کد | pr-39138 |
---|---|
نام | حسین |
نام خانوادگی | محمودی |
سال تولد | 1350 |
وضعیت جسمی | فقدان حرکتی |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دکترای اقتصاد |
کشور | ایران |
استان | قم |
توضیحات |
حسین محمودی به هنگام شروع جنگ تحمیلی نوجوان نه ساله بود و وقتی جانباز شد هفده ساله بود. او درباره مهارت آموزش و تجاربش در زمینههای مختلف گزارش داده است. این مصاحبه در 29 مرداد 1399 توسط خانم مریم قاسمی انجام شده است. |
متن زندگی نامه |
* برای اطلاع بیشتر کاربران، لطفاً خودتان را معرفی کنید. ـ حسین محمودی، جانباز 70 درصد هستم. سال 1367 در جنگ تحمیلی ایران و عراق مجروح شدم و از آن به بعد درگیر وضعیت معلولیت بودهام تا الآن. من از ناحیه پا، کمر، سر و فک مجروح شدهام. صدها ترکش و 27 تیر به بدنم خورده است، خلاصه همه اعضاء و جوارحمان جانباز شده است، ولی الحمدالله سر پا هستم. * متولد چه سالی هستید؟ ـ متولد 1350 * تحصیلاتتان چه است؟ ـ دکترای اقتصاد * میتوانم شغلتان را بپرسم؟ ـ قبلاً نظامی بودم. ولی الآن چند وقت است کارهای مختلف اقتصادی انجام دادهام. ولی با شروع کرونا و رکود بازار، به چرمدوزی مشغول هستم. همین کیف گاموش برای بنده است. * پس به نوعی کارآفرینی کردهاید. ـ بله. * از فعالیتهای دیگرتان بگویید. ـ عرضم به حضورتان بیشتر فعالیتهای فرهنگی من شاخص است و در آن میتوانم با شما همکاری داشته باشم. متأسفانه یک کسی که بدنش سالم است هیچ وقت به نیروهای نهفته درونیش پناه نمیبرد، چون احساس نیاز نمیکند. ولی وقتی که یک عارضهای برای انسان به وجود میآید، مثلاً یک نقصی برایش به وجود میآید، ضایعه نخاعی میشود یا قطع پا میشود یا دستش قطع میشود یا چشمش از بین میرود، اتوماتیکوار و بهطور غریزی و ناخودآگاه به سمت نیروهای پنهانش میرود. بچههایی که نیروهای پنهانشان را آشکار کرده و از آنها در زندگیشان استفاده میکنند، به مراتب از افراد سالم خیلی فعالتر راهگشاتر و روشنبینتر میشوند. در صورتی که خداوند این نیروها را برای تمامی انسانها قرار داده است؛ اما بچههای معلول به خاطر نقص عضوی که برایشان پیش میآید مجبور میشوند در راه بیدارسازی نیروهای درونیشان قدم بردارند. الحمدالله ما توانستهایم تا حدودی به لطف خدا این قصهها را حل کنیم و ارتباطات خیلی خوبی داشته باشیم. * شما در انجمنهای ویژه معلولان فعال هستید؟ ـ متأسفانه انجیاُ یا انجمن خاصی در ایران وجود ندارد. متأسفانه نمیدانم همدلی خیلی قشنگی نیست. آقای حکیم را دیدم، ایشان گفتند که یک چنین تشکلی را بچهها انجام دادهاند، خیلی خوشحال شدم و گفتم هر کاری از دستم بربیاید انجام میدهم و کمکتان میکنم، هر زمینهای که بخواهید، برای بچهها کلاس بگذاریم، کلاسهای مجازی برای پیدا کردن خودشان بگذاریم. البته باز هم خودمان را پیدا نمیکنیم هرچقدر که بگردیم. ولی خود همین گشتن خیلی ارزشمند است و خدا به گشتن ما نگاه میکند و راه را نشانمان میدهد. حضرت علی (ع) میگوید تمام اسما ذات باری در عالم ماده باید متجلی بشود. اگر متجلی نشود دال بر نقص خداوند است، در حالی که خداوند ناقص نیست. یکی از صفات باری عدل است. همانطور که میدانید خود ابلیس از پانزده هزار سال پیش تا الآن دشمن ما بوده، از حضرت آدم اولین جد ما شروع کرده به جنگیدن، تمام پیامبرها 124 هزار پیغمبر، ابرار، معصومین و انسانهای موحد و غیر موحد، با همه جنگیده، یک سریها را به طرف جهنم راهنمایی کرده، یک سریها را موفق نشده است. ولی در این جنگی که بین ما و ابلیس قرار داشته، از هر کسی یک بدل یاد گرفته باشد خودش ابرقدرت است. اگر خدا بخواهد ما را در مقابل این ابلیس تنها بگذارد یعنی به عدالت خودش عمل نکرده است و آن وقت خداوند ناقص است، درصورتی که خداوند هیچ وقت ناقص نیست و همیشه صفات بارزه خداوند در عالم معنا و عالم ماده ظاهر میشود. پس ما باید مطمئن باشیم که خدا ما را دوست دارد و ما هم خدا را دوست داشته باشیم همانطور که خدا ما را دوست دارد، مسلماً در همه کارهایمان موفق میشویم. البته خود جانبازها که آنها که بسیجی هستند و جبهه رفتنشان خودخواسته بوده و خودشان خواستهاند و به جبهه رفتهاند، حالا معلول یا جانباز شدهاند. ولی آن موقع خوب بوده، ولی الآن تشکلی چیزی که اینها را بخواهد جمع کند دور هم و بخواهد از دانش اینها استفاده بکند نبوده دیگر. من حتی در خود بنیاد شهید هم عنوان کردم که «وقتی را بگذارید ما بیاییم کلاسهای رایگان بگذاریم»؛ اما متأسفانه استقبال نشد. * شما کدام دانشگاه درس خواندهاید؟ ـ درسهای آکادمیکم زیاد مهم نیست، چون چیزهای کلیشهای است. من در تهران درس خواندهام. بیشتر کارهای تحقیقات فرهنگی انجام دادهام و این بار معنویام بیشتر روی حساب تحقیقاتی که بوده، آثاری بوده که مطالعه کردهایم و راههایی که خداوند برای ما گشوده است، از آن بابت برای من قابل اهمیت بوده است. من در حوزه علمیه درس خواندم به آن خواستههایم نرسیدم، در دانشگاهها درس خواندم به آن خواستههایم نرسیدم، ولی وقتی که به کتاب خدا پناه بردم به آن خواستههایم رسیدم و روز به روز هم، یعنی امروزم از دیروزم داناتر است، و مسلماً فردایم از امروزم داناتر است. به شرط اینکه راه خدا را برویم. * در مورد تحقیقاتی که فرمودید و کارهای فرهنگیتان بیشتر برای ما توضیح میدهید؟ ـ ببینید، متأسفانه یک سری مطالب گفتنش تلفنی جالب نیست، یک سری از کمکاریهای روحانیها را من دیدم مثلاً مراجع و اینها را، خود من شخصاً اصلاً از دین زده شدم. بعد آمدم گفتم که، نه اینکه ترک کنم و مرتد بشوم. ولی گفتم ما نمازمان را میخوانیم، روزهمان را هم میگیریم، ولی تحقیقاتمان را هم میکنیم ببینیم، شاید اصلاً دین اسلام دینی نیست که اینها میگویند، شاید مسیحیت برحق است، شاید یهود برحق است، شاید اوشو برحق است. تمام این مکاتب را بررسی کردم، بعد از چند سال روی حساب اینکه از مراجع خودمان چیزی دستگیرم نشد، اما به عنایت خدا از طریق خود قرآن دوباره به برحق بودن دین اسلام پی بردم، با اینکه ترک هم دین اسلام را نکرده بودم. ما پی بردیم و فهمیدیم که برحقترین مکتب همان مکتب اسلام تشیع است. اگر در جریان باشید کسانی که در زمینه ماورایی و اینها خیلی تحقیق میکنند، اوشو و امثال آن را خیلی مورد بررسی قرار دادهاند. من کل مکتب اوشو را بررسی کردم و دیدم که آمده تمام دینها را، مثلاً یهود و مسیحی و ابراهیم و اینها را از هر جایی یک چیزی برداشته، اینها را با هم مخلوط کرده و یک دین مندرآوردی ساخته است، این مکاتب ساختگی که الآن هم در جامعه مرسوم است. مثلاً آمده مراقبههایش را از ذن بودیک گرفته است. متأسفانه اینها به خاطر «داشتن کاریزمای خیلی بالا» تا الآن پیروان و گمراهان خیلی زیادی هم داشته، ولی متأسفانه علمای ما نشستهاند دارند نگاه میکنند. * یک موضوعی که ذهن بچههای معلول را درگیر کرده این است که شرایطی که الآن دارند سختیهایی که دارند را با عدل خداوند در تناقض میدانند. در این مورد شما به چه نتیجهای رسیدهاید؟ ـ ببینید، اصلاً با عدل خدا تناقض ندارد. خداوند به انسان عنوان اشرف مخلوقات را داده است، روی چه حساب انسان اشرف مخلوقات است؟ آیا به خاطر بدنش است؟ به خاطر قدرت است؟ فیل که زورش از انسان بیشتر است. باز به خاطر قدرتش است؟ شیر که قدرتش از انسان بیشتر است. پلنگ، ببر، نه. اصلاً انسان را با همه اینها مقایسه کنید، حتی با یک گاو با یک گوساله هم مقایسه کنید، انسان از همه اینها عقب میافتد. اشرف مخلوقات بودن انسان فقط به خاطر آن روح خدایی است که خدا به انسان داده است. حالا بنا بر اتفاقاتی که میافتد، مثلاً من یک دکمهام که کنده میشود به دکترایم که لطمه نمیخورد، من دکمهام کنده شده، یا پیراهنم کنده شده، حالا جایگزین میتوانم به وجود بیاورم. یعنی اگر انسان تا یک حدودی خودش را بشناسد، ببینید، وقتی که خداوند میگوید هر کسی خودش را بشناسد خدای خودش را میشناسد، دال بر این نیست که ما بتوانیم خودمان را بشناسیم و حتماً خودمان را میشناسیم. ما خودمان را نمیتوانیم بشناسیم؛ یعنی تا یک حدودی ما در این دنیا خودمان را میشناسیم، بعد مراحل بعد، اصلاً کلاً ما در حال تکامل هستیم. خود همین نقص عضو باعث شد که چشم خود شخص من به خیلی از مسائل باز شود. ولی اگر نقص عضو نداشتم در جهل مرکبی که خیلیها هستند میماندم. به نظر من خود همین معلولیت هم یک نوع موهبت الهی است که برای انسان به وجود میآید. * شما فرمودید به نوعی کارآفرین هستید. در این مدت سعی کردهاید از توانمندیهای بچههای معلول استفاده کنید؟ ـ بله، سعی کردهایم که استفاده کنیم. من آقای حکیم را دیدم، از برخورد و اخلاقش خوشم آمد. اصلاً روحیه و برخوردش از یک جوان که تمام بدنش سالم است و هیچ عارضهای ندارد شادابتر است. چرا؟ چون روح قویای دارد. متأسفانه تشکلی نبوده که اینها را به همدیگر برسانند که بشود از توانمندی اینها استفاده کرد. منتها در خارج از کشور تشکلها زیاد وجود دارند. اروپا روی این قصه خیلی کار کرده، ژاپن خیلی کار کرده، امریکا کار کرده است. منتها متأسفانه ما که مسلمان هستیم و شیعه امام جعفر صادق هنوز کار نکردهایم. * البته تشکل در ایران بهصورت اسمی زیاد هستند، ولی کارهایی که باید انجام شود کم است. ـ شامپو بچه فیروز را که دیدهاید؟ اینها برای بچههای معلول است. همه کارگران و کارمندان در آنجا معلول هستند. من خودم شخصاً وقتی خریداری میکنم، کیفیت اینها را از بهترین برندهای اروپایی بالاتر میدانم. چرا؟ چون واقعاً از ته دل نشستهاند، بچهها از توانمندیهای خودشان استفاده کردهاند و چیزی از کار کم نمیگذارند. ما هم در زمینه چرمدوزی نمونه داریم مثلاً بنده خدا خوابیده کیف میدوزد. این فرد نه صدقه میگیرد، نه از کسی آویزان میشود، بلکه کار میکند و دسترنج خودش را استفاده میکند. خیلیها هستند، منتهای مراتب ماها تا یک حدی میتوانیم یک فعالیتی داشته باشیم، از یک حد به بعد را اگر کسانی که در این زمینه میخواهند خیرات کنند بیایند کمک کنند، مسلماً ماها به هدفمان بهتر میتوانیم برسیم. ما نهایت بتوانیم چند نفر را ساپورت کنیم. * اگر صحبتی باقی مانده میشنویم. ـ یک طرحهای پیشنهادی خوبی هم میتوانم ارائه بدهم که موسسه خودش درآمدزا شود و بتواند به این جامعه هدف هم کمک کند. مثلاً در همین جریان کرونا که پیش آمد، ما در خانه ماندیم، من کارم چیز دیگر بود، اما چون مجبور به ماندن در خانه بودم، من به سمت صنعت چرم سازی رفتم، یعنی کیف دوزی. در صورتی که هیچ جا آموزش ندیدهام و کیفهایی که الآن تولید میکنم از بهترین برندهای جهانی به نظر خود من و کسانی که دیدهاند خیلی بهتر است. * در همین چند ماه این فعالیت را شروع کردهاید؟ ـ بله، در همین چند ماه اخیر این کار را شروع کردهام. این برمیگردد به، گام اول تفکر، گام دوم رویابینی. اینکه ما بتوانیم رویاهای خودمان را چطوری به واقعیت پیوند بزنیم خودش خیلی مهم است. الحمدالله در این زمینه خدا خیلی کمکمان کرده، من هم از این الطاف الهی استفاده کردم. من سرطان گرفتم، خودم خودم را درمان کردم، بنا به مشیت الهی. کلاً چون نتیجه گرفتهام از این کارهایم، به نظرم میتوانیم روی بچههای دیگر هم این را داشته باشیم. اصلاً کلاً مشاهده ما مشاهده سطحی است و به همه چیز سطحی نگاه میکنیم. اگر یاد بگیریم چطور تفکر کنیم، چطور ذهنمان را خالی کنیم، چطور اجازه دهیم که افکار الهی در ذهنمان گام بگذارد، چطور رویاسازهای مخرب ابلیسی را از افکارمان بیرون کنیم، اینها چیزهایی است که کلاً در قرآن مجید گفته شده است. منتها وظیفه حوزه علمیه است که مردم را با خدا آشنا کند. من و شما تا یک حدی میتوانیم این کار را انجام دهیم. ولی باز با این وجود خدا ما را تنها نگذاشته است. من که تا حالا از این اتفاقاتی که در زندگیم افتاده، راضی بودهام. * با تشکر از حضور شما در این مصاحبه. |
تاریخ ثبت در بانک | 22 شهریور 1399 |