کد | pr-44478 |
---|---|
نام | جابر |
نام خانوادگی | جاهد |
سال تولد | 1365 |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، هنری |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دکترای موسیقی |
مهارت | استاد موسیقی - خواننده |
کشور | ایران |
استان | تهران |
توضیحات | جابر جاهد در یکم فروردین 1365 در تهران متولد شد. پس از متوسطه به دانشگاه شهید ستاری میرود تا در رشته خلبانی تحصیل کند. در سال 1381 به فیلمسازی و هنر علاقهمند شد. اما در سال 1385 بر اثر انفجاری، چشمهایش را از دست داد. پس از این حادثه کارهای دیگر را رها کرد و به سراغ موسیقی و خواندن ترانه پرداخت و اکنون به نام خواننده و موسیقیدان مشهور است. مصاحبهای از او در اینستاگرام منتشر شده و سیر زندگی و حوادث زندگیاش را شرح داده است. |
متن زندگی نامه |
جابر جاهد (درباره و مصاحبه) توضیح جابر جاهد در یکم فروردین 1365 در تهران متولد شد. پس از متوسطه به دانشگاه شهید ستاری میرود تا در رشته خلبانی تحصیل کند. در سال 1381 به فیلمسازی و هنر علاقهمند شد. اما در سال 1385 بر اثر انفجاری، چشمهایش را از دست داد. پس از این حادثه کارهای دیگر را رها کرد و به سراغ موسیقی و خواندن ترانه پرداخت و اکنون به نام خواننده و موسیقیدان مشهور است. مصاحبهای از او در اینستاگرام منتشر شده و سیر زندگی و حوادث زندگیاش را شرح داده است. این مصاحبه در اینستاگرام منتشر شده بود. به دلیل اهمیت مطالب آن، روی سایت دفتر فرهنگ معلولین و بانک جامع اطلاعات معلولان هم منتشر کردیم. متن گفتوگو * لطف کنید خودتان را معرفی کنید. ـ من نابینا نیستم، من آسیب بینایی دیدهام؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه من به طور کامل آسیب بینایی دیدهام. من تا بیست سالگی هم میدیدم، هم خلبان بودم و در حقیقت بهترین شاگرد و دانشجوی ممتاز دانشگاه شهید ستاری بودم، چند تا لوح تقدیر و آموزشهای هوابرد و آموزشهای کابین و همه اینها. به اضافه اینکه مصطفی زمانی که یوسف پیامبر را بازی کرد، قبل از مصطفی زمانی من قرارداد داشتم با آقای فرجالله سلحشور که خدا رحمتش کند، قراردادش هم موجود است، در حقیقت قرار بود نقش یوسف پیامبر را بنده بازی کنم. این موضوع متعلق به سال 1381 است که قرارداد با آقای سلحشور منعقد کردم. اما بعد از اینکه این اتفاق برای من پیش آمد، من یک مدت کوتاهی رفتم به کما، بعداً به هوش آمدم و چند عمل اشتباه روی چشمهای من انجام شد. پس از آن به طور کامل و به طور صددرصد بینایی خود را از دست دادم. وقتی در بیمارستان بستری بودم. افراد مثل آقای مهدی فخیمزاده، آقای فرجالله سلحشور و آقای مصطفی زمانی به عیادتم آمدند. رئیس بیمارستان لبافی نژاد شخصی بود به اسم دکتر محمدعلی جوادی، میگفت «این جوان چه کسی است که اینقدر آدمهای سرشناس به ملاقاتش میآیند؟» آقای اصغر فرهادی هم فیلمنامه زندگی من را تقریباً در دست نگارش دارد و دارد کارهایش را انجام میدهد. من حدود سه سال شرایط عجیب و غریبی داشتم و حتی میخواستم خودکشی کنم. یعنی سال 1381 تا 1384 من شرایط روانی به شدت اسفناکی داشتم. زیرا شرایط خیلی خوبی داشتم و حتی میخواستند نقش، یوسف پیامبر را بازی کنم، در زمینه خلبانی هم خیلی خوب داشتم پیشرفت میکردم. یعنی چشمهایم مثل عقاب بود، نیز زیبایی چشمانم اینقدر زیاد بود که قرار بود یوسف پیامبر را بازی کنم. حالا شما حساب کنید یک جوان بیست ساله با یک اتفاق از آن شرایط عالی، سقوط میکند؛ و به همین دلیل شرایط روانی عجیب و غریبی پیدا کردم. این شرایط روانی سه سال به طول انجامید. ولی بعد از آن، با علی ضیاء اتفاقی آشنا شدم، با استاد محمد نوری اتفاقی آشنا شدم، کنار علی ضیاء کار را شروع کردم و با استاد محمد نوری موسیقی را سال 1384 شروع کردم و اولین استاد آواز کلاسیک من استاد محمد نوری بود. بعد از آن به طور آکادمیک درسم را خواندم و سال 1392 حرفهایترین کارم را یعنی تیتراژ برنامه خندوانه انجام دادم. در حقیقت کار من، بهترین کار خندوانه شد. تیتراژ فصل سه و چهار از نظر مردم و مخاطبین و مهمانهایی که میآمدند، چه خود موسیقی دومینو و چه سوژه دومینو بهترین سوژه و موسیقی خندوانه شد. بعد از آن در روزنامه ایران یک پاراگراف در مورد من مطلب نوشتند. پس از آن بود که آقای حسن فتحی با من تماس گرفت و برای کار در سریال شهرزاد دعوت شدم. در نقش خواننده کاباره دو سه تا سکانس در آنجا بازی کردم. نمیشود گفت ایفای نقش، چون بازیگر ایفای نقش میکند و من فقط خواننده کاباره بودم. بعد از آن کارهای تلویزیونی و سینمایی دیگر انجام دادم. بیشتر کارم در حقیقت ساخت موسیقی بود. به اضافه اینکه امسال پرکارترین سال من بوده که از اول سال در این شرایط کرونایی کارهای کاملاً مثبت و انرژیکی را تولید و منتشر کردیم که حدود هفت تا کار است. کار «دورت بگردم» را در خردادماه، کار «خوشحالی» را در تابستان، کار خوب دیگری را در مهرماه، کار «موزیک قرن» را در آبانماه، کار «هوایی» را در آذرماه و کار «پنهانی» را در دیماه را انجام و بیرون دادم. این کارها کارهایی است که در این شش هفت ماه اخیر منتشر کردهام و بهترین کارهای هر ماه نیز همین کارهای من شده است. * اسم کوچکتان چیست و متولد چه سالی هستید؟ ـ بنده جابر جاهد هستم، متولد 1 فروردینماه 1365، یعنی وسط دهه سال شصت و هفتاد متولد شدم. * شما قبل از اینکه حالا این مشکل آسیب برایتان پیش بیاید، در رشته خلبانی داشتید تحصیل میکردید؟ ـ بله؛ من در حقیقت بین چهارصد نفر شاگرد ممتاز دانشگاه شهید ستاری بودم و امتیازاتم از هر جهت خوب بود. * آیا میتوانم بپرسم علت آسیب چه بود که شما به کما رفتید؟ ـ یک سانحه انفجاری بود. * فرمودید با استاد محمد نوری آواز را شروع کردید؟ ـ خیلی اتفاقی. شرایط روحی بدی داشتم. علی ضیاء و دوستان دیگر پیشنهاد دادند که من را ببرند پیش یک شخصی. من جلسه اول که اصلاً نمیدانستم ایشان آقای نوری هستند. نشستیم آنجا، من بداخلاق هم بودم، اخم هم داشتم، شرایط روحی روانی خوبی هم نداشتم. بعد آقای نوری یک مقدار با من با مهربانی صحبت کردند، بعد گفت بخوان. من هم یک مقدار همینطوری دلی برایشان خواندم و گفت «صدای خوبی دارید، دوست دارم با تو کار کنم.» من حتی خیلی بدون اینکه حواسم باشد گفتم من خیلی تمایلی ندارم. نمیدانستم چه کسی است و نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد. ولی ایشان با مناعت طبع با من رفتار کردند. اصلاً به من از بالا نگاه نکردند ایشان، یک مقدار با بداخلاقیهای من کنار آمدند، جلسه دوم و سوم فهمیدم که ایشان استاد محمد نوری هستند. * شما در زمینه بازیگری هم دوره خاصی رفته بودید؟ ـ به طور ترمیک دو ترم در یک موسسه خصوصی کار کرده بودم، این هم فقط به خاطر پیش زمینه بود. البته آقای فخیمزاده، آقای عباس رنجبر کارگردان، آقای پاکزاد کارگردان و آقای سلحشور کارگردان به من میگفتند شما به دلیل چهره جذاب و مناسبی که داری فقط بیا جلو دوربین و همین را کافی میدانستند. * شما در زمینه موسیقی جدای از خواندن، خودتان هم موسیقی کار میکنید؟ یعنی آهنگ سازی؟ ـ الآن در حقیقت بیشتر موسیقی را تدریس میکنم. * کجا؟ آموزشگاه دارید؟ ـ نه، در آموزشگاه دوستان در حقیقت قبل از کرونا تدریس میکردم. به اضافه اینکه الآن با هنرجوهای خصوصی آنلاین کار میکنم. * چه سازی را کار میکنید؟ ـ ساز تخصصی من گیتار است، ولی روی استیج یا جاهای عمومی من اصلاً ساز به دست نمیشوم و فقط بهعنوان خواننده همه جا مطرح هستم. هیچ جا دست به ساز نشدهام و این جزء برنامه من است. * آیا این آسیب بینایی باعث شد بیناییتان بهطور کامل از دست برود یا نه؟ ـ صددرصد از بین رفت. * از اساتید دیگرتان بهجز استاد محمد نوری بگویید. ـ در حقیقت اساتید من چند تا از موزیسینهای خارجی هستند. چون من تحصیلاتم در کنسرواتوار لیلکوکلین بوده، و در حقیقت مدرکی هم که دارم از همانجاست، و اساتیدم ایرانی نیستند که من بخواهم در موردشان صحبتی کنم یا توضیحی بدهم. الآن هم در بخش موسیقی پاپ ایرانی دارم فعالیت میکنم، ولی جنس موسیقی من ترکیبی از خارجی و ایرانی است. در حقیقت موسیقیهایی که از من میشنوید صداهایی غربی دارد، اما آنها را ایرانیزه کردهام. یعنی تلفیقی از نوعهای مختلف موسیقی غربی، ولی با بومیسازی کاری کردهام که به گوش ایرانیها این موسیقیها آشنا بشود. * یعنی به نوعی بومی سازی کردهاید. ـ ببینید، یعنی هر کس موسیقی من را میشنود میگوید من این را قبلاً یک جایی شنیدهام. یعنی ببینید یک تبلیغی است که میگوید از شامپوهای ایرانی استفاده بکنید، به خاطر اینکه با آب و هوای ایران و موی شما بیشتر سازگار است، این هم یک چنین داستانی است. ما در حقیقت اول کارهایمان را پالس نویسی میکنیم و هارمونی نویسی میکنیم، و تبلوچه مینویسیم، و در حقیقت اینها را حول یک محور واحد همه را من در حقیقت ایرانیزهشان میکنم. حالا یک مقدار در حقیقت روی نتها تغییر ایجاد میکنم، یک مقدار روی کُرتها تغییر ایجاد میکنم، بعد هم در هایفرکانسها و لوفرکانسها تغییر ایجاد میکنم. اینها در حقیقت همه شنیداری هستش. من با هیچ نرمافزاری، چون همه نرمافزارها همه الآن دیداری است دیگر، اینها همه شنیداری است و به شدت و به راحتی صداها را از هم تشخیص میدهم. حتی قبل از اینکه یک موسیقی ساخته بشود من تمام لاین به لاین آن موسیقی را در ذهنم پروراندهام. الآن موسیقیهایی که برند دارند کار میکنند، موسیقی پلی میشود، قبل از اینکه خواننده بخواند من میگویم این خوانندهاش فلانی است، این ساختش هم کار فلانی است. یعنی دیگر کاملاً مشرف هستم به سلیقه مارکت موسیقی، چه کسانی که این مارکت را دارند سازندگی میکنند، چه کسانی که دارند این مارکت را گوش میکنند. * آیا فعالیتهای دیگری هم دارید که برای ما بگویید؟ ـ من متأهل هستم و سال 1388 ازدواج کردم. یعنی بعد از آسیب بینایی ازدواج کردم. چند فرزند و یک خانواده شلوغی دارم و خیلی هم خوشحالم و خیلی هم از این شلوغی راضی هستم. چون من از همان نوجوانی دوست داشتم که فرزند زیاد داشته باشم. خیلی هم اجرا میروم و خانواده مانع کارم نیست. * برای دوستانی که مشکل بینایی دارند تدریس داشتهاید؟ ـ خیر، نمیتوانم. چون نمیتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم. * در بحث آموزش به افراد عادی مشکلی ندارید؟ این ارتباط بین شما و هنرجوها راحت برقرار میشود؟ ـ اصلاً مشکلی وجود ندارد. بله، ارتباط کامل است. * شما الآن ساکن تهران هستید؟ و اگر لازم میدانید فهرست کارهایتان در زمینه موسیقی را بدهید تا منتشر کنیم. ـ بله؛ اما فهرست کارهایم در موسیقی اینها است: ـ تیتراژ خندوانه «دومینو» که بهترین موسیقی خندوانه بود هم ازنظر مردم هم ازنظر مهمانها و این موسیقی هفت میلیون لایک مردمی خورد در اپلیکیشن اورژینال خود خندوانه. ـ موسیقی «شبهای تهران» اجرای در صحنه سریال شهرزاد. ـ موسیقی «دورت بگردم» بهترین موسیقی تیرماه امسال. ـ موسیقی «خوشحالی». ـ موسیقی «رویایی». ـ موسیقی «موزیک قرن» چون الآن دو ماه دیگر سال 1400 هستیم دیگر و قرن جدید را شروع میکنیم و این سوژه به خاطر همین انتخاب شد و در مجلههای مختلف هم در موردش نوشتند و تقریباً میشود گفت بهترین سوژه همین یک سال اخیر بوده. ـ موزیک «هوایی». ـ موزیک «پنهونی». ـ موزیک «خوبه که». ـ موزیک «فصل عشق». ـ موزیک «دوستت دارم». ـ موزیک «یلدا»، که این موزیک آذرماه امسال شد بهترین موسیقی پیشواز اپراتور ایرانسل در آذر و دی. ـ موسیقی «حس بارون». ـ موسیقی «روز برفی». ـ موسیقی «طبیعی». اینها کفایت میکند. * با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. |
تاریخ ثبت در بانک | 11 بهمن 1399 |