کد | pr-1288 |
---|---|
نام | سید احسن |
نام خانوادگی | احمدی |
وضعیت جسمی | فقدان حرکتی |
نوع فعالیت | هنری |
زبان | فارسی |
تحصیلات | ابتدایی |
مهارت | وبلاگ نویسی، فتوشاپ، میکس و صداگذاری، شاعر |
اهم فعالیت ها | همکاری با انجمن باور و پیک توانا |
کشور | ایران |
استان | کرمانشاه |
متن زندگی نامه |
احسن احمدی در روز 21 آذرماه 1368 در روستای خانقاه به دنیا آمده و فرزند چهارم خانواده است و پنج برادر دارد. از نظر جسمی در راه رفتن و تکلم معلولیت دارد. خود او میگوید: احسن کسی است که این گونه به دنیا آمده که میبینید، به این وضع که میبینید. من وقتی به دنیا آمدم دستانم بسته بود و با کمک پدرم باز شدند. به گفتهی خانوادهام در اطراف من چهار بالش قرار دادند تا ستون من باشند و بتوانم بنشینم و من اینگونه بزرگ شدم؛ شکر خدا از لحاظ ذهنی اما هیچ مشکلی ندارم. برادری داشتم که از خودم کوچکتر بود، او به مدرسه میرفت، با کمک او تا کلاس چهارم ابتدایی را خواندم. اما به دلیل اینکه درس خواندن من مشکل آفرین بود ادامه ندادم. از سال 1383 شعر مینویسم و خدا را شکر که با انجمنی در تهران آشنا شدم که میگوید: فرصتهای برابر در جامعهای برای همه؛ حدود سه الی چهار سال است که با آنان همکاری میکنم. یکی از کارمندان انجمن باور به من گفت: توانایی و پشتکار خوبی داری، درست را بخوان و من الان دوباره شروع کردهام به درس خواندن و اگر خدا کمکم کند میخواهم در رشته مورد علاقهام ادامه تحصیل دهم.او میگوید توانسته ام پنج قطعه از اشعارم رادرشبکه های ماهواره ای PDF و M I TV در برنامه (شعر شما صدای شما) به پخش برسانم؛ امسال هم با کمک دوست عزیزم آقای مصطفی ویس مرادی وبلاگی را طراحی و راه اندازی کردم. او در وبلاگ خود به آدرس ahsan68.blogfa.com می گوید: "من باورم بر این است که هر انسانی در هر شرایطی حق زندگی دارد، ...ما اگر چه جسماً معلول هستیم اما از لحاظ ذهنی هیچ مشکلی نداریم، معلولین بسیاری هستند که در سختترین شرایط به والاترین مقامها و جایگاهها رسیدهاند. نباید بگویند: «نمیشود». میپذیرم که معلولیم، اما باید تلاش کنیم تا به جایی که میخواهیم برسیم. روی سخن من با معلولینی است که در خانه نشستهاند و غصه میخورند و دیدگاهشان منفی است، بیایید شما هم از یک جایی شروع کنید، آرزو کنید و برای آرزوهایتان تلاش کنید". احسن مادرش را میستاید، او دوست دارد در آینده کارگردان شود و میگوید: «مطمئنم که کارگردان خوبی خواهم شد.» احسن زندگیاش را با همه داشته و نداشتههایش تعریف کرده و اکنون میخواهد برای راهی که در پیش گرفته است یک ویلچر برقی داشته باشد تا بتواند خودش به صورت مستقل رفت و آمد کند و درسش را ادامه دهد. او از اداره بهزیستی میخواهد هم برایش یک ویلچر برقی تهیه کند و هم با اعضای انجمن باور در تهران نشستهایی با معلولان شهرستان برگزار کند. پایان سخنان احسن قدردانی از معلم دوستداشتنیاش بانو «فرزانه کردستانی» است که او را در درسهایش یاری می رساند. نمونهای از شعرهای احسن احمدی را میخوانید: گلم با اینکه دونستی عاشقم شدی آرزوی محالم گلم چرا همش تو باهامی گلم همیشه جلو چشامی گلم تو که بهم دل ندادی گلم پس چرا باهامی تو غم و شادی گلم از خیالم برو نمیخوام باشی توکنارم گلم واسه اینکه نخواست بشی مال من روزگارم گلم حالاکه تو بهم گفتی نمیمونی چرا تو خیالم موندی؟ گلم با عشق پاکت منو مثل شمع دور خودت سوزوندی گلم بعضی وقتها که میای به یادم گلم به خودم میام؛ شیرینم رفته و من هنوز فرهادم گلم وقتی که نموندی پای دلم، شدی آرزوی محالم گلم پس ازت میخوام دیگه نباشی تو خیالم گلم میخواستم داشته باشمت، نه تنهام بگذاری گلم بهت گفتم عاشقم، گفتی دوستم نداری گلم خوب توکه نخواستیم، مثل من نبودی دیونه گلم اما نمیدونم چرا این دل داره پای تومیمونه گلم شاید هنوزنشده باورش نیستی کنارش گلم هنوزم منتظره باز تو بیایِو باشی یارش گلم تو دیگه نمیای پیشم، من که میدونم گلم موندم چه جوری اینو باورکنه دل دیونم گلم اگه بری از خیالم مثل اون لحظه رفتی از کنارم گلم اون وقت دل منم باورش میشه نیستی مال من، تو این روزگارم گلم دیگه نمیشینه با خیالت با یادت دیونه شدن گلم اون وقت باورش میشه برنمیگردی دل من گلم اینم میدونم سخته بی تو و خیالت سرکردن گلم چه عاشقهایی مثل من اینجور پر از دردن گلم شاید اون عاشقا بتونن یک گل دیگه رو جای گلشون بگذارن گلم من نمیتونم نباشی؛ آخه هیچ گلایی بوی گلمو ندارن گلم با اینکه دونستی عاشقم شدی آرزوی محالم گلم اما بازم موندی و نرفتی بیرون تو از خیالم اقتباس از سایت: www.ahsan68.blogfa.com |
تاریخ ثبت در بانک | 22 فروردین 1395 |
فایل پیوست |