کد | jr-27572 |
---|---|
عنوان اول | ادبیات عرب |
عنوان دوم | واژگان بیانگر شنوایی و ناشنوایی در فرهنگ عرب |
نویسنده | حمید رحمانی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 64 |
شماره صفحه (تا) | 65 |
زبان | فارسی |
متن |
ادبیات، آموزش ← آموزش ادبیات ادبیات انگلیسی، ناشنوایی در ← فرهنگ انگلیسی، ناشنوایی در ادبیات عرب، واژگان بیانگر شنوایی و ناشنوایی در فرهنگ عرب. سامعه یا قوهُ سامعه, به معنای قدرت شنوایی و مفهوم متضاد آن با کلمات و ترکیبات متنوع در فرهنگ عربی به کار میرود. اَخرس، که معادل فارسی آن را گنگ و کندزبان و بیآواز دانستهاند و خَرس که مصدر آن و به معنای گنگ شدن است, بیشترین استعمال را در فرهنگ عربی در این حوزه داراست. البته، این واژه در معانی مجازی و استعاری هم کاربرد دارد. سنایی, نفسی را که در پی شهوات است, بیحکمت و اَخرس توصیف کرده است. شیر غلیظ و پر چربی را عربها, لبن اَخرس نامند یا علم اَخرس، به معنای منارة بدون مأذنه است. سمع، غیر از شنیدن، گاه به معانی اطاعت کردن, درس پس دادن, استراق سمع کردن نیز به کار رفته است. طَرش، مصدر و به معنای کر شدن و بیشتر به معنای سنگین شدن گوش و ناقص شدن شنوایی است. البته، در فرهنگ جدید عرب دارای معنای دیگری هم هست که دهخدا آنها را جمع کرده است. اطروش به معنای کَر و گران گوش است. اَبکًم و بکیم به معنای لال و بیزبان و جمع آن, بُکم است. بکامَهَ گنگی و عجز بیان است. گاه در معنای غیرحقیقی مانند بلاغت کاربرد دارد. اَصَم که معادل فارسی آن کر و نشنیدن و جمع آن، صُمّ است. سعدی گوید: زبان بریده به کنجی نشسته صُمّ بُکْم/ به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم. ابن منظور بین صَمم و طرش تفاوتی قائل شده و طرش را به معنای سنگینی گوش، ولی صمم را به معنای کری گوش به کار برده است. مصدر آن صَمَم، یعنی کر شدن و نشنیدن است. ترکیب صُمّ و بُکْم کاربرد بسیار دارد و منظور جمع کردن گنگان است. استعمال جمع به جای مفرد برای مبالغه است. صَمیم هم به مرد ناشنوا که اصوات را نتواند ادراک کند گفته میشود. غیر از واژگان مشهور و پر استعمال فوق, کلماتی همچون صَلخَ یعنی سخت کر شدن, وقر، یعنی سنگین شدن گوش و کاهش شنوایی در ادبیات عرب کاربرد دارد. واژة اَعجم اصلاً به معنای کنگ و غیر فصیح است، ولی در زبان فصیح عربی کاربرد چندانی ندارد. همة این واژگان, کاربردهای استعاری, مجازی و کنایی هم دارند. نیز، همراه با واژههای دیگر به صورت مرکب به کار میروند. برای نمونه: در موردی که ناحقی را باید اطاعت کرد, ناشنوایی بهتر است. و ناشنوا در واقع باطل گریز است. سعدی بیتی دارد که: تبسم کنان گفت ای تیزهوش/ اصم به که گفتار باطل نیوش. وقر، به معنای کمشنوایی و سنگینی گوش, مجازاً به معنای حلم و تمکین به کار رفته است. بیالعلاء معری برای ناشنوایان رسالهای به عربی به نام رسالهالاخرسین نوشت. نیز محمدماهر کتابی به نام تحفة الطالبین فی تعلیم الخرس غیرالناطقین نوشت که هر دو خطی است. اما در دورة جدید در فرهنگ کتاب، نوشتههای در این باره چندان نیست. مآخذ: حبشی، عبدالله بن محمد، معجم الموضوعات المطروقة فی التألیف الاسلامی، ابوظبی، المجمع الثقافی، 142ق، ج 1، ص 474؛ فرهنگ معاصر عربیـ فارسی جم، جم؛ لسانالعرب، ﺟﻤ. ؛ لغتنامه دهخدا، ﺟﻤ. ؛ مجمع البحرین، مخ.. حمید رحمانی |
تاریخ ثبت در بانک | 17 اردیبهشت 1399 |