در قارة امریکای شمالی بود که تاریخ 55 میلیون سال خانوادة اسب، مورد مطالعه قرار گرفت. به علت وجود هیتلر ، او تبعة امریکا شد تا این پژوهش را برعهده بگیرد. طی سالهای بسیار، ادینگر، انتشار نسخة جدید مغزهای فسیل شده در موزة جانورشناسی تطبیقی را فعالانه مدیریت کرد و گسترش داد. بیشتر کارهایش، از جمله کارهایی که در کشور خودش انجام داد، در کتابنامة فسیلهای مهرهداران: منحصر به شمال امریکا : 1927-1509، با همکاری ای. اس. رومر ( که او را در سال 1940 به موزه آورد)، ان. ای. رینگ و آر. وی. فرانک ، به اوج خود رسید. ادینگر، در سالهای 1963-1964، رئیس انجمن دیرینهشناسی مهرهداران بود. در این مدت، او چند بار به اروپا مسافرت کرد. در آلمان، او روابط تخصصیاش با افراد را تجدید کرد. از دیدگاه دوست او، هوفر، این کار مهم بود؛ زیرا او دیرینهشناسی مهرهداران آلمان را از انزوای پس از جنگ، بیرون آورد. او عرصههای مختلف دانش علمی را در یک جا جمع کرد: دیرینهشناسی و عصبشناسی، که یک موفقیت بارز بود. تیلی ادینگر را اتومبیلی در کمبریج، ماساچوست ، زیر گرفت. او روز بعد در 27 ماه مِی 1967 درگذشت. مأخذ: DPAS, P. 108. ترجمة حجتالله نیکویی |
تاریخ ثبت در بانک | 17 اردیبهشت 1399 |